🌸🌸🌸🌸
چرا باید به گذشته نوش آباد ببالیم.
نگاهی به نسبت حال و گذشته
👇
بدون تردید پدیدههای تمدنی نظیر قلعه و مناره و گنبد و بادگیر و آسیاب و آب انبار و... هندسه مناسب در سبک معماری گذشته نوشآباد بهترین سند است تا وسعت روح و ذهنهایِ فراخ دامن مردمان این قسمت از کویر سوزان و گرم و خشک ایران زمین پی ببریم.
در نوشآباد نشانه ها و اِلمان هایی
وجود دارد که شگفتآور است .
نشان از بزرگ فکری مردمش بوده
نشانههایی که نشان ذهنی غنی از فرهنگ و هنر و نبوغ بوده است.
بزرگ مردانی که نان کور نبودند...
تنگ نظر نبودند
بدون شک ذهن رشد یافته است که میتواند منار و قلعه تاریخی بنا کند...
یک ذهن شکوفا شده است که خالق شهری در زیر زمینی است.
ذهن بخیل و تنگ نظر دست به کارهای بزرگ نمیزند...
از بزرگ منشی نیاکان ما بود است که طرح و برنامه و آینده نگری داشته است برای زندگی کرامتمند و جاودانه...
اما اینکه ما امروز تا چه حد بزرگی و بزرگ منشیها را چقدر به ارث بردهایم، درست نمیدانم.
در این مورد بعضی اخلاقها مَثل شده است.
خواستم بگوم نوشآباد به بزرگیهاش بزرگه
به افتخاراتش
به آدمای بزرگش...
امید که قدردان باشیم
گرمی کنیم..
دیگران را تخریب نکنیم
هیجانی نشویم
از اشتباهات گذشته درس بگیریم
نوشآباد نیازمند است
به وسعت نسیم و لطف و مهربانی و صدق گفتار...
خیلی نیاز هست به باد و آب و آفتاب و باران و صحرا...
🍀🍀🍀🍀🍀
خاطرات نوشآباد
https://eitaa.com/anooshzad
از تختگاه تا نهانگاه
✍️
در جشن نیمه پاییز، عطر کاهگل و پرواز پروانههای پاییز چه گواراست و شوق آفرین که از تختگاه نوشآباد، جستاری داشته باشیم به نهانگاه این کهن یادگار کویر مرکزی ایران...
اینکه شهر ما نوشآباد نسب به جادههای شب و ستاره و تاریخ و افقهای آبی می برد و اینکه کاروانهایش از سرزمین عطش به زلال و آبشخور آهوان سرمست میرسید،
اینکه منزلگاهی مغتنم در معبر هزاران منزلگاه و جادههای مشهور بوده است ....
اینکه آن همه رونق و رواج بر سر راهها، قلاع ، دشت ها ، عمارات و مزارع داشته است ...
و اینکه نامش از انوشا و شادی بر میآید...
این که یکی از اکاسره ( پادشاه) ساسانیان بنیانش را به یادگار گذاشته...
اینکه قناتهایش نشان از برکت و فراوانی بوده...
این که انوشیروان در این شهر اقامتی داشته و یا حکمی داده و یا دیهی بنا نهاده ، بماند.
....
هنوز نام تختگاه بین مردم نوشآباد بر سر زبانهاست و قلب تپنده شهر است و مکانی معین در مرکز شهر را داراست...
از این قرارگاه تا آن نهانگاه مرموز که" اویی" یا شهر زیر زمینی میخوانندش، تا حفظ جان به ارمغان بیاورد و شمیم و عطر زندگی را به مشام برساند، همگی نسب به شکوه ایران باستان و شادیهایش میبرد.
اگر ما مردم آگاه نسبت به تاریخ و فرهنگ خود میبودیم لااقل اسم چند مغازه و فروشگاه و برند ما "تختگاه" میبود.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
امروز نتایج انتخابات آمریکا اعلام میشود.
انتخاباتی که معمولا از سوی ایرانیها، دنبال میشود.
علت این حساسیت، به رویکرد آنان به تحولات خاورمیانه و ایران برمیگردد.
اقتصاد ایران یکی از سیاسیترین اقتصادهای جهان است. چون با تحولات سیاسی، تکانههای شدیدی را تجربه میکند.
اما تفاوت ترامپ و هریس برای ایران چیست؟
ترامپ صراحتا گفت نتانیاهو حق داره به تاسیسات هستهای ایران حمله کند.
اما بایدن گفت :
به تاسیسات هستهای و حتی نفتی حق نداری حمله کنی.
ضمن این که بایدن اجازه صدور نفت بیشتری داد. (حدود دو میلیون بشکه) در حالی که در زمان ترامپ صدور نفت ایران به ۲۰۰ هزار بشکه رسیده بود.
نه ترامپ و نه هریس دلشون برای ایران نسوخته و اصلا در مخیلهشان هم نیست و واقعا هم مسولیتی ندارند که قدمی برای سعادت مردم ایران بردارند.
اما ترامپ آتش جنگ و انزوا و تحریم علیه ایران را تندتر میکند و هریس شاید کمی کندتر
همین یک قلم تفاوت ترامپ با بایدن و هریس درباره حمله به تاسیسات هستهای بسیار مهمه :
آیا این حمله تبعات فراوان نخواهد داشت؟
یک پدیده شگفت در ادبیات
عبدالعلی دستغیب ۹۳ ساله شد.
او منتقد ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی، کارشناس ارشد فلسفه، با سابقهٔ تدریس در مدارس عالی و دانشسراها است.
وی بیش از ۵۰ عنوان کتاب ترجمه یا تألیف در زمینههای نقد ادبی و فلسفی، شعر نو و ادبیات فارسی، ترجمههای متعددی از فلاسفهٔ غربی؛ هگل، نیچه، راسل و دیگران را، در کارنامهٔ خود دارد.
دستغیب در همان زادگاه عاشقانه اش، شیراز ساکن است.
او را باید در ابعاد مختلف علمی فلسفی تاریخی و ادبی به رودخانههایی آرام و زلال و سخاوتمند همسان بدانیم که بی هیچ منّتی ، خود را جاری ساختهاند ...
او در پاسخ به سوالات دوستانش به اتکائ حافظه ، حساب شده و دقیق و همه جانبه سخن گفته است و کتابی پر مغز بیرون داده
شیراز است و گلگشت مُصلّایش و سعدی و حافظش و فیروزه بو اسحاقیاش و با عبدالعلی دستغیب َش...
جلد یکم " هفت شهر شعر" از فردوسی میگوید و خیّام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ و عبید زاکانی
جلد دوم از نیما میگوید و از شاملو و از اخوان و سپهری و فروغ و نادرپور و نصرت رحمانی
سخنان جان بخش و جوشنده موجب فخر ادبیات امروز ماست.
💠💠💠💠💠💠💠💠
کانال خاطرات نوشآباد و گروه خبرنامه انوشآباد در طی ۱۰ سال فعالیت موفق شده است اسامی صنفهای مختلف نوشآباد را جمعآوری کند.
شایسته است عزیزان موقع کپی برای نشر
نام این گروه فرایاد آید.
💠💠💠💠💠💠💠💠
امروز روز پرستار بود.
باید اول صبح تبریک و خداقوت میگفتیم.
این لیست هنوز کامل نیست.
به کاملتر شدن آن کمک کنید.
💠💠💠💠💠💠💠💠
پرستاری هنر نقاشی لبخند بر بوم دردهاست …
روزتان مبارک باد ای نقاشان زندگی !
⭕️پرستاران عزیز و بزرگوار
✅آقایان
حمید رضا غلامیان ، هادی مکاریان ، مرتضی بهنامه ، مهدی وکیلی ، سعید وکیلی ، مصطفی فلاحتی ، مهدی تقدیری ، مهدی روغنی ، ابوالحسن یوسفیان ، محمدرضا پور قدرت ، مهدی سفری ، غلامحسین سفری ، سید مهدی متولی ، عباس علی زاده ، تحقیقی، جهان مهین ، سیدزاده ، صحراییان ، محمود کرامتی ، مهدی محتشمی پور ، مهدی انتخابی ، میلاد ناجحی، بنیامین متولی، حسین محتشمی پور، سید جلال علوی ، محمد رضا عابد زاده
💐💐💐💐💐💐💐
✅خانم ها
اکرم سادات عمارتی ، افضل اغا باغی، بتول وکیلی ، نرجس تدبیری، اعظم عابدزاده ، عالمه وکیلی ، اسما وکیلی ، رئوفی ، یدالهی ، حسن شیری ، بهفرد ، اقا زاده ، نگهبان ، صالحی نسب ، زینب رافعی ، جعفری ، زهرا دهقانی ، مرئوسی ، سمیه پورقدرت ، حسینی راد ، سمیرا رحمتی ، زهرا رحمتی، عجمی ، عفت السادات متولی ، رجایی ، پورفیضی ، فاطمه محمدزاده ، معصومه شبانی ، فاطمی ، فاطمه متقی نژاد ، ملیحه میرزایی ، اعظم پادویی ، معصومه حسان ، دیدار ، زهرا ناصری فرد ، معراجی پور ، ام البنین حسینی راد، زهره تاجگردون ، خجوی ، زهرا اخباری، مهدیه مختاری،
امالبنین جدیدی، فخری سادات عمارتی ، مهشاد سادات عمارتی ، سارا چاوشی ، اکرم خوش حساب ، نجمه احمدی ، شیرین احمدی...
┅─❊••🌟❣🌟••❊─┅
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران سرزمین شگفتی است.
رفتم به یک کویر خاص که رمل و کوه و معدن کنار همدیگر هست.
کویر انارک، روستای تاریخی اشین، با تنها سکنهاش دیدنی است.
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد (علوی)👇
https://eitaa.com/anooshzad
خاطرات مدارس فرهنگ نوشآباد (۶۸)
راوی: محبوبه بالاور
معلم همیشه و همیشه در" بلند" زمانه زندگی کرده است.
با آن که روزگار به زنان معلم نامهربانی نشان داد. با این حال جفایی که به من به عنوان یک معلم زن سپاهی دانشی شد ، نتوانست احساس انسانی را در من بکشد...
من با غرور تمام دوران سپاهی دانش را در سال ۵۷ پشت سر گذاشتم و در تهران دوره معلمی را دیدم و در بحبوحه انقلاب ۵۷ باید در کلاس و مدرسه به کار معلمی مشغول میشدم.
اشتغالی که با بدبینی و کم دانشی نگاه به معلمان سپاه دانش مواجه شد.
خاطراتی بسیار زیاد از اذیت کردن مدیران مدرسه دارم.
ناگفته نماند در دو سالی که ( ۵۹ تا ۶۱) در مدرسه دخترانه شهلا صدر نوشآباد به تدریس مشغول بودم ، مردم نوشآباد را گرم و صمیمی دیدم.
هم دورههای من خانم شادکام و آتشکار بودند. و خیلی از سپاه دانشیهای دیگر که گزینش آنها را قبول نکرد.
هنوز مردم نوشآباد را دوست دارم. چون آدمهای باشعوری بودند و هستند.
آن سالها مدرسهها در دو شیفت صبح و عصر اداره می شد.
چون رفت و آمد برای ما سخت بود ظهرها در مدرسه میماندیم وناهار از منزل میآوردیم.
یک روز در مدرسه داشتیم ناهار میخوردیم که دانش آموزی سراسیمه آمد توی دفتر پشت من پنهان شد و قسم میداد کمکم کن.
بعد از او دیدم مردی با بیل وارد دفتر شد و گفت باید بکشم این دختره ی پررو را ...
از یک طرف اون آقا میآمد توی صورت من و از پشت هم دختره من را میکشید.
اصلا هیچکدوم نمیفهمیدند چه به روز من میآوردند.
یک جیغ زدم دوتا به خودشون اومدند.
به آن مرد گفتم بنشیند.
نشست.
گفتم چی شده؟
گفت: دخترم کلاس چهارمه و ادامه داد موقع شوهرشه...
گفتم یعنی چه؟
گفت نوشآباد اگه تو این سن شوهر نروند مردم میگویند این دختره موندس
تو اون عصبانیت گفتم یعنی چه ؟
یک دختر ۱۰ ساله رو میخواهی شوهر بدهی؟
گفت آره دیر میشه...
من خیلی ناراحت شده بودم.
گفتم اگر این مونده هست پس من چی بگم؟
نگاهی به من کرد و گفت استغفراله!
گفتم:
خب آره! من دو برابر او سن دارم و ازدواج نکردم.
گفت :
خب شما معلم هستید...
گفتم کدوم دختر ۱۰ ساله معلم شده اجازه بده درس بخونه...
بالاخره قانع شد و اجازه پیدا کرد که درس بخواند.
امروز از پس سالها خوشحالم چون آن دانشآموز به آرزویش رسید و موفق شد و شغل خوبی پیدا کرد و دارای خانواده خوبی هم شده...
آن سالها من کلاس چهارم تدریس میکردم:
استاد زاده، ریحانی، عصاری، کشاورزی،
صفدری، تاجری و... شاگردانم بودند.
یک دختر هم به نام ندا سراندیب بود که البته از مهاجرین جنگی بودند و توی درمانگاه زندگی میکردند. به قدری دوست داشتنی بود که من هم اسم دخترم را ندا گذاشتم. ندا مقدم که اکنون یک هنرمند بازیگر و گریمور هست.
دوسال پیش، دانشآموزان از من و چند تا از معلمها دعوت کردند به نوشآباد بیاییم.
وقتی خواستم به نوشآباد بیایم به دخترم گفتم:
بچهها من را جوان دیدند.
الان پیر و شکسته هستم. دوست ندارم این جوری من را ببینند.
خلاصه دیدم زشت است نیایم.
وقتی بچهها را دیدم آن دانش آموزان شاداب و خندان را که ۴۴ سال پیش داشتم نبودند.
همه شکسته شده بودند.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
خاطرات معلمان قدیم نوشآباد ۶۹
خاطره دیگری از پیشکسوت فرهنگی خانم محبوبه بالاور
✍️
عرض کردم دوران معلمی دوران بالاییها و والاییهاست.
دوران اوج و پرواز و آبیهاست...
آن قدر شکوه و سربلندی در دنیای معلمی حس میشود که غم و دردش فراموش میشود.
گاه این همه شعر و شکوه و شکوفایی از نگاه دانشآموز است که هر صبح ، به درون معلم سرازیر میشود.
"#ندا #سر_اندیب" دانشآموز شلوغ کلاس چهارم مدرسه بانو شهلا صدر نوشآباد بود.
از جنگ زدگان بود.
با وجود اینکه شیطون بود ، بسیار هم با ادب بود.
کُلا من دانش آموزان شلوغ و با ادب را جور دیگری دوست داشتم. چرا که حضورشون به من انرژی میداد.
ندا از آن جمله دانشآموزان انرژیک بود.
خاطره فراموش نشدنی که از او دارم این بود که یک روز حالم بد بود. باردار بودم. بچهها خیلی شلوغ میکردند.
به ندا گفتم مواظب بچهها باش من بروم بیرون یک کم هوا بخورم...
رفتم نزدیک باغچه،
یک مرتبه متوجه شدم اصلا صدا از کلاس در نمیآید... از این سکوت تعجب کردم. خودم را به پنجره کلاس رسوندم...
یواشکی نگاه کردم، دیدم بچهها همه آرام با دو انگشت دارند دست میزنند و ندا براشون میرقصه !
یک روز هم موضوع انشای آنها توصیف خانه خود بود. وقتی نوبت ندا شد همه انشایش را از فعل گذشته استفاده کرده بود. او نوشته بود خانهای که ما داشتیم ...
اتاقی که داشتیم ،
اتاقی که من داشتم رنگ صورتی داشت،
من یک اسب داشتم و خلاصه همه انشای او از فعل" داشتم" بود. (یعنی الان ندارم)
از نوشته او خیلی متاثر شدم که جنگ چه به روز همه آورده است.
تازه این یک موضوع ، گوشهای بسیار کم رنگ و ناپیدایی بود که من با آن روبرو شدم.
برای همین نکته اسم او در ذهنم نقش بست تا این که ندای خودم به دنیا آمد.
البته هنوزم هم دوستش دارم و دلم میخواهد ببینمش.
انشاالله این نوشته ها باعث بشه او را پیدا کنم.
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادران امیدوار در سفر به دور دنیا چه چیزهایی دیدند؟
چگونه به قبایل آدمخوار وارد شدند و جان سالم به در بردند؟
راز عقب ماندگی تمدنها چیست؟
آنها در جنگلهای مخوف آمازون و قبایل وحشی چه چیزهایی دیدند؟
آنها چگونه از قطب و سرزمین اسکیموها و بیابانهای بزرگ گذشتند؟
اهمیت این سفرنامه در چیست؟
با ما همراه شوید برای شنیدن سخنرانی در مورد کتاب ۸۰۰ صفحهای سفرنامه برادران امیدوار
زمان: شنبه ۲۶ آبان
ساعت ۱۸
مکان: سالن کتابخانه شهید راحمی نوشآباد
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
🌹🌹
استاد دخیل نیکقدم (متولد ۱۳۱۸)
نایب رئیس ورزش باستانی شهرستان آران و بیدگل و پیشکسوت ورزش باستانی نوش آباد بود که از سن ۱۵ سالگی در این ورزش کوشا بود.
علاقه او از زورخانه واقع در میدان توده شروع شد و دیری نگذشت که به خاطر موفقیت هایش در این ورزش و همچنین کشتی پهلوانی که از مرحوم علی اکبر جازک آموخته بود، مقام زنگی زورخانه را کسب می کند.
آقای نیکقدم در بین رقیبان این ورزش همیشه میدان دار کشتی پهلوانی نوشآباد بود و تا وقتی توانست ، باشگاه صاحب الزمان (عج) نوش آباد را ترک نکرد.
او از جمله کسانی است که مورد احترام دیگر باشگاه های منطقه است.
آقای نیکقدم خاطرات زیادی را از روزهای جوانی بیان می کند. از آن روزهایی که زورخانه توده تشک کشتیاش گونی پر از سفالی بود که استاد سید ماشاءاله مستوری آن را تهیه کرده بود، تا روزهای رو کم کنی و روزهایی که مورد تشویق بزرگان آبادی و ورزشکاران دیگر باشگاه ها قرار می گیرد.
استاد نیکقدم از روزهای رونق ورزش باستانی نوشآباد و از بزرگان این ورزش هم یاد میکند. ورزشکارانی که به رحمت خدا رقته اند.
مرحومان حاج علی خان شهرابی، حاج فرهاد شایان، حاج رضا خبازی(شاطر)، حاج اصغر مجنونیان، محمد آقا ضرقام، مسلم خالویی، استاد رضا و استاد ابراهیم چاپی، حسین لطفی زاده ، عباسعلی قدیری و ...
دراین قسمت جا دارد از فرزند استاد، آقای داود نیکقدم هم یاد کنیم که به همراه آقای غلامرضا صفوی در سال 1364 به ترتیب مقام های دوم و سوم رشته کباده استان را به دست می آورند.
آقای نیکقدم از رکود این ورزش باستانی در نوش آباد هم سخن می گوید و برای رونق آن ایجاد رقابت در این ورزش را پیشنهاد می کند.
روزی میگفت: با آن که زور خانه های مهم در آران و بیدگل وجود دارد ولی مشاهده می شود که زورخانه آقای علیجان زاده هم دارد ساخته می شود و همین امر باعث ایجاد رقابت می گردد.
روح استاد نیکقدم که عمری در این ورزش کوشا بوده است و سالیان درازی هم خدمتگزار مردم بوده است، شاد باشد و آرامش باد بر خویشان.
🌹🌹
کانال خاطرات نوشآباد
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: علوی
🍀🍁🍀🍁🍀
۲۱ نوامبر 🤚 روز_جهانی_سلام است.
هدف این روز کنار گذاشتن اختلافات با هر عقیده و باور است. روزی که با گفتن یک درود و سلام میتواند ارتباطی دوستانه رقم بخورد.
زیباترین واژه که بر زبان می آید کلمه ی زیبای سلام است و نشان ادب.
یادمه مادرم تعریف میکرد شاگردی داشتم که هر روز می آمد قالی بافی یاد بگیره
وقتی میخواست برود منزل به او تاکید میکردم وقتی رسیدی خانه سلام کن ...
مادرم میگفت سلام و صلح را از بچگی باید یاد گرفت.
ای کاش رهبران دنیا به جای جنگ به دوستی ملتها فکر میکردند و محبوب مردم میشدند و در تاریخ نامشان به نیکی یاد میشد و بدین ترتیب ریشه نفرت و کینه نابود میشد و تنور جنگ خاموش میشد.
این روزها که مزین بنام سلام است آرزو میکنیم مردم دنیا ارتباطی سالم و عالی با یکدیگر داشته باشند و دوستی و مهربانی بیشتر شود...
فاطمه آتشکار
🍀🍁🍀🍁🍀
خاطرات نوشآباد
سلاما و قولا...
👇
راوی: احسان ایمان دوست
برای ۲۱ نوامبر روز جهانی سلام ...
✍️
نظام تربیتی سنتی ما فضای بسته و همراه با تعصب و خانواده سالاری بود که گاه همراه ترس و دغدغه بود و چه بسا باعث کندی رشد شخصیتی ما میشد.
ولی ظرایف و لطافتی هم در همین سامانه سنتی بود که جبران کننده کاستی های تربیتی میشد.
نسل ما محصول همین سیستم بود.
خدا همه رفتگان خاک را رحمت کند ...
میدان توی ده ، قبلا بازار محله بود و رونق و رواجی داشت.
اولین دکان سمت چپِ این بازار از سیدمیرزا مستوری بود....
من بچه بودم
آقام سیگار اشنو ( ویژه ) میکشید.
همیشه میگفت:
بدو دکونِ سیدمیرزا سیگار برام بگیر و بیا...
یه روز که برای خرید رفتم ، سید سوال کرد:
گوساله هم تو خونه تون دارید؟
با تعحب جواب دادم نه !
باز سوال میکرد و منم جواب میدادم نه!
چندبار تکرار کرد و منم جواب میدادم نه!
تا سیگار را بهِم داد و خواستم بروم؛
بهم گفت:
پسر به" آقات" بگو
( ما سید نبودیم ، ولی همیشه به پدرمون میگفتیم آقا)
به آقات بگو
گوساله را بگیر ببندش ...
تعجب کرده بودم
تا رسیدم خونه
جریان را برای آقام تعریف کردم...
آقام شروع کرد خندیدن
گفت سلامش نکردی ؟
جواب دادم نه !
با خنده گفت:
خب آقا ، سلامش نکردهای ...گفته یعنی تو گوسالهای!
اون ماجرا البته برای من به صورت خاطره مونده . ولی امروز اگر کسی با این لحن و ادبیات با بچهها صحبت کنه، جنگ و دعوا میشه..
ولی اون روز
من خوشحال شدم و
همیشه هرجا میرفتم
اول سلام میکردم،
و این ادب را مدیون اون سیدمیرزا خدا بیامرز هستم و
همیشه تا زنده بود دعاش میکردم ...
وقتی هم فوت شد و یادش میافتم میگم خدا بیامرزدش که این سلام کردن را یاد ما داد....
ببخشید! سعی کردم واقعیت را خودمونی بنویسم تا شیرین باشه
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
خاطرات نوشآباد
راوی: احمد خوشحساب
امروز نوشآباد به جایی رسیده که گلاب دارد. بعضی از این گلابها معروف هم شده
همه ما گلاب شیخ مرتضی وکیلی، محمدحسین کاشی و علیآقای صدری ... را دوست داریم. چون میدانیم گلاب خوبی است و ازخیلی برندهای معروف بهتر است.
خداسلامتی بدهد به مهندس شقایقی
شهردار دهه ۸۰ نوشآباد
من دوسالی مدرسه شهید هاشمی نژاد افتخار داشتم در خدمت بچههای همشهری خودم باشم.
در زمان مدیریت آقا احسان هاشمینژاد
انسان خوب و پاک
یک روز به بچهها گفتم شما اگر شهردار نوشآبادبودید، چه میکردید؟
بچهها در انشای خود ایدههای مختلفی نوشته بودند.
از درست کردن پارک و زمین ورزش تا آسفالت کوچهها و ...
یک روز مدخل شهر منتظر ماشین ایستاده بودم.
هوابارانی و سرد بود.
یک پژوی سبزرنگ جلوی پایم ترمز کرد.
مردی باشخصیت بود.
معلوم بود نوشآبادی نبود.
هرچند شقایقی میگفت ما در زمانهای دور در قلعه شمس اباد زندگی کردهایم.
صحبت از موضوع انشا شد.
به شدت استقبال کرد و خیلی خوشحال شد.
من انشای بچهها را جهت مطالعه به ایشان دادم.
شماره موبایل من را گرفت
و چقدر تشکر کرد.
فردا گوشیم زنگ خورد. آقای شقایقی من را به شهرداری دعوت کرد.
خدا روح مهدی عابدزاده را شاد کند،
منشی بود. گفت شهردار منتظر شماست.
موقع گفتگو گفت این انشاها تکانم داد.
خط مشی و راهکار به من داد.
مردی آبادگر بود و به توسعه شهر علاقمند بود.
گفت میخواهم برای معلمان بزرگداشت بگیرم.
گفتم به نظرم اول از همه از بازنشستهها تقدیر کن.
از نوراله خان امینی، نوراله مرقده
و بعد از پیشکسوتان دیگری مانند استاد محمود حلوایی
حاج جهان تحقیقی
حاج حسین معنوی مقدم
حاج عباسآقا وحاج اکبر اقاحسینی
حاج دخیل بهنام
حاج حسن خوشحساب
ماشاالله مقصودی و ...
مهندس دویست سیصد هدیه گرفت.
موظف شدم که این هدایا را به معلمان برسانم.
مراسم در سالن دانشگاه کاشان بود.
زندهیاد مکارم نژاد هم صحبت کردند.
وقتی مرحوم نورالله خان امینی رضوان اله علیه روی جایگاه آمدند مهندس شقایقی با تواضع فراوان دست ایشان را به عنوان اولین معلم نوشآباد که چند نسل را باسواد کردند، بوسید.
بگذریم که فتنهای برای آقای شقایقی درست کردند.
در حالی که شادروان امینی جامعهای را به سمت روشنایی برده بود.
کاری که ما کردیم کمترین جبران برای
علم و ادب و فرهنگ و هنر این دیار بود.
وقتی مرحوم امینی از جایگاه پایین آمد از شوق اشک میریخت و دعایی در حق مادر ما کرد...
خدا سلامتی به آقای شقایقی بدهد.
برایم تعریف میکرد وقتی شهردار نیاسر بودم
شبها ساعت یک به بعد میآمدم عوارضی کاشان
به کارمندان عوارضی ۵۰ تومن، ۱۰۰ تومن پول میدادم و
میگفتم به مسافرانی که سراغ قمصر را میگیرند، به آنها آدرس نیاسر را بدهید تا برای این شهر تبلیغ نیاسر بشود !
چون میخواهیم آن جا را از غربت درآوریم.
و همین کار را هم کرد.
او در معروف کردن شهرهایی که بود موفق بود.
شهر ما را هم معروف و مهمانپذیر کرد.
و چقدر تعجبانگیز است جریانی که شهر زیر زمینی را به روی مهمان میبندد.
آن هم در ایامی که فرهنگ شهر میتواند منتقل شود.
همو میفرمود گل نوشآباد در نوروز میآید.
میخواهم نوشآباد را قطب گلاب کنم.
او در برابر فکرهای کوچک چنین فکر بزرگی داشت.
ای رهروی که خیر به مردم رساندهای
آسوده باش که بار تو بر دوش سایل است
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
"همه متفاوت، همه خویشاوند"
این جملهای است که برادران امیدوار پس از ۱۰ سال سفر به دور جهان بر سپر موتور خود نوشتند.
و من سعی کردم در دو جلسه ۹۰ دقیقهای این سفر ده ساله را در دهه ۳۰ با نشان دادن ۲۵۰ اسلاید برای ۲۵۰ نفر از اهالی کتاب کاشان و آران و بیدگل تشریح کنم.
نیمی از آن در فرهنگسرای مهر کاشان
و نیمی دیگر در سالن کتابخانه نوشآباد
سفر به دور جهان
به پنج قاره
به راه های کمتر رفته شده
به قبایل بدوی و وحشی
به قطب های سرد و یخ
به بیابانهای گرم و وسیع
به کوههای بلند
به دشتهای فراخ
حفظ محیط زیست، تزریق روح تازه و با نشاط به زندگیست.
زمین برای بقای خود به دستها و اندیشه ها و ارادههای راسخ ما نیاز دارد.
جایزه محیط زیستی دکتر رادمنش راهکاری است برای تقدیر از انجمنهای محیط زیستی و کسانی که در حفاظت از محیط زیست تلاش میکنند.
در هشتمین دوره از بین ۹۰ انجمن و فرد فعال
۹ انجمن و ۱۵ فرد فعال برجسته شدند.
از نوشآباد همیار طبیعت و همدم قلهها جناب سید تقی عمارتی انتخاب شدند.
این انتخاب شایسته که نشانی از همت و اراده جناب عمارتی است، بسیار قابل تحسین است. چرا که الگویی است از گرامیداشت طبیعت و زیست بوم که میتواند سرمشق مردم و جوانان قرار گیرد.
برای این مرد سربلند آرزوی سعادت و موفقیت بیشتری داریم.
جناب امیر فرزین هم زحمت کشیدند و این نشست را همراهی کردند. درودتان باد
54.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحبت های استاد احمد خوشحساب مدرس و خوشنویس
در نشست هم اندیشی هنرمندان
در شورای شهر کاشان
ششم بهمن ۱۳۴۸
مدرسه محتشم نوشآباد
از راست:
سید اکبر حسینی، حسین قطبی، غلامحسین کاوه، فخرالدین طلوعی، سید حسین رسول زاده،
نشسته از چپ:
دخیل بهنام، اصغر غفور، ؟ ، علی مصلح، خیراندیش
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد (علوی)
کانالی برای تاریخ و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
خاطرات مدارس فرهنگ (۷۰)
راوی: سید حسین رسول زاده
دوستی گرامی، جناب علوی از نوشآباد از من خواسته خاطراتی که زمان معلمی در دهه ۴۰ در اینجا داشتم، بگویم.
ابتدا لازم است بگویم من و دوست بسیار عزیزم جناب آقای داود حقشناس اهل نطنز هستیم.
آن روزها وسعت نطنز بیشتر از نوشآباد بود و بسیار سرسبز و خرّم
اما از نظر جمعیت و امکانات نوشآباد جلوتر بود.
من با دوستم از زمان دبیرستان و سربازی با هم بودیم و از طریق آموزش و پرورش کاشان به روستای علیآباد و نصرآباد رفتیم.
سال بعد از راهنمای آن زمان که آقای علیان بود، خواستیم ما را به جایی نزدیکتر بفرستد. آنها هم قبول کردند و ابلاغ ما را برای نوشآباد نوشتند.
جایی که هم به کاشان نزدیکتر بود و هم آبادتر و بزرگتر و دارای امکانات بیشتر و بهتر.
به یاد دارم تمام مردم نوشآباد کار میکردند و شغل عمده آنان کشاورزی و قالیبافی بود. اهالی با سعی و تلاش چه قالیهای بزرگی میبافتند.
درود بر نوش آباد
درود بر شهر انوشیروان و مردم دوست داشتنی و خون گرم آن دیار
در سال ۱۳۴۶ من و آقای حق شناس منزلی را از آقای چاپی اجاره کردیم و مدتی در آن به راحتی زندگی میکردیم.
بعضی شبها با همکاران دور هم جمع میشدیم و تا پاسی از شب به گفت و شنود میگذشت.
یک سال بعد دوستم به نطنز منتقل شد و من خانوادهام را به نوشآباد آوردم و چون مردم آنجا در کمال احترام با ما برخورد میکردند، دلتنگی نمیکردیم.
هنوز آب لوله کشی نبود. به خاطر خشک شدن قناتها در اکثر منازل چاه آب حفر شده بودند.
شاید از بخت ما بود که در همان سال لولهکشی آب به پایان رسید و خوشبختانه مردم از این نعمت برخوردار شدند.
در سال بعد به مدارس اعلام کردند که پس از کلاس ششم دوره جدیدی به نام راهنمایی ایجاد خواهد شد.
از ما خواستند که در امتحانات شرکت کنیم و پس از گذراندن دوره آموزش ضمن خدمت خود را برای تدریس در دوره راهنمایی آماده کنیم که چنین شد. من به کاشان منتقل شدم.
در یکی از روزها که از خواب بلند شدیم دیدیم همه جا تاریک بود و درهای اتاق باز نمیشد !
با اینکه چند ساعت از طلوع خورشید گذشته بود هوا تاریک بود !
متوجه شدیم آنچنان همه جا را خاک و ماسه گرفته بود که مدتها برای رفت و روب، کار لازم داشت.
دانش آموزان ما را صدا میزدند و میگفتند بیایید بیرون
به زحمت بیرون آمدیم.
گفتند نترسید اینجا هر چند وقت یکبار طوفان میآید ولی هیچ صدایی ندارد و پس از مدتی شنها به زمین مینشیند.
به اطراف روستا رفتیم. در بعضی جاها تا نزدیک سقف خانهها زیر ماسه رفته بود و این وضعیت تا چند روز که هوا صاف شد و ماسهها به زمین نشست ادامه داشت.
ما چندان کار مفیدی برای اهالی انجام ندادیم ولی دلخوش هستیم که آنچه در توان داشتیم برای باسواد شدن و تحصیل بچهها انجام دادیم و کوتاهی نکردیم و شاید به همین دلیل گاهی میشنویم که بعضی از دانشآموزان آن دوره به پستهای مهم کشوری دست یافتهاند که بیشک نتیجه تلاش و کوشش و خردمندی خود آنان است و ما هم به آنان افتخار میکنیم.
ما همیشه به دانش آموزان تاکید میکردیم در تحصیل علم و دانش تا جوان هستید، فعالیت نمایید تا به مراتب عالی علم دست یابید.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد (علوی)
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
خاطرات مدارس فرهنگ (۷۱)
راوی: داود حق شناس
درود فراوان بر مردمان خونگرم و مهربان نوشآباد
اینجانب داوود حق شناس به همراه سرور گرامی و استاد بزرگوارم سید حسین رسولزاده در سال ۴۷ در مدرسه محتشم نوشآباد تدریس میکردیم.
آن روزها مدرسه در دو شیفت صبح و عصر دایر بود. در یکی از روزهای زمستان چون نور کلاسها کم بود مجبور بودیم از روشنایی لامپ استفاده کنیم.
لامپ کلاس دوست ما روشن نمیشد. همکارم که هیکلی بود، روی میز رفت تا لامپ را ببیند.
یکی از شاگردان با صدای بلند گفت آقا شما روی میز نروید. چون شما خرسید و میز میشکند !
دانشآموز دیگری هم این حرف را تایید کرد.
من که شاهد این صحنه بودم ناراحتی همکارم را دیدم. با آقای رسولزاده به بیرون کلاس رفتیم در حالی که هر دو خندهامان گرفته بود.
در دفتر مدرسه موضوع را با آقای دخیل بهنام مدیر وقت در میان گذاشتیم. ایشان هم خندید و گفت بچهها قصد توهین به شما را نداشتند در اینجا به کسی که چاق است میگویند خرس است و شما اصلاً ناراحت نباشید.
اکنون که حدود ۵۵ سال از این موضوع گذشته حتما ادبیات و گفتمان بچهها عوض شده
ولی ما هر وقت یاد این صحنه میافتیم به آن دوران شیرین و خوش میرویم.
عصرها معلمان در حیاط پشتی مدرسه به والیبال میپرداختند. تیم بازنده باید عصرانه میداد.
به همین دلیل همه در تلاش بودند تا برنده شوند. گاه بازی به جر زنی کشیده میشد.
در تمام مدت بازی آنقدر خنده و شادی زیاد بود که در پایان همگی با خوشحالی از همدیگر خداحافظی میکردند.
من حدود ۵ سال پیش به نوش آباد آمدم و از شهر زیرزمینی دیدن کردم. بسیار برایم جالب بود.
من در دیاری تدریس کردم که مردمانش باهوش و خلاق بودند و در مقابل هجوم دشمن تدبیر و حکمت داشتند و جان و مال و زندگی را حفظ میکردند.
از خداوند سلامتی و شادکامی و موفقیت را برای همه مردم خوب نوش آباد خواهانم.
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
@akhbarenooshabad
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
بزرگترهای گروه خبرنامه انوشآباد در تلگرام؛
عمو تقی عمارتی
امیر آقای فرزین
استاد احمد خوش حساب
دخیل دشتبانزاده
محمد صدقی نژاد
اوسا عباس چاپی
دکتر حسینی مکارم
دکتر صدری
استاد حلوایی
امیر آقا عمارتی
عقیل خان عمارتی
عقیل جلیلی
سرهنگ پادویی
تقی خجوی
حاج علی میرابی
احمد سهامی
برادران غایبی
برادران رنجبر
و سایر عزیزانی که در دهه ۴۰ دانش آموز بودید.... ،
براتون زیرخاکی آوردم
تقدیم به شما
از طرف
آقای سید حسین رسول زاده که شرح خاطرهاش دیشب آمد.
ایشان خیلی سلام رساندند
و گفتند خلاصه اگر بدی دیدید من پیرمرد را حلال کنید.👇
اسامی از راست به چپ
آقایان
حق شناس، عمارتی، حسینی، کاوه ، مصلح ، قطبی، رسول زاده، حسینی
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
اسامی از راست به چپ
آقایان رسول زاده، مصلح،
نفر سوم را فراموش کردم،
حق شناس، خاقانی از قم، قطبی، بهنام و سیروس پسر آقای بهنام
(نفرات اول و دوم و سوم دانشآموز هستند، شناسایی کنید)
🌷🍃☘🌸☘🍃🌷
🌸🍃🌼🍃
🌼کانال انوشزاد
کانالی برای تاریخ و میراث و خاطرات نوش آباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
نویسنده: سید محمد علوی
🌹🍃☘🍎☘🍃🌹
از راست:
آقایان حاج حسین خوش حساب
سید حسین رسول زاده و ماشااله مقصودی
سال گذشته در دیدار با یکدیگر
بازم شما قدیمیها
درودتان باد
معرفت و محبتی به یاد ماندنی پس از نیم قرن
🌸🍀🌸🍀
کانال خاطرات نوشآباد👇
https://eitaa.com/anooshzad
در ایتا
@akhbarenooshabad
در تلگرام