دستهایت را چون خاطرهای سوزان
در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد ...!
-فروغ فرخزاد
تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی
که از ترس و گرسنگی ایمنم میکند
تو واپسین خوشه
و واپسین ماه
واپسین کبوتر
واپسین ابر
تو واپسین شکوفهای هستی که بوییدهام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام ...
-نزار قبانی
𝑨𝒏𝒐𝒕𝒉𝒆𝒓 𝑳𝒐𝒗𝒆
@anotherlove﹙%100﹚طعمِ کوکیِ شیرین 𑁯 💭
خوشحالم که اینطوره و خیلی ممنونم ✨❤️
هنوز هم قصهیِ خود را ب خنده پنہان میکنی،بخند؛ گرچه تو با خنده هم غمانگیزی.
هدایت شده از .
نمیآید به چشمم هیچکس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین میکنم یکتاپرستی را
برایت میگویم از ماه از آسمان از سردی هوای این روز ها از آلودگی ای که نفس هایمان را گرفته ، از سفیدی های بی نهایت و عمیق زمستان که هر کسی را در خود غرق میکند ، از از درختانی که در میان آوای باد می رقصند ،ازشکوفه های رنگارنگی که به تازگی سر از خاک بیرون آورده اند ، از همه چیز برایت میگویم
اما تو؟
تو دیگر در میان من وجود نداری ، و من را به دست باد های پراکنده با طنین نوازشگر شان سپرده ای غافل از آنکه فصل بهار در راه است و باد ها هم مرا ترک کرده اند