eitaa logo
انجمن راویان دفاع مقدس کاشان
564 دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
38.2هزار ویدیو
109 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه با دختر یکی از اقوام عقد کرده بودم، در جبهه با حسن یزدانی همراه بودم. می خواستم به مرخصی و دیدن خانواده و همسرم بروم. پول نداشتم و پیراهنم هم کهنه و استین آن قدری پاره بود.به حسن مراجعه کردم و مقدار پول به عنوان قرض طلب کردم. با گشاده رویی یک پیراهن زیبا که گویا سوغات مکه بود به من داد که بپوشم و با سر و وضع مرتب به دیدن همسرم بروم. وقتی از مرخصی برگشتم پیراهن را شسته و اتو کرده بودم، به او دادم ولی برنداشت، هرچه اصرار کردم نپذیرفت. این پیراهن که یادگار مهربانی و سخاوت حسن بود لباس دامادی من شد. حقیقتا حسن را نشناختم. او رزمنده ای توانا و عارفی به حق بود. وقتی از جبهه می آمد به او می گفتم بیا برو حوزه و احادیث محمد (ص) و آل محمد (ع) را بیشتر بخوان. می گفت: جبهه دانشگاه عملی احادیث محمد (ص) و آل محمد (ع) است، همین قدر که خوانده ام اگر بتوانم عملا در جبهه پیاده کنم خدا را شکر می کنم. 🎈 مرقد مطهر : گلزار شهدا کرمان🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani