👁🗨جشن « شب چله» از۷هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان مرسوم بوده است.
▪︎ شبچله ایرانیان در هجوم تیرگیها
♦️جذابترین آیینهای شب چله، سفره شب چله و خوردنیهای آن است که شامل آجیل مخصوص، میوههای خشکی از قبیل توت خشک، انجیر، برگه هلو و زردآلو، میوههایی چون هندوانه و انار و انواع شیرینی. همه اینها جنبه نمادین دارند و نشانه، برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.
♦️در چنين شبي نیازمندان نيز براي گرفتن ميوهی شبچَره در كوچهها و محلهها به راه افتاده و آوازهاي ويژه شب يلدا را میخواندند تا مردم به ياریشان بشتابند. اين آواز و رسم در اروپا هنوز رايج است و در آنجا نيز چنين آوازهايی را در شب كريسمس و نوئل میخوانند.
👁🗨 #درازای_کاربرد_شب_چله در تاریخ و ادب ایران زمین
نام #چله، در سرتاسر ایران کاربرد دارد و یلدا، بیشتر در متون ادبی دیده میشود: چله بزرگ و کوچک.
مردم ایران، چله بزرگ و کوچک دارند، خوانچه زمستانی دارند، چارچار دارند و ... دهها آیین و رسم های هنباز و گاه، ویژه منطقه خود را دارند. بسیاری از این آیینها و نامها در #بن مایه_های_تاریخی و ادبی یاد شده است و بسیاری را نیز تنها، در جامعه و از زبان بزرگترها می توان شنید.
چله بزرگ / ۴۰ روز
چله کوچک / ۲۰ روز
چارچار (۴ روز اول و آخر دو چله)
اَهمَن / ۱۰ روز
بهمن / ۱۰ روز
سیاه بهار / ۵ روز
سرما پیرزن / ۵ روز
¤میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی،در خاطرات خود سال ۱۳۲۴ میگوید:
«... امروز اول چارچار است. چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را چارچار میگویند و چنین نامبردار است که سردترین روزهای زمستان این هشت روز است ...»
در کلیات شیخ بهایی، سده ۱۰ آمد است: «... از قضا، آن هنگام، فصل زمستان بود و چله بزرگ آن روز هم، روز بسیار سردی بود ...»
¤در تسویه التعلیم آمده:
یکم چله کوچک روزی است، که چهل روز نه بیشتر از یکم جدی گذشته باشد و این چله را بیست روز دانند و از این جهت آن را #کوچک گویند
#چله_زمستان_در_ادبیات_پارسی
تا دلتان بخواهد در بن مایه های ادبی ایران، به شب #یلدا و ویژگیهای آن اشاره شده است؛ بلندی این شب، شدت سرمای این شب، پیروزی روشنایی بر تاریکی و ...
▪︎آیا در ادبیات پارسی، به «چله» هم اشاره شده است ؟
در بن مایه های ادبی ایران، به «چله» به عنوان یک دوره زمانی ۴۰ روزه بارها اشاره شده است ؛اما آیا به «چله زمستان» یا همان شب چله نیز اشاره شده است؟
آری؛ برای نمونه، جامی، چامه سرای بزرگ سده ۹ می گوید:
ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی
که هست چله وی سردتر ز چله دی
از چله کجا گرم شود صوفی خود بین
چون چله وی سردتر است از چله دی
¤ هلالی جغتایی شاعر سده ۹:
باز چون موسم زمستان شد
آتش از خرمی گلستان شد
مهر زود از فلک به در میرفت
تا شود گرم زودتر میرفت
بلکه مهر جهانفروز نبود
همه شب بود و هیچ روز نبود
در چنین موسمی که چلهٔ دی
تیر باران نمود پی در پی
¤حکیم نزاری شاعر سده ۷ - ۸:
چله بود و زخم سرما ناگهان
تیره از ابر سیه روی جهان
برف و باد سرد بر ما زور کرد
جمله چشم راه بینان کور کرد