خاطرات کویر (۳۹۱)
راوی: حسن محبوبی
در سپهر روشن دیروز
چهار فصل کویر سرشار بود از هوای زندگی و امید به فردا....
سختی زیاد بود ...
فقر هم کاملا عریان و آشکار....
ولی قناعت و دریا دلی و حجب و حیا و نجابت سرمایه های اصلی مردم روزگار بود ...
باغهای انار و انجیر و انگور یحییآباد پر بود از موسیقی باد...
هنوز برای من خاطرهانگیز است.
قالیبافی زنها در مزرعه یک شعر روان بود همراه با همه تلون رنگ ها و تنوع آرزوها ....
رعیت باغ میافراشت و زن ها همان باغ و گل و درخت را بر فرش میبافتند.
این مزرعه یک حمام هم داشت که گاهی تامین نفت آن با من بود....
در کویر ۴ باب حمام عمومی وجود داشت.
البته مزرعههای فیضآباد، فخرآباد و هاشمآباد هم حمام خزینه داشتند.
حمام یحییآباد را اصغر مجنونیان ساخته بود.
برای تهیه نفت به مشکان میرفتیم.
من نوجوان بودم و گاه این مسیر را بایدبه تنهایی و همراه الاغ میرفتیم.
این جاده بر عکس جاده نوشآباد خیلی خلوت بود. چون کسی در جاده دیده نمی شد، وهمانگیز میشد.
اما جاده کویر نوشآباد از شلوغی مَثلی شده بود که میتوان آب به دست هم داد.
از مشکان با دو ظرف ۲۰ لیتری نفت برمیگشتم. درب ظرف را کهنه میگذاشتند و گچ میریختند که در طی ۱۰ کیلومتر راه نشت نکند.
خاطره تلخی از اون حمام ها هم دارم.
یک روز یکی از رعیتها پس از حمام کردن، چای مینوشد که چای بعد از حمام واقعا کیف آور بود.
اما رعیت بیچاره پس از مدتی حالش بد میشود ...
وقتی بررسی کردند دیدند در لوله کتری عقربی بوده که جوشیده شده !
حال ببینید حال رعیت بی خبر را ...
چای با طعم عقرب که شانس آورد و جان سالم به در برد.
اتفاقی که چندین بار در کویر تکرار شده بود و گاه آب کوزه و کتری عقربی میشد !
کویر بود و سختیهایش ...
یک بار هم بود که آسمان حساب از دستش رفت و یک ماهی باران آمد.
در بعضی جاها تا شکم الاغها در گِل فرو میرفت.
وقتی آفتاب شد بعضی سقفها شروع به ریختن کرد.
از جمله سقف اصطبل ما که بر سر حیوانات خراب شد و دو تا از آنها تلف شدند.
با این همه سختیها آرامش و لطافت بر دشت حاکم بود.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
ساعت ۵ عصر ۱۱ مهر ۱۳۳۷ #اولین_برنامه_تلویزیون_ایران پخش شد. اولین شبکه تلویزیون ایران با سرمایه حبیبالله ثابت، ثابتپاسال و مصوبه مجلس شورای ملی راهاندازی شد و چند سال بعد دولت وقت آن را خریداری کرد.
خاطرات نوشآباد (۲۹۰)
راوی: عباس چاپی
نوشآبادیها در هفته اول مهر به زیارت بی بی شاه زینب روستای یزدل میرفتند.
نامی که از دورهای ایران باستان میآید.
این هفته معروف بود به هفته "شاطری ها "
انتخاب هفته اول پاییز برای این سفر
زیارتی بهترین موقع از سال بود.
هوای مطبوع و نسیم طرب انگیز کویر، نفس را تازه میکرد.
وسیله سفر هم در آن زمان بیشتر الاغ یا قاطر بود که مسیر نوش آباد به بیبی شاه زینب را طی میکردند
وبعدها که وسایل نقلیه امروزی آمد،
معمولا با ماشین جیپ صورت میگرفت.
بعد هم مینیبوس و کم کم خودرو های شخصی.
علی آقا ولی ( مدبر ) تعریف میگفت که نزدیک به ۷۵ سال پیش
هیئت حسینی به بیبیزینب میرفت. با همراهی مداحی حسین عابدینیان و حاج احمد ساجدی و مدیریت شادروان اسماعیل جعفر
مرحوم شاطر غلام ابوی شاطر
ماشااله وحاج رضا خبازی به کمک زنها در آن مکان برای مردم آش رشته میپختند.
تجارت و کاسبی مثل همین امروز در مسیرهای گردش پذیر در سراسر ایران دیده می شود به شکل ابتدایی در سفر یک روزه به زیارت بیبی زینب هم دیده می شد.
مرحوم پدرم حاج ابراهیم وحاج رضا و مرحوم حاج میرزا تاجری هم در شب جمعه گوسفندانی را ذبح میکردند و در پایین زیارت شاهزاده به شاخه درختی آویزان می کردند برای فروش ...
شاطر ماشااله هم تره بار میفروخت.
تاس کباب ناهار عمده روزهای گردشی بود.
غذای مطبوع و گوارایی بود ...
مردم هم خریدار همین نوع گوشت بودند.
در دهه های ۶۰ و ۷۰ سفر مردم به بیبی یزدل از هیجانات قبلی فاصله گرفت و ذیل مراسم نبود.
در چند ساله اخیر سفر همراه با مراسم معنوی است.
بابا ( متولی) بیبی شاه زینب در زمان قدیم مردی به نام " رحمت زیارتی" بود.
مرحوم شادروان اسماعیل جعفر نام
مستعاری برایش گذاشته بود
: " سمیع "
مردی بود قد کوتاه و کمی چاق ،
و بسیار ساده و خوشمزه و دوست
داشتنی ...
با حاج ماشااله فائضپور ایاغ بود ...
حاج ماشااله و سمیع تا نیمههای
شب در گوشه ایوانی نشسته و با
ایشان صحبت می کردند و جوانان
زیادی هم دور هردو جمع می شدند...
گفت و شنود هر دو را گوش
میدادند و گفتگوی آنها باعث خنده
بچه ها میشد ...
مثلا
اگر فردی از زوار قبلی در آن سال فوت
می کرد و به ایشان گفته می شد که
امسال فلانی هم فوت کرده ،
در جواب به جای عبارت خدا بیامرزدش با صدایی خشدار و خنده میگفت :
به درک که مُرد ...
گور سیا که مُرد ...
که البته کینه و کدورتی در کلامش حس نمیشد... دل پاکی داشت.
پس از آن که از دنیا رفت همیشه جایش خالی بود.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
به مناسبت روز جهانی غذا برگزار می گردد:
🔹مسابقه آشپزی، همزمان با موسم برداشت پیاز بومی نوش آباد و معرفی این محصول
با محوریت پخت غذاهای سنتی نوش آباد
🔸حلیم سنتی
🔸شولی
🔸آبگوشت پیاز
🔸شفته نخودچی
🔸قیمه ریزه
🔸تاس کباب
🔸کوفته برنج
🔸کالجوش
🔸گوشت کدو
✅ زمان:چهارشنبه ۲۵ مهرماه
✅ مکان:نوش آباد، سالن اجتماعات سردار شهید راحمی
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09907035950 تماس حاصل نمایید.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
@shahrdari_noushabad
🔸روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر نوش آباد🔸
خاطرات کویر (۳۹۲)
زندگی با عطر گوَن و آفتاب با سخاوت ...
راوی:
شاه غلام چاوشیان
✍️
روزگار من با کار و گشت و گذار گره خورد ...
عاشق تحرک و پویایی بودم و از گستره بیابان و همنشینی با مردمان نجیب دشتها و معاشرت با مردم اصیل شهر لذت میبردم.
از آنجا که از دوران جوانی راننده بودم و مملکت را گشته بودم ؛ حقیقتا جایی قشنگتر از کویر نوشآباد را پسند نمیکردم...
بیابان باشد و آن همه سرسبزی و آب و باغ و مردمان باصفای دشتها
آن قدر که اولین ماشین نوشآباد را در دهه چهل بعد از گرفتن گواهی نامه رانندگی ( به قول قدیمی ها : تصدیق ) به این حرفه شاد و نشاط آور مشغول شدم.
گاهی به کویر میرفتم و با آن بار و محصول کویر را جابجا میکردم. جیپ من مدل ۱۹۵۴ بود که ۴۵۰۰ تومان از تهران خریده بودم.
در سندش نوشته بود جهت ریشه کنی مالاریا.
روزی که ماشین را از تهران آوردم ، مردم آبادی جمع شدند تا حضور اولین ماشین را در زادگاه خود ببینند.
روی پشته سه تا بزغاله برای شگون کشتند.
چقدر با این جیپ بار هندونه و خربزه و دستمبو به کاشان و اطراف رساندم.
تره باری که هر یکی از آنها میارزید به همه خربزه های مشهدی امروز !
عطر و بوی خربزههای کویر بکر بود. با طعم عشق و قناعت ...
زمستانها هم گاهی جو و گندم و پنبه جابجا میکردم.
پشت محله شیخآباد که به مزارع وصل میشد دنیایی از رمل روان و ریگ بود.
در این مواقع با دو دیفرانسیل حرکت میکردم.
گاه یک تن بار میزدم.
کرایه ۳۰ تا تک تومنی بود.
گاه ۲۰۰ خر جو گندم جابجا میکردم.
در دهه چهل و پنجاه حدود ۱۵ سال کرایه و قیمتها ثابت بود.
یه دست چلو کباب ۲ تومن بود. (۲۰ ریال) دیزی هم یک تومن بود.
از تبریز تا زاهدان و هر گوشه کشور میرفتی قیمت ثابت بود.
مردم ، روزگار سرشار از امیدی داشتند.
زمانی که هنوز یخچال نیامده بود، همه چلوکبابیها گوشت تازه داشتند!
یکبار در کارخانه آقای مروّج به من و حاج محمد طلایی گفتند: میروید تهران فلان جا، سه تا ماشین بنز تک میآورید.
هر کدام ۳۳۰ هزار تومن.
یعنی قیمت سه تا بنز روی هم به یه میلیون نمیرسید.
یه بار که از کویر بر میگشتم، دیدم نزدیک تاجآباد رعیتها با پیشبنده میآمدند. آنها را سوار کردم.
نزدیک تاجآباد فلس برید.
عقب ماشین پایین آمد.
با دوچرخه به کاشان رفتم و جنسش را خریدم و خودم تعمیر کردم....
تعمیر مشکلی بود.
در کویر استهلاک ماشین هم زیاد بود.
یکبار هم در کویر موتور سوزاندم.
آن روزها هنوز بکسل نبود.
یواش یواش به کاشان آمدم به تهران رفته و از تهران میل لنگ خریدم ۱۵۰ تومن (۱۵۰۰ ریال)
دو تومن انعام به تعمیرکار دادم. ..
میگفت اگه بفهمند اضافه گرفتهام مغازهام بسته میشود.
یک بار در کویر یک نفر از دنیا رفت.
اسمش محمد دوش بود.
او را لای نی گذاشته بودند با الاغ به سمت نوشآباد میآوردند.
من از فخرآباد به طور اتفاقی رسیدم.
بقیه راه را با جیپ آوردمش....
خانم مختار معصومی نوه ناصرالدین شاه بود که گاهی به دشت هاشمآباد میآمد....
گاه یک هفته آنجا بود. گاهی با جیب
در میدان سنگ کاشان پیاده میشد و به بازار میرفت. سی تومن به من کرایه میداد.
با همین جیپ گاهی به اطراف هم میرفتیم. یزدل، اردهال، اقا علی عباس، حتی تا قم، تهران، مشهد ...
تنها پمپ بنزین کاشان مقابل مسافربری اکسپورت بود. آن روزها پمپاژ بنزین تلمبهای بود.
باک ماشین ۴۰ لیتر بنزین میگرفت.
یک زاپاس ۲۰ لیتری هم بسته بودم.
یک شب که از کویر آمده بودم، پسر ۷ ساله اسماعیل شعبان را عقرب نیش زد. او را به بیمارستان اخوان رساندیم.
داشت تلف میشد. دکتر فولادی چند آمپول تزریق کرد...
پدرش گریه میکرد. ما هم اشکمان درآمد. آن شب کلی دعا کردیم. بچه جان سالم به در برد.
این جیپ را بالاخره با ماشین بنز برادرم عوض کردم.
آنها هم مدتی در کارگاه رنگرزی استفاده کردند و در نهایت به یک کوهستانی ۱۲ هزار تومن فروش رفت.
این جیپ همه مزرعه های کویر و ۳۳ چشمه قنات را طی کرد.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
به مناسبت روز جهانی غذا برگزار می گردد:
🔹مسابقه آشپزی، همزمان با موسم برداشت پیاز بومی نوش آباد و معرفی این محصول
با محوریت پخت غذاهای سنتی نوش آباد
🔸حلیم سنتی
🔸شولی
🔸آبگوشت پیاز
🔸شفته نخودچی
🔸قیمه ریزه
🔸تاس کباب
🔸کوفته برنج
🔸کالجوش
🔸گوشت کدو
✅ زمان:چهارشنبه ۲۵ مهرماه
✅ مکان:نوش آباد، سالن اجتماعات سردار شهید راحمی
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09907035950 تماس حاصل نمایید.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
@shahrdari_noushabad
🔸روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر نوش آباد🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه اسم قشنگی داشته خیابان چهار مذهب
در کاشان
نشانی از همزیستی ادیان در شهری آرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت رضا رفیع از جشن تولد استاد شفیعی کدکنی
💢در روز بزرگداشت حافظ در یک مرکز خیریه، کیک تولد استاد را که آوردند، ملت هر کار کردند، استاد شمع روی کیک را فوت نکردند و گفتند: من در طول عمرم از این کارها نکرده ام!... به آقای حسام الدین سراج به شوخی گفتم: شما نائب الفوت شوید و به نیابت ایشان فوت بفرمایید!
📌بعد در گوش صاحب هوش استاد شفیعی گفتم: چون شما سالها در عرصه فکر و فرهنگ و ادب، فقط شمع روشن کردهاید، عادت به خاموش کردن شمع ندارید. استاد عزیز خندیدند و گفتند: باریکلا!
24.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسابقه آشپزی، به مناسبت روز جهانی غذا 🍲
با محوریت #پیاز_بومی نوش آباد، و پخت غذاهای سنتی نوش آباد
در #دسته_های
1.
🔹 قیمه ریزه
🔹شفته نخودچی
🔹تاس کباب
2.
🔸کالجوش
🔸آبگوشت پیاز
🔸شولی
3.
🔹حلیم
4.
🔸گوشت کدو
✅ مهلت ثبت نام: دوشنبه ۲۳ مهر
تحویل غذا و اختتامیه: چهارشنبه ۲۵ مهر
تلفن ثبت نام: 09907035950
✅ شرکت برای عموم شهروندان( آقایان و بانوان ) آزاد است.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
@shahrdari_noushabad
🔸روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر نوش آباد🔸
اساتید محترم جنابان
احمد خوش حساب
احمد بنایی
خسرو خلیق
عباس نوابی پور
حسن ارباب
مهدی آقاجان زاده
حمید متقی نژاد
عباس اعرابی
ابوالفضل ذوالفقار پور
حاج حسین خوش حساب
علی مرتضی نیکی
سید محسن سادات الحسینی
سید مسلم سادات الحسینی
میلاد پرکان
عباس آسیابانی
محمد وجهی
روح اله تاجری
سال های زیادی دیدگان مردم را با خط خوش آراستید و هنر عرضه کردید.
فرا رسیدن هفته خوشنویسی را تبریک میگوییم و آرزومندیم همچنان شکوفا باشید.
مدیریت کانال انوش زاد