میگفتند او که رفته است
خیالاتی نشو
مردگان روحشان را با خود بعنوان هدیه برای خدا میبرند
پس چگونه بود که
هر شب تکه ایی از تار پودش در کنار من میگریست
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن !
-شاملو
202030_373453489.m4a
زمان:
حجم:
457.7K
می نویسم از سکوت شب هایی
که بدون وجودت گذشت!
وجودی که مرا از لاجوردی نگاهت محروم ساخت...
چشم هایت اقیانوس بودن معشوق من ،نَ؟
اقیانوسی که تلاطم اش مرا دعوت میکرد به غرق شدن
و چه چیزی شیرین تر از غرق شدن در نگاه اقیانوسی ات :)
noel.smtnoelsmt - Another Love X Experience(1).mp3
زمان:
حجم:
2M
از دور خیره به ابر ها لبخند میزد
ابری که با آغوش معشوقش
شروع به گریستن کرد
دستش را بر روی قلبش گذاشت
چشم هایش را بست
به امید شنیدن او
"ای کاش ما هم ابر بودیم
اشک هایمان را بارانی پر ترانه میکردیم
برای رقصیدن من و تُ های دیگری " :)
شبتون بخیر ✨