در بین سکوتی عمیق، تنها صدای وزش باد می آمد ، او در افکار خود فرو رفته بود.
به اینکه جهان چگونه پدیده هایی دارد ..چرا دانستنی ها تمام نمی شود.
- ناگهان سکوت اورا شکستم وبا لبخندی در عمق چشمانش به او گفتم
-ماه من..زیباترین آرامش آسمان تاریک تو هستی.
- نگاهی عمیق به ستاره کرد ولبخند ی زد.
- آرامش گاهی حتی سکوت لابه لای ضربان قلب ماست.
گذشتیم آرام
از گذرگاه گندم زار
با سنگینی غریب
سیل باد در راه
با بغض های فرو خورده
با لالایی خودمان
در برابر آفتاب خشکمان زد
گریختیم از فرار
ما تا سایه ی آسمان رفتیم
و با بهتِ سکوت برگشتیم...
حصار بود اطراف ما
دورِ ما رنگین کمانی
از پرچین های شاد
با کمی لطفِ باد
چاهی کنارِ باغ
آب مهمان ماست
شب ماه میافتد در چاه
صبح میکِشیم از آن
قرص ماه
گرگی بر تپه
ترسِ مشکوک
آرامشِ یک رود
خسته
پاندایی در خواب..
ما غرق در طبیعتیم
و طبیعت غرقِ ما!..