eitaa logo
🌹انجمن ادبی اهل قلم اصفهان🌹
330 دنبال‌کننده
511 عکس
28 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهربانو! طلوع دوباره تو در انعکاس شهر آفتاب ستاره ای مشرقی ست که بر افق شهر می بارد و سجود عابدینی که از دامان تو سر به آسمان می برد به کوه پناه می برم به پارچه سبزی که تبرک روزهایم را وانیلی می کند و اشک‌هایی از جنس باران های ساحلی مرا به دریا بسپار به معصومیتی که باز امانم دهد بر صحیفه های تو سجده کنم. شهربانو آناهیتا با قلبی که از کرانه ی فرات پیوند می خورد مقدس ترین واژه ها را درود می فرستد به آستانه ام در ری سلام بده و نشانه های چادری که بگوید: امامت از محله های بی بی شهربانو طلوع سبز دارد من از عبور نرگس ها از مقدس ترین آتشکده های فارس می گذرم واز دیار شاه‌ عبدالعظیم و‌ صدای زنی که هنوز العطش کودکان کربلا را ضجه‌ می کشد. این اسب ذوالجناح است که خرابه های شام را فریاد می زند تا از دل کوه های ری زنی ولایت را از صحیفه سجادیه ندا دهد ما نسل های ایمان را از دل کوه های دماوند به مدینه می بریم به آیینه های پاکی که معصومیت ابدی دارند شهربانو یک‌ نسل مدیون آفرینشی است که از دامان تو طلوع می کند @jafaribnalreza
ای مـادر مــولای عرب¬هـا و عجم¬هـا سخت است کـه از تـو بنگارنـد قلم¬هـا سخت است که بر معرفتت دست رساننـد صـد سـال اگـر سـوی تـو آینـد قدم¬هـا شهــزادۀ ایرانـی و در کشـور اسـلام بایـد کـه بسـازنـد بـرای تـو حرم¬هــا تو مادر نُه نـور خدایـی و عجـب نیسـت گـر هسـت شـود از نگهـت کـل عدم¬هـا تو همسر خورشیدی و در عرش نوشتند در طالـع سعـد تـو خدم¬هـا و حشم¬هـا بـر تخـت کـرم گـر بنشینـی بـه تصـدق محتـاج کرامـات توانـد اهـل کـرم¬ها ای مــادریِ ذریــه یِ طیبـه از تـو بـر بـام شـرف از تـو بکوبنـد علم¬هـا از حجـب تـو معلـوم شـده مردم ایـران در امــر حجابنـد و حیـا پیشقدم¬هـا هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیـم ای جان به فدایت کـه تویی فخرعجم¬هـا @jafaribnalreza
با دیگران حال و هوایت فرق دارد موسیقی و لحن صدایت فرق دارد زیر قدم هایت بهشتی بی بدیل است تو کیستی که ردِ پایت فرق دارد؟! با هر چه زیبایی که پنهان است و پیدا چادر نمازت بینهایت فرق دارد تو مستجاب الدعوه ای،اعجاز داری پیغمبری ،جنس دعایت فرق دارد راز و نیازت را ملائک می شناسند ذکر قنوت و ربنایت فرق دارد قلب تو با کعبه مراعات نظیر است قدیسه ای، سعی و صفایت فرق دارد مادر تو یک اسطوره ی عشقی که حتی در عاشقی هم ماجرایت فرق دارد @jafaribnalreza
در خواب دید مادرِ خورشید می‌شود اسفند دود می‌کند و عید می‌شود در خواب دید زیرِ درختانِ نخل بود هم‌سفره‌ی فرشته، لبِ بید می‌شود در خواب دید داغِ شقایق به شانه داشت غم نامه گُلی که خودش چید، می‌شود حوّا هبوط کرد به تنهایی از بهشت دارد به خاکِ عشقِ تو تبعید می‌شود انبوهِ لشکر آمده از جاده‌ی حجاز آوازه‌خوانِ مجلسِ جمشید می‌شود ایران به پیشوازِ تو می‌آید ای حسین! فهمید دلبر آمده، فهمید می‌شود ... نامِ تو رفت، زهر به کام‌ام عسل شده ما را ببخش متنویِ ما غزل شده آورده‌اند اسمِ تو را توی داستان در جنگ‌های مردمِ یونان باستان نامِ تو در کتابِ مزامیر آمده در قصه‌های مردمِ پامیر آمده پيشاني بلند تو جاي نوشتن است تاريخِ پُرتلاطمِ چشمِ تو روشن است رازِ مگوی مسجد و میخانه با شماست عطری که از تبسمِ ریحانه با شماست یا فارِس‌الحجاز! تو محبوبِ این زنی تو مثلِ شاهنامه فعولن‌فعولنی اين شعر نيست، آتشِ عشق است بشنويد زنّارِ راهبانِ دمشق است بشنويد اين شعر نيست، شورِ به دريا رسيده ‌هاست يک چشمه از شعورِ به دريا رسيده هاست بر خالِ او ببخش همه، تاج و تخت را موسی رسیده است بسوزان درخت را چیزی نگو به باد، خبر محرمانه اَست شمعی بیار قصه‌ی ما عاشقانه اَست سمتِ تو می‌روند همه، رودخانه‌ها باید ادامه داد به این عاشقانه‌ها @jafaribnalreza
از التهابِ بیابان اگر به آب رسیدم به لطفِ فیضِ دعاهای مستجاب رسیدم به هر کجا که فرو رفت ،پای رفتن و افتاد به یمن دستِ دعا در ره ثواب رسیدم هزار مرتبه لغزیدم و دلیلِ مَحبّت گرفت دست مرا تا به انتخاب رسیدم غرورِ شاخه‌ی تُردم شکست و دست تو افتاد من آن گلم که به خوشبوترین گلاب رسیدم اگر فراز نصیبم شده‌است بعد فرودی زمهربانی چشمت به آفتاب رسیدم غبارِ خستگی‌ام را به شانه‌ات که سپردم از اضطراب به آغوشِ گرمِ خواب رسیدم به غیر گامِ تو آیا بهشت جای دگر هست ؟ از این سوال به زیباترین جواب رسیدم چقدر واژه کم آورده‌ام مقابلت امّا به مهرِ مادریِ تو به شعرِ ناب رسیدم @jafaribnalreza
در دشتهای لاله پیدا کرد، روزی پرستو همنشینش را عطر بهارآواره کرد آن روز، پاییزهای در کمینش را در باور تردید زندان بود، غمگین وحیران و پریشان بود بیرون کشید از باتلاق شک، نیلوفر سبز یقینش را شیرین شد و عذرا شد و لیلا، عاشق شد و کوچید بی پروا عشق است بی شک جابجا کرده، یکباره مرز سرزمینش را سجّاده وا شد، زن اذان می گفت، لبیک گو از آسمان می گفت با نغمه تکبیر کامل کرد، در محضر خورشید دینش را بانو صدف بود وگهر آورد ، از جنس دریاها پسر آورد بعد از هبوط نور پیدا کرد، انگشتر مولا نگینش را بانو مسیر عشق را طی کرد، پروردگار آسمان گاهی تاعرش اعلی می برد بالا، این بندگان کمترینش را @jafaribnalreza
با روح و ریحان می رسد از جانب مادر عیسی به عمران می رسد از جانب مادر فرزند دختر می شود ذریه احمد نسل امامان می رسد از جانب مادر بعد از حسین بن علی بن ابی طالب شیعه به ایران می رسد از جانب مادر این جا اسارت هم عبادت های طولانی است انگار مهمان می رسد از جانب مادر شاه زنان مثل بهار تازه ای از راه بعد زمستان می رسد از جانب مادر بی شک اگر چه مادر منجی مان رومی است اما به ایران می رسد از جانب مادر روزی سوار ابرها از آسمان اما فرزند انسان می رسد از جانب مادر @jafaribnalreza
منورشد جهان از دیدن جاه و جلال تو چهاروپنج اختر تابناک است ازجمال تو جهان بانو تو از ساسانیان کاخ کسرائی همه عالم شکوفا شد،جهان شاه ازکمال تو مبارک بادت این پیوند بافرزند مولایم نشان افتخار ماست بانو جان وصال تو که سجاد توآمد در جهان وشور برپاشد همه دنیا به وجد آمد ازالطاف نهال تو @jafaribnalreza
با سجده‌هاش آن که شکوه معابد است اشکش چراغ منبر و محراب و مسجد است جاری است رود آینه از چشم‌های او او سید البکاست شهیدی که شاهد است فریادش از مناره و منبر صحیفه خوان آن هم شبی که حنجره ی شهر راکد است او که سفیر واقعه ی سرخ عاشقی است در خون و در مخاطره در آن واحد است او کیست ؟شرح خون به سر نی، به خیمه‌گاه هر آه زخم تازه‌ای از آن مجاهد است با او تمام عرش مناجات می‌کنند هرجا هوای روضه و رضوان مساعد است باشرح خطبه اش بشناسش که جز به آن در وصف او هرآنچه بگویم چه فایده است؟ او جد و مادر و پدرش را ستوده است در خطبه و در آنچه شنیدیم و وارد است : کوه است کنیه ،حضرت دریاست مادرش بانوی شهر و شهره زن‌هاست مادرش نامش، غزاله ،شاه جهان، ام الاوصیا پیوند بین کعبه و کسری است مادرش با نُه ستاره ، روشنی ازاو ادامه یافت تا آسمان منیر و اهوراست مادرش از عاشقان سرور آزادگان ، حسین آزاده‌ای شریف و شکیباست مادرش او را ندیده است ولی در مسیر خون هرجا مقابلش به تماشاست مادرش در شام در ضیافت خوناب و خیزران فرموده است حضرت زهراست مادرش فرموده از سلاله یاسین و لاله‌ام از ریشه ها و شاخه ی طوبی است مادرش او که در این مفاخره هم رتبه‌ای نداشت دخت الامین و ام ابیهاست مادرش @jafaribnalreza
تاریخ می داند شکوه ماه ایران را زیبا نوشته قصه ی بانوی خوبان را مولا عروس آورده از دربار ساسانی بانوی با حجب و حیای خاک ایران را آیینه ی بختش شده روشن تر از خورشید چون با حسین بن علی بسته است پیمان را ایمان به قلب شهربانو راه وا کرده از بس که او دیده کرامات فراوان را با گفتن ذکر شهادت از همان اول تعبیر کرده نام اسلام و مسلمان را با دیدن یاسین و حمد و کوثر و والفجر آیه به آیه خوب فهمید ه است قرآن را حالا خدا داده به او گنجینه ای از نور سجاد ، زین العابدین دریای عرفان را در مکتب مولا ی خود با عفت و ایمان او عاشقانه زنده کرده نام ایران را @jafaribnalreza
به گرمی غنچه‌ها را می‌نوازد مثل فرزندش یقین از نور و باران آفرید او را خداوندش هوای خانه پاکیزه‌ست در این شهر آلوده هوای خانه را پاکیزه کرده دود اسپندش کبوتر‌هایی از نخ، جان گرفته با گره‌هایش گلیمی بافته از آسمان دست هنرمندش خدایا کاش مادر بی‌خبر از دردهایم بود که با هر اتفاق تلخ، بالا می‌رود قندش دوباره پنجره یخ‌بسته، میکوبد به در طوفان خزان پشتِ در است و همچنان سبز است لبخندش صداقت را نشانم داده از آیینه‌ها بهتر که قولش قول و حرفش حرف و سوگند‌ست سوگندش گذشت از اشتباهاتم، شبیه جویبار از سنگ اگر گاهی نبود اخلاق و رفتارم خوشایندش به من گفته: مبادا بعد مرگ از خواب برخیزی به یاد چشم خواب‌آلود من مانده‌ست این پندش @jafaribnalreza
زنم که آینه‌گی، حسن انتخاب من است زبان مادری‌ام، شعر بی‌نقاب من است به لمس شاپرکی تازه می‌شود جانم خمیدن قد گلبوته‌ای عذاب من است همین تبسم آرام، چای عطرآگین، همین نشاندن گل، کار پر ثواب من است همین حضور، همین از نفس نیفتادن، به روز واقعه معنای انقلاب من است سوال می‌کنی از حاصل صبوری‌هام و خنده‌های خوش کودکم جواب من است گهی معلمم و گاه قصه‌پردازم و خانه محمل پرواز حس ناب من است منم که دیده به فردای روشنی دارم و چشم کودک من سوی آفتاب من است منم که می‌شکفم در زلال پاکی‌ها که خار چشم همه دشمنان حجاب من است @jafaribnalreza