eitaa logo
انصار
140 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
M: ❇❇❇جشن❇❇❇ جشن ولادت امام حسین (ع )وحضرت ابوالفضل ( ع) امام سجاد(ع)🇮🇷🇮🇷 در روستای کاج برگزار شد 🌹🌷⚘🌸 حاجت روا باشید 🌺🌺🌺 التماس دعا🙏🏻⚘🌸🌸🌸 امام سجاد حضرت ابوالفضل ع 💐💐💐💐 # پایگاه شهید دستغیب کاج 🇮🇷🇮🇷
M: ❇❇❇جشن❇❇❇ جشن ولادت امام حسین (ع )وحضرت ابوالفضل ( ع) امام سجاد(ع)🇮🇷🇮🇷 در روستای کاج برگزار شد 🌹🌷⚘🌸 حاجت روا باشید 🌺🌺🌺 التماس دعا🙏🏻⚘🌸🌸🌸 امام سجاد حضرت ابوالفضل ع 💐💐💐💐 کاج
✅در زمان (ع) خیلیها زندگی می کردند ولی ما اسمِ خیلی از آنها را نمی دانیم اما اسم زُهیر، حبیب بن مظاهر و مُسلم را خوب می شناسیم علت شناخت ایشان این است که آنها به امامِ خود نزدیک شده و دور امامشان چرخیدند. 🔴 ما هم، حضرت (ع) هستند و ما هم اگر به امام زمان (ع) نزدیک شده و دور ایشان بچرخیم، ماندگار خواهیم شد. 🔻اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج. 🆔 @ansarkaj
🔴‍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. ♦️قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. 🌍 @ansarkaj📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
🔴‍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. ♦️قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. 🌍 @ansarkaj 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
✅مادر را از بچه می گیرد تا غذاهای متنوع به او بدهد ولی این بچه است که بخاطر کم فهمی بی تابی می کند. 👈اگه از ما چیزی گرفت، ناراحت نباشیم شاید می خواد چیز بهتری بهمون بدهد پس بچه وار بی تابی نکیم. ‼️ندیدی هر چه (ع) داشت ازش گرفت ولی بجاش این همه و ابرو به او داد. 🔻هر چه آن کند زیبا بُوَد هر چه آن خسرو کند، شیرین بود 🆔 @ansarkaj
🌺 قـطـب راونـدی در ڪـتـاب " خـرائـج " روایـت نـمـوده : 🌹هنگامی که علیه السلام متولد شد، خداوند متعال به جبرئیل دستور داد که با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمده و ولادت او را از طرف حضرت حق به حضرت محمد صلی الله علیه و آله تبریڪ و تهنیت گویند. 🌹 جبرئیل با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمدند، در این بین به جزیره ای بر خوردند، در آن جزیره فرشته ای بنام " " بود، خداوند متعال او را برای انجام کاری مأمور کرده بود،ولی او در مأموریتش کوتاهی کرده و بدین وسیله ، بالش شکسته بود، و او را در آن جزیره انداخته بودند. 🌹 او در آنجا مدت هفتصد سال به عبادت خدا مشغول بود، وقتی " فـطـرس " جبرئیل را دید گفت: کجا می روید؟ گفت: به حضور محمد صلی الله علیه و آله فطرس گفت: مرا هم با خود ببر شاید آن حضرت برای من دعا کند. 🌹 جبرئیل پذیرفت ، او نیز به همراه جبرئیل به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شتافتند، وقتی شرفیاب حضور حضرتش شدند، جبرئیل جریان فـطـرس را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رساند. 🌺 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قل له: یتمسح بهذا المولود جناحه. به او بگو: بالش را به گهواره آن مولود بمالد. 🌺 فطرس بال خود را به گهواره امام حسین علیه السلام مالید و خداوند مهربان فوری بالش را به او برگردانید، آنگاه فطرس به همراه جبرئیل به سوی آسمان پرواز کرد، او در میان فرشتگان ، آزاد شده امام حسین علیه السلام نامیده شد. 📚 منبع:الخرائج ، ج ۱ ، ص ۲۵۲ ، ح ۶ بحارالانوار ، ج ۴۴ ، ص ۱۸۲ ، ح ۷ القطره ، ج ۲ ، ص ۴۹۵ ، ح ۱۱/۹۶۱ 🇮🇷@ansarkaj 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 : عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. رفت پيش يكي از علماي اصفهان و آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با ديدار كني.💥 همسرم به بهجت شرفياب مي‌شود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و مي‌گويند جوان شما چيست؟! همسرم گفته بود هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي.🥀 آيت الله بهجت پرسيده بودند شما چيست؟ گفته بود . (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را عبدالمهدي یا عبدالصالح بگذاريد آيت‌الله بهجت فرموده بودند: شما در (عج) ‌به خواهيد رسيد. شما يكي از امام زمان (عج) هستيد و هنگام امام زمان(عج) با ايشان رجوع مي‌كنيد...🌴 خواب دوستش را ديده و خيزاب گفته بود: آن لحظه كه خورده بودم و داشتم مي‌دادم (عليه السلام) آمد و دست راستش را گذاشت روي قلبم. (چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شوم) شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود: عبدالمهدي شهادت خيلي شيرين بود.🌻 شربت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتي و از من خواستي كه به امام حسين (عليه السلام) بگويم شهيد شوي، (سلامُ الله عليها) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسي مي‌خواهد به شهادت برسد، حضرت زهراء پاي شهادتش را امضا مي‌كند 🌴🌹🇮🇷🌷🌴
میثم مطیعیکربلا کربلا ما داریم می آییم.mp3
زمان: حجم: 10.56M
🕌 کربلا کربلا ما داریم می‌آییم ... ✅ مناسب پیاده روی اربعین 🎤 میثم مطیعی ❇️ اومدیم پای پیاده آقا از همون لحظه که خوندی مارو تا با گریه آب و جارو کنیم جاده ی نجف به کربلا رو زنده مونده هنوز شورِ «هل من معین» وعده ی عاشقاست کربلا اربعین ... 🏷 علیه السلام
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨امر‌به‌معروف و نهی از منکر در شب شام غریبان امام حسین(ع) 💥شاه و فرح با آن سطح گسترده انحراف و هرزگی، باز هم یک جاهایی ، یک حرمت هایی را رعایت می‌کردند❗️ بعضی ها (مومنین و گناه کاران) چه بر سرشان آمده که در مجلس عزای حسین(ع) اینگونه حرمت شکنی میکنند⁉️ ╔═ 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷═══╗ لطفا نشر حداکثری ╚═══ 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷═╝ انصار الشهدا دستغیب