یک شب تو را به پشت بام خانه مان میآورم
برایت چای میریزم،
شعر میخوانم
و به جهتی از آسمان اشاره میکنم که نقطهی آغاز من است.
آنجا که با اولین ستارهی دنباله داری که دیدم آرزو کردم،
و تو برآورده شدی.
لطفا اگر مایل به همسایگیبا ما هستید این پیام رو فور کنید ✨
@anotherlove
پیرمرد روی صندلی کهنه اش نشسته بود، مثل همیشه روزنامه بین دستاش بود و زیر لب با کلمات ذهنش بازی میکرد ، او همیشه صحبت کردن با پیرمرد فرانسوی رو دوست داشت انگار بین تمام رهگذر های خیابان او تمام آن هارا تنها با نگاه به عمق چشم هایشان میشناخت پیرمرد همیشه با خود تکرار میکرد: " در این جهان تنها بخشی از زندگی مهم است که روح تو را آرام کند همان قسمت از دریای روحت که نوازش موج هایش ، ساحل را مینوازد تنها یک بخش از زندگیست که تمام وقت خود را برایش باید بزاری ،مهم ترین بخش زندگی که هر چیزی غیر از ان خسته کننده و بی ارزش است."
-قدم های خسته اش میانِ شن های ساحل مرزی؛
cerscndoلمس احساس .mp3
زمان:
حجم:
2.2M
ادغام موسیقی بیکلام روح تورا همسفر کالبد خیال میکند ، جایی دور از مردم این شهر همان جایی که دقیقا به تو چشمی برای دیدن خودت ، زبانی برای بیان عقاید خودت ، افکاری برای حس کردن و دستانی برای لمس کردن میدهد ، دنیایی که ساخته شده از عقاید و باورهاییست که تو به آن ها باور داشتی و حالا آزادانه و بی نیاز به شنیده شدن بدون تلاش برای باور شدن اون هارو بیان میکنی جایی که معروف بود به خلسه روح تو.!
Hamlet-teatriha.ir_.pdf
حجم:
4M
@ooOPAL
هدیه ای کوچک از طرف ما به شما بانو ی زیبا
امیدوارم مورد پسند شما باشه ✨❤️