#پندانه
✍اسب سواری، مرد چُلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چُلاق وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم!مرد چُلاق اسب را نگه داشت.مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیادهای رحم نکند . 🌷
↶【به ما بپیوندید 】↷
__
@ansar_ashohada
🔆 #پندانه
نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان
🔹زنی به روحانی مسجد گفت: من نمیخوام در مسجد حضور داشته باشم!
🔸روحانی گفت: میتونم بپرسم چرا؟
🔹زن جواب داد: چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند، عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند، بعضیها غیبت میکنند و شایعهپراکنی میکنند، بعضی فقط جسمشان اینجاست، بعضیها خوابند، بعضیها به من خیره شدهاند ...
🔸روحانی ساکت بود، بعد گفت: میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
🔹 زن گفت: حتما، چه کاری هست؟
🔸روحانی گفت: میخواهم لیوان آبی را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
🔹زن گفت: بله میتوانم!
🔹زن لیوان را گرفت و دو بار دور مسجد راه رفت، برگشت و گفت: انجام دادم!
🔸روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟ کسی را دیدی که غیبت کند؟ کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟ کسی را دیدی که خوابیده باشد؟
🔹زن گفت: نمیتوانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد ...
🔸روحانی گفت: وقتی به مسجد میآیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که حضرت محمد فرمود: «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
🔺نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکزتان بر خدا مشخص شود.
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
چهار "نون" راهگشا
💠 گاهی آدم هنگام گرسنگی با یه "نون" مشکل رو حل میکنه؛ حالا با چهار تا "نون" میشه جلوی خیلی از مشکلات را گرفت و به آرامش رسید.
🔰 این هم "چهار نون" راهگشا:
نبین
نگو
نشنو
نپرس
1⃣ نَبین
۱- عیب مردم را نَبین.
۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را نَبین.
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام دادی، نَبین.
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل).
2⃣ نگو
1- هر چه شنیدی، نگو.
۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد، چیزی نگو.
۳- سخنی که دلی را بیازارد، نگو.
۴- هر سخن راست را هر جا، نگو.
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی، نَگو.
۶- راز را حتی به نزدیکترین افراد نگو.
3⃣ نَشنو
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد، نَشنو.
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن میگویند، سعی کن نَشنوی.
۳- غیبت را نَشنو.
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل).
(خود را به نشنیدن بزن)
4⃣ نَپرس
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست، نپرس.
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد، نپرس.
۳- آنچه باعث آزار شخص میشود، نپرس.
۴- آن پرسشی که در آن فایدهای نیست، نپرس.
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع میشود، نپرس.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
💠 این متن را باید طلا گرفت
هیچوقت با کسی بیشتر از جنبهاش؛
رفاقت نکن
درد دل نکن
شوخی نکن
چراکه حرمتهایت شکسته میشود.
هیچوقت با کسی بیشتر از جنبهاش؛
خوبی نکن
محبت نکن
لطف نکن
چراکه تبدیل به وظیفه میشود.
هیچوقت از کسی بیشتر از جنبهاش؛
خوبی نخواه
کمک نگیر
انتظار نداشته باش
چراکه تبدیل به منت میشود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir
✨﷽✨
#پندانه
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
✍یه "فلج قطع نخاعى" از خواب كه بيدار میشه منتظره تا یک نفر بيدار بشه، با خجالت ببردش دستشويى و حمام و كاراى ديگهشو انجام بده...
میدونى آرزوش چيه؟ فقط يکبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
🔸يه "نابينا" از خواب كه بيدار میشه، روشنايى رو نمیبينه، خورشيد رو نمیبينه، صبح رو نمیبينه.
میدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار و فقط يک روز بتونه نزديكان، عزيزان، آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
🔹يه بيمار "سرطانى" دلش میخواد خوب بشه و بدون شيمىدرمانى و مسكنهاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
🔸يه "كر و لال" آرزوش هست بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه...
🔹يه "بيمار تنفسى" دلش میخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
🔸يه معتاد در عذابه و آرزوى ۲۴ ساعت پاكى رو داره...
🔹الآن مشكلت چيه دوست من؟
🔸دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن.
🔹با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن. تو خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن و ناشكرى نكن.
🔻ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ!
🔻ﮐﻪ
ﺩﺍﺩﻩﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ!
ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ!
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
✅فقیر و ثروتمند کیست
✍برای اثبات ثروتمند بودنتان همه چيزهایی كه نمیتوانيد با پول بخريد را در يک ليست بنويسيد:
▫️ایمان
▫️فرهنگ
▫️ادب
▫️شعور
▫️درک
▫️پدر و مادر
▫️شادی
▫️آرامش
▫️محبت
▫️صبر
▫️قناعت
▫️و سجایای اخلاقی
✔️ حال جلوی دارايیهايتان علامت بزنيد.
💠 اگر همه اينها را با يک وضع مالی متوسط داريد، ثروتمند هستيد.
🔻و اگر هيچيک را نداريد ولی در بهترين نقطه شهر خانه داريد و يک ماشين آخرين مدل و معتبرترين حساب بانكی را داريد، متاسفم؛
▪️شما فقيرترين انسان كره زمين هستيد.
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@ansar_ashohada
https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴آرزوهای پس از مرگ
✍9 آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند و در قرآن ذکر شده است:
1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭه نبأ، آیه 40)
2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش میفرستادم.(سوره فجر، آیه 24)
3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه 25)
4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 28)
5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه 66)
6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه 27)
7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭه نساء، آیه 73)
8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭه کهف، آیه 42)
9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه 27)
اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم.
والعاقبه للمتقین
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴 قديما و جدیدا
✍قديما شبا بالا پشتبوم میخوابيديم و ستارهها رو میشمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود...
🔸اين روزها چشم میندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاریهامونو میشمريم.
🔹قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی...
🔸اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری.
🔹قديما اگه نون و تخممرغ تموم میشد، راحت میپريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانهروز میزديم و كلی باهاش میخنديديم...
🔸اين روزها اگه همزمان، درب واحد همسایهمون باز بشه برمیگرديم تا مجبور نشيم باهاش سلام عليک كنيم.
🔹قديما از هر فرصتی استفاده میكرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم؛ چه با نامه، چه كارتپستال و چه حضوری...
🔸اين روزا با "بهترین دستگاههای رسانهای" هم باهم ارتباط نداريم.
🔹قديما تو يه محله جديد كه میرفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه میكرديم...
🔸اين روزا دنيا رو از پشت دوربينای عكاسی و فيلمبرداری میبينيم.
🔹قدیما یه پنجشنبه و جمعه بود و یه خونه پدربزرگ با فک و فامیل...
🔸این روزا پر از تعطیلیه ولی
کو پدربزرگ؟
کو اون فامیل؟
کو اون خونه؟
قديما توی قديما موند...
↶【به ما بپیوندید 】↷
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴 شیطان کجاست؟
✍واقعا شيطان را در شهر نمیبينی؟ او اينجاست و بیداد میکنه اما ما نمیبینیم.
🔸لابهلای كمفروشیهای بقال محل،
توی فحشهای ركيک همسایه به همسایه،
روی روسری بادبرده دختركان شهر،
روی ساپورتهای بدننما،
و مردانی که خودشان را مثل زن آرایش میکنند.
🔹تو واقعا صدای خندههايش را نمیشنوی؟
🔸لای موسيقیهای تند ماشينها،
توی دعواهای بیانتهای پدر و پسر،
توی بیاحترامی به پدر و مادر،
بين جيغهای پيرزن مالباخته!
🔹تو واقعا جولان دادنش را ميان زمين و آسمان نمیبينی؟
🔸نمیبينی دنيا را چقدر قشنگ رنگآميزی كرده و بیآنكه من و تو بدونیم "جاهليت مدرن" را برايمان سوغات آورده است؟
توی وجود من و تو چقدر شک و شبهه انداخته است؟
توی رختخواب گرم و نرمت موقع نماز صبح؟
زمان پنهان كردن اسكناسهايت وقت ديدن صندوق صدقات؟
🔹نفوذش را نمیبینی؟
🔸موقع باز كردن سايتهای ناجور اينترنت،
میان تغییر لب و بینی و چهره انسانها و دست بردن در کار خدا.
🔹او همين جاست. هرجا كه حق نباشد، هرجا كه از یاد خدا غافل باشیم.
🔸چقدر به شيطان نخ میدهيم!؟
💠 ای مردم از گامهای شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است. (بقره:168)
↶【به ما بپیوندید 】↷
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🌼باز شدن درب جهنم با یک جمله!
✍مدتی است که این اصطلاح بین مردم رایج شده است: "اعصاب نداریم" و این جمله گویی کلید توجیه هر بداخلاقی و بدرفتاری شده است!اما آیا این جمله ما را از عواقب اعمال ناخوشایندمان تبرئه میکند؟مثلا بر اثر خستگی و کلافگی بر سر پدر و مادرمان یا دوست و همکارمان فریاد میکشیم و در نهایت با هزار تا منت گذاشتن میگوییم: "اعصاب نداریم" و انتظار دلجویی هم داریم!
پس کی میخواهیم حقالناسهای ناشی از این رذیله اخلاقی را از گردنمان برداریم؟ "پرخاشگری" رذیلهای سمی است که دنیا و آخرت ما را به باد میدهد. رذیلهای که ائمه معصومین علیهمالسلام به شدت از آن نهی کردهاند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:«در مسلمان دو خصلت روا نیست: بخل و بداخلاقى.» در حدیث دیگری از پیامبر صلى الله علیه و آله میخوانیم كه فرمودند: «بیشترین چیزی كه امت من به سبب آن وارد بهشت میشوند تقوی و حسن خُلق است.»
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «كاملترین شما از نظر ایمان كسی است كه اخلاقش نیكوتر باشد.»باید توجه داشته باشیم که تحمل ناملایمات و سختیهای روزگار برای ما آرامش دنیا و آخرت را در پی دارد و دامن زدن به این ناملایمات علاوه بر تیره کردن دنیایمان راهی مستقیم به جهنم است.
📚جهاد النفس وسائل الشیعة/ترجمه افراسیابى 69/281
📚احتجاجات/ترجمه بحار الانوار/ج35٠،2
↶【به ما بپیوندید 】↷
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴طنـاب و خدا
✍کوهنوردی میخواست از بلندترین کوهها بالا برود.او پس از سالها آمادهسازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود میخواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک شد و بهجز تاریکی هیچچیز دیده نمیشد.سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه و ستارهها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.کوهنورد همان طور که داشت بالا میرفت در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هرچه تمامتر سقوط کرد.سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد.
داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده. حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود.در آن لحظات سنگین سکوت چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند: «خدایا کمکم کن.»ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد: «از من چه میخواهی؟»کوهنورد گفت:«نجاتم بده.»صدا گفت:«واقعا فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم؟»کوهنورد گفت: «البته، تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.»
صدا گفت:«پس آن طناب دور کمرت را ببُر!»برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فراگرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالی که تنها یک متر با زمین فاصله داشت.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
✍در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه. فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی میگذراند تا از این راه رزق حلالی بهدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچههای شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین میگذارد و کمر راست میکند.
صدایی توجهش را جلب میکند؛ میبیند بچهای روی پشتبام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، میافتی!در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک میشود و ناغافل پایش سُر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند. حمال پیر فریاد میزند: نگهش دار! کودک میان آسمان و زمین معلق میماند. پیرمرد نزدیک میشود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.جمعیتی که شاهد این واقعه بودند، همه دور او جمع میشوند و هرکس از او سوالی میپرسد.
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده. حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونهای واقعه را تفسیر میکنند، به آرامی و خونسردی میگوید: خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید.
من کار خارقالعادهای نکردم بلکه ماجرا این است که یک عمر هرچه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یک بار هم من از خدا خواستم، او اجابت کرد.اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
🔹تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
🔸که خواجه خود روش بنده پروری داند
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴قرآن، بهترین پاککنندۀ آلودگیها
✍مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی آن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید:
چه فایدهای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت:
پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پر کن و برایم بیاور.
پسر گفت:
غیرممکن است که آب در سبد باقی بماند.
پدر گفت:
امتحان کن پسرم.
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند را گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند.
پسر به پدرش گفت:
هیچ فایدهای ندارد.
پدرش گفت:
دوباره امتحان کن پسرم.
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت:
غیرممکن است!
پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟
پسرک متوجه شد سبد که از باقیماندههای زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.
دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهیها و کثیفیها پر میکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینهات را پاک میکند، حتی اگر معنی آن را ندانی.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
✍کاروانی عازم مکه بود که در میان کاروان پسر جوانی به نیابت از پدر مرحوم خود برای به جای آوردن اعمال حج به مکه میرفت. پسر جوان را عمویش به پیرمردی مؤمن در کاروان سپرده بود که مراقب او باشد تا پسر جوان حج و اعمال آن را کامل به جای آورد و در طول سفر هم عبادت خدا کند و هم اینکه عمر را به بطالت نگذراند. همراه کاروان مرد میانسالی بود که از اجنه آسیب دیده و اندکی شیرین عقل گشته بود و او را برای شفا به کعبه میبردند.
در منزلی در کاروانسرایی، کاروان حجاج برای ساعاتی اتراق کردند و پیرمرد مؤمن قصد کرد تا زمان ظهر قدری بخوابد. چون از خواب برخاست، دید جمعی با مسخره کردن آن شیرین عقل با او مزاح میکنند و این پسر جوان هم چشم پیرمرد را از خود دور دیده بود و با آنان در گناه جمع شده بود.
پسر چون پیرمرد را دید از جمع باطلان جدا شد و نزد او آمد. پسر جوان چون ناراحتی پیرمرد را دید به او گفت: زیاد سخت نگیر، در طول 40 روزی که منزلمان مرکب حیوانات است و در سفریم من هیچ تفریحی نداشتهام. ما این همه رنج بر خود داده و عازم خانۀ خدا هستیم، خداوند از یک گناه ما میگذرد. نباید بر خود سخت بگیریم، مگر چه کردیم؟ یک مزاح و شوخی برای روحیه گرفتنمان برای ادامۀ پر شور سفر لازم است. پیرمرد در جواب پسر جوان به نشان نارضایتی فقط سکوت کرد.
ساعتی گذشت مردم برای نماز ظهر حاضر شدند. نماز را به جماعت در کاروانسرا خواندند. پیرمرد دید پسر جوان زمان گرفتن وضو که پای خود بر زمین گذاشت خار ریزی بر پای او رفت و پسر نشست تا آن خار از پای خود برکند ولی خار آنقدر ریز بود که میان پوست شکسته و مانده بود. پیرمرد گفت: بلند شو حاجی جوان برویم که نماز جماعت شروع شد.
پسر جوان گفت: نمیتوانم خار در پایم آزارم میدهد و توان راه رفتن مرا گرفته است. نمیتوانم پای بر زمین بگذارم. پیرمرد گفت: از تو این سخن بعید است، جوانی به این سرو قامت و ابهت را که همه جای تن او سالم است خاری که به این کوچکی است و دیده نمیشود از پای درآورد و نتواند راه برود. بلند شو و بر خود سخت نگیر، این خار چیزی نیست که مانع راه رفتن تو شود!!! سخن پیرمرد که اینجا رسید، پسر جوان از کنایه بودن کلام او آگاه گشت و از گفتۀ خویش سرش را پایین انداخت.
پیرمرد گفت: پسرم! به یاد داشته باشیم نبی مکرم اسلام صلیالله علیه وآله فرمودند: هرکسی گناهی را چون به نیت آنکه کوچک است و خدا آن را میبخشد مرتکب شود نوعی وهن به مقام قدسی خویش میداند و خداوند آن گناه را هرگز نمیبخشد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
🔴مثل تختی باشیم
✍تختی يک ماشين بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شريک بودند. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه مینوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه میدادند تا به دست تختی برسانند.يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم: ماشين کو؟ آقا تختی گفت: ديشب ماشين را دزديدند.
آوانس با شنيدن اين حرف گفت:آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد.يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامهها را میخواند، يک دفعه خنده بلندی کرد و گفت:نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمندهام که ماشینت رو دزدیدم.به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود، رفتيم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشين چرخيد و گفت:لاستيکها، تودوزی، ضبط و همه چيز ماشین نو شده!
سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:
عمو حيدر! بيا مبلغی که برای ماشين من خرج شده رو به خيريه بديم.در واقع تختی هر وقت میتوانست به مردم خدمت میکرد. حتی زمانی که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود.
🔰 سالروز شهادت پوریای ولیِ معاصر، جهان پهلوان تختی نمادِ اخلاق و مروت و پهلوانی و مردمداری، گرامی باد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐https://mhamsangar.ir/
✨﷽✨
#پندانه
✅سربازانی خاموش اما هوشیار
✍عارفی در راهی میرفت. مردی او را دید و شروع به تمسخر و توهین او کرد. عارف با سکوت تبسمی کرد. به ناگاه اندکی بعد پای مرد توهینکننده لیز خورد و سرش به کنار سنگی خورد و در دم جان سپرد. عارف نزد جنازۀ او رفت و گفت:
مرا حلال کن.
پرسیدند: چه حلالیتی؟ تو که گناهی مرتکب نشدی و در برابر توهین او خندیدی؟ عارف گفت: من باید جواب توهینش را میدادم، اما خندیدم و جواب ندادم؛ لذا سربازان خدا او را جواب دادند که اگر جوابش را داده بودم، او نمرده بود.
إنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا؛
خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند، دفاع میکند. (حج:38)
و لِلَّـهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛
لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست. (فتح:7)
آری، خداوند برای ازبینبردن دشمنانش هرگز گلوله و اسلحه نمیکشد. بلکه از سربازان خاموشش بهره میبرد. به هنگام ظلم، مراقب سربازان خاموش خداوند متعال باشیم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐 meybodhamsangar.ir
✨﷽✨
#پندانه
✅ خدا حواسش هست
حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ میخوری؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ.
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪﺍی کرد ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ گذاشت.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک دانه ﻭ نصفی ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ!
ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ:
ﭼﻮﻥ ﻭقتی ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمیکند.
ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی. ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ یک سال ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩﺍی ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ نیست مگر ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ آن.(هود:6)
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐 meybodhamsangar.ir
✨﷽✨
#پندانه
✍ بخشی از زيبايیهای وقايع کربلا
زيباترين خواهش يک زن:
همراهکردن زهير با امام حسين (عليهالسلام) توسط همسرش.
زيباترين بازگشت:
توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليهالسلام).
زيباترين وفاداری:
آبنخوردن حضرت اباالفضل (عليه السلام) در شط فرات.
زيباترين جنگ:
نبرد حضرت علیاکبر (عليهالسلام) با دشمن.
زيباترين واکنش:
پرتابکردن سر وهب توسط مادرش به طرف دشمن.
زيباترين پاسخ:
«احلي من العسل» جناب قاسمبنالحسن (عليهالسلام).
زيباترين هديه:
تقديم عون و محمد به امام حسين توسط مادرشان حضرت زينب (سلامالله عليها).
زيباترين نماز:
نماز ظهر عاشورا در زير باران تير.
زيباترين جاننثاری:
حائل قراردادن دستها توسط عبداللهبنالحسن (عليهالسلام) و دفاع از عمو.
زيباترين سخنرانی:
سخنرانی امام سجاد (عليهالسلام) و حضرت زينب در کاخ ظلم.
و از همه زيبايیها زيباتر:
جمله «ما رأيتُ الا جميلاً» که حضرت زينب، حيدروار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🌴هیات انصار الشهدای شهرستان میبد🌴
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐 meybodhamsangar.ir
✨﷽✨
#پندانه
🔴 پنج خصلت مداد
🔹عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
🔸کودکی پرسید: چه مینویسی؟
🔹عالم لبخندی زد و گفت: مهمتر از نوشتههایم، مدادیست که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
🔸پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
🔹عالم گفت: پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آنها را به دست آوری.
1⃣ اول: میتوانی کارهای بزرگی کنی اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
2⃣ دوم: گاهی باید از مدادتراش استفاده کنی، این باعث رنجش میشود ولی نوک آن را تیز میکند پس بدان رنجی که میبرى از تو انسان بهتری میسازد!
3⃣ سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاككن استفاده کنی پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
4⃣ چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میآید!
5⃣ پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد پس بدان هر کاری در زندگیت مىكنى، ردی از آن به جا مىماند.
پس در انتخاب اعمالت دقت کن.
✅
🌴هیات انصار الشهدای شهرستان میبد🌴
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔@ansar_ashohada
🌐 meybodhamsangar.ir
🔅 #پندانه
✍ آدمهای متفاوتی که کنارمان هستند
🔹من برای خودم خطهایی دارم.
🔸دور بعضی چیزها، زیر بعضی چیزها و روی بعضی چیزها، گاهی خط قرمز، گاهی خط زرد و گاهی خط سبز میکشم.
🔹روی بعضی آدمها را خط قرمز کشیدهام؛
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند. حسودها، خودبینها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من دروغ گفتهاند.
🔸زیر بعضیها را خط زرد میکشم؛
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی. مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست، نه به تحسین و نه به تکذیبشان.
🔹و دور بعضیها را خط سبز میکشم؛ سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند.
🔸آدمهایی که شاید همه فرق و خاصبودنشان در نگاه و کلامشان باشد. آدمهایی سادهٔ ساده.
🔹این آدمها را باید قاب گرفت تا جلوی چشمت باشند، تا وجببهوجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی.
🌹 انصار الشهداء 👇👇👇
✅https://eitaa.com/joinchat/3266248765C383ec7ba3e
🔅 #پندانه
✍ آدم فقیر، دژی است که نمیتوان فتحش کرد
🔹دو درويش در راهی با هم میرفتند. يكی بیپول بود و ديگری پنج دينار داشت.
🔸درویش بیپول، بیباک میرفت و به هر جايی که میرسيدند، چه ايمن بود و چه ناامن، به آسودگی میخوابيد و به چيزی نمیانديشيد.
🔹اما ديگری مدام در بيم و هراس بود كه مبادا پنج دينار را از كف بدهد.
🔸بر چاهی رسيدند كه جای دزدان و راهزنان بود.
🔹اولی بیپروا دست و روی خود را شست و زير سايه درختی آرميد.
🔸در همين حين متوجه شد که دوستش با خود چه كنم چه كنم میكند!
🔹برخاست و از او پرسيد:
اين چندين چه كنم برای چيست؟
🔸گفت:
ای جوانمرد! با من پنج دينار است و اينجا ناامن، و من جرات خفتن ندارم.
🔹مرد گفت:
اين پنج دينار را به من دِه تا چارهٔ تو كنم.
🔸پس پنج دينار را از وی گرفت و در چاه انداخت و گفت:
رَستی از چه كنم چه كنم! ايمن بنشين، ايمن بخسب و ايمن برو، که آدم فقير، دژیست كه نمیتوان فتحش كرد.
🆔 @ansar_ashohada
🔅#پندانه
✍ منطق ماشیندودی
یکی از دوستان ما که مرد نکتهسنجیست، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: «منطق ماشیندودی».
میگفتیم:
منطق ماشیندودی چیست؟
میگفت:
من یک درسی را از قدیم آموختهام و جامعه را روی منطق ماشیندودی میشناسم.
وقتی بچه بودم، منزلمان شاهعبدالعظیم بود. آن وقتها قطار راهآهن بهصورت امروز نبود. فقط همین قطار تهرانشاهعبدالعظیم بود.
من میدیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچهها دورش جمع میشوند و آن را تماشا میکنند و به زبان حال میگویند: «ببین چه موجود عجیبیست!»
معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه میکردند.
تا کمکم ساعت حرکت قطار میرسید و قطار راه میافتاد. همین که راه میافتاد، بچهها میدویدند، سنگ برمیداشتند و قطار را مورد حمله قرار میدادند.
من تعجب میکردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمیزنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتیست که حرکت میکند.
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.
دیدم این قانون کلی زندگی بعضی جوامع است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است.
اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نهتنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که بهطرف او پرتاب میشود و این نشانه یک جامعه مرده است.
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن؛ باخبرترند نه بیخبرتر.
🆔 @ansar_ashohada
🔅 #پندانه
امیدت فقط به خدا باشه
🔹مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید.
🔸وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد، متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است و بدون دلو و طناب نمیتوان از آن آب کشید.
🔹هرچه گشت، نتوانست وسیلهای برای آبکشیدن بیابد. لذا روی تختهسنگی دراز کشید و بیحال افتاد.
🔸پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
🔹آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! میخواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی!
🔸همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بستهها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم.
🌹به کانال انصارالشهداء بپیوندید👇
✅https://eitaa.com/joinchat/3266248765C383ec7ba3e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله بهجـت (ره) :
چهـل روز مانـده به محـرم،
چـله گنـاه نکـردن بگیـرید تا سـوزِ دل و اشـک
چشمـانتان بـرای سیـد الشهـدا'؏' فراوان گـردد.
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#پندانـــــــهـــ
نشر حداکثری 🤝
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🌹به کانال انصارالشهدا بپیوندید 👇
✅https://eitaa.com/joinchat/3266248765C383ec7ba3e
🔅#پندانه
✍ گاهی به نعمتهایمان عادت میکنیم
🔹مردی از خانهاش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانهاش را بفروشد.
🔸دوستش یک آگهی نوشت و آن را بدین صورت برایش خواند:
خانهای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاقهای دلباز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع.
🔹صاحبخانه تا متن آگهی را شنید، گفت:
این خانه فروشی نیست. در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانهای که تو تعریفش را کردی.
🔸خیلی وقتها نعمتهایی که در اختیار داریم را نمیبینیم چون به بودنشان عادت کردهایم و بعد از ازدستدادنشان تازه به ارزش آنها پی میبریم.
🌹 به کانال انصارالشهدا بپیوندید 👇
🆔@ansar_ashohada