آنِمن.
_
من همیشه متفاوت تر از بقیه تو را مینگریستم . من آدم ها را میدیدم که از کنار تو به راحتی میگذرند و باور نمیکردم که چگونه آنها از کنار زیبایی های تو به سادگی رد میشوند ...؟
برای هر قسمت از آفرینش چهره تو ، سال ها میشد وقت گذاشت و تامل کرد . چشمانت ... آن روزها آرزو داشتم روزی برسد که بتوانم چشمانت را برای ساعت ها خیره شوم . اما من همیشه به همان چند ثانیه کوتاه قانع میشدم و این ؛ غمگین ترین قسمت ماجرای ما بود .
-من