هدایت شده از 𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
https://secret.timefriend.net/16924581855497
دلتنگتون )
نیمه شب؛ پنجره را باز کردم .
آسمان پر شده بود از خنده ی ستاره و ماه،
نگاهی شیفته داشت.... تو رقصیده ای ؟!
NoAH
هدایت شده از
پادکست تموم شد و اینم نتیجه ی قشنگش✨
ممنونم از تمام لیدی هایی که همکاری کردن و وقت گذاشتن 🧜🏼♀
اسامی دوشیزگانی که صدای دل انگیزشون در این پادکست وجود داره به ترتیب⏮
1:@myromina
2:@The_Springer
3:@pary
4:@Sxxxne
5:@myViolet
6:@rana_mk
7:@Nashenas0904
8:@k_07_a
9:@Amvajdarya
10:@madeby_mohy
11:@bahar_asa
12:@Nofriends
13:@bahar_asa
14:@Nume_32
15:@myromina
𓂃𝖒𝖆𝖉𝖆𝖒 𝖗𝖔𝖒𝖎𝖓𝖆 𓄹 𔓘 ۰
دلدار سلام ؛
حالت را نمیپرسم چون حال زیر باران اشک هایت قدم میزنم .
لحظه ی دوری عجیب است، روحم را مذاب کرده اما هنوز هم نفس میکشم .
شنیده ام که جسم بدون تلقی روحش از هم میپاشد ...
اما غریبانه زنده ام !
از دیارت چخبر، آنجا هم پاییز است ؟
دیووانه خطابم میکنند و می گویند بهار است ! اما اینجا پاییز است ، هوا دلگیر و درختان از نبودت خزان کرده اند .
تنشان عریان شدا اما سرسبزاند ؛
درست مانند من که بی آغوش تُ عریانم !
بابونه سرخ ، پn
رگ هایم مالامال از درد و درد مالامال از من شده ، نفس هایم به یاد تو کم سو میشوند و نگاهم ...
آه از نگاه هایت که دیواره ی وجودم را به اسارت قلبت درآورده .
https://secret.timefriend.net/16772651121696
درود!
تمام اون قشنگایی که رمان تناسخ رو از ایتا دنبال میکردن لطفاً اینجا اعلام حضور کنن.
ممنون!
درود!
مادام رومینا هستم.
رمان تناسخ بالاخره به پایان رسیده و از خوانندگانی که دنبالش میکردن میخوام که از طریق این چنل دنبالش کنن:)
ممنون میشم نظراتتونو راجع بهش بدونم:)
https://eitaa.com/tanasokhrominaheidary
شروع رمان تناسخ🌙
نویسنده🧝🏼♀
Romina heidary
خلاصه رمان✨
رومینا و اوژنی پس از آشنایی در مترو متوجه میشوند در مدرسه یکدیگر همکلاسی هستند
ماجرای این دو تا جایی پیش میرود که در جشن سالگرد تاسیس مدرسه اوژنی از رومینا دعوت میکند تا همراه او باشد
آنها در جشن با یکدیگر میرقصند و سپس خود را در دنیایی دیگر و با کالبدی دیگر میبینند
ولی آنها یکدیگر را نمیشناسند
حال پسر و دختری که برای هم نا آشنا هستند تلاش میکنند تا به خانه برگردند
اما..
لینک چنل رمان:
🧙♂https://eitaa.com/tanasokhrominaheidary