eitaa logo
هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
1.1هزار دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
26هزار ویدیو
613 فایل
『°•بِسمِ‌رَّبِ‌ الحجه. اینجا مهدیه مجازی دوستان و خادمین امام الحجه علیه السلام است. ألَـلّـھم‌ْ؏َـجِـٰل‌ّلِوَلِیٰــــك‌ألٰـفَـٖࢪجّ🌱. برای ارتباط با ما :👇👇👇👇👇 @Ahmadqasemi34
مشاهده در ایتا
دانلود
نمیدونم اما یه چیزی رو از اونایی میخوام که رابطشون با خدا خوبه البته مطمعن نیستم ایا هم وجود داره من که دلم پره مث بقیه اما میخوام که از خدا بپرسن دلیل این زندگی اجباری چیه اگه من بهشت جهنم و این دنیا رو نخوام باید کیو ببینم؟ بین این همه بنده خدا چه نیازی به عبادت من داره؟ اصلا چه نیازی به عبادت داره؟ پاسخ باسلام . خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او. قرآن می‌فرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایستة هر گونه حمد و ستایش است».(۱) در آیة دیگر فرمود: « هر کسى کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همة جهانیان بى نیاز است».(۲) بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همة نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف می‌کند. ما انسان‌ها که یکى از مخلوقات خداییم ، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و . . . که با نبود یکى از این ها قادر به ادامة حیات نیستیم . ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمی‌توانیم بدون هوا زنده بمانیم. همة این نیازمندی­ها به وسیلة آب و هوا و غذا و . . . بر طرف می‌شود که خداى مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است. آرى این خداى حکیم و مهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر می‌کند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه می‌نماید. یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت . از این رو بچه‌هایى که در خانوادة خود احساس کمبود محبت نسبت به خودشان کنند، دچار اختلالات روحى و روانى می‌گردند. یکى از نیازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمی­آید. بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگى او به نعمت­هاى جاودان نایل شویم. قرآن می‌فرماید : «کسى که جهاد و تلاش کند ، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همة جهانیان بى نیاز است». (۳) در جاى دیگر می‌فرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همة شما به سوى پروردگارتان باز می‌گردید».(۴) در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(۵) نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل می‌یابد و به آسمان قرب خدا پرواز می‌کند و به خوشبختى همیشگى می‌رسد. پی نوشت‏ها: ۱. فاطر (۳۵) آیة ۱۵. ۲. آل عمران (۳) آیة ۹۷ ۳. عنکبوت (۲۸) آیه ۶. ۴. جاثیه (۴۵) آیه ۱۵.۴ ۵. فاطر ( ۳۵ ) آیه ۱۸
سلام کسی گفت من مانند مولایم امام موسی بن جعفر(ع) از خدا درخواست مرگ میکنم !!! راستش من نمیدونستم چی باید بگم فقط یادم بود یک حدیث نبوی شنیده بودم که پیامبر اکرم (ص) فرموده اند کسی نباید درمقابل سختی ها از خدا ارزوی مرگ کنه اگه ممکنه این مضوع را برام روشن کنید تشکر با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آرزوي مرگ چند صورت دارد: 1. گاهي افرادي در اثر جهالت مرگ را نجات يافتن از گرفتاري هاي دنيايي مي دانند و چون مصيبت و گرفتاري را سنگين و خلاف طبع و غير قابل تحمل مي انگارند، براي نجات از آن آرزوي مرگ كرده يا بالاتر از آن اقدام به خودكشي مي كنند. اقدام به خودكشي كه خود از گناهان كبيره است و اين آرزوي مرگ هم نتيجه ناداني و جهالت است زيرا اين چنين آرزو كنندگاني غالبا بلكه همه بي ايمان به خدا و معاد هستند، زيرا مؤمن مصيبت ها را بلا ها و امتحان هاي خدا مي داند كه وظيفه دارد در مقابل آن ها بايستد و با تحمل و تدبير آنها را حل كند و از مواجه شدن با مصيبت ها و مشكلات نه تنها ترس ندارد و فرار نمي كند، بلكه چون مقابله با آن ها به فعال شدن استعداد هايش و رشد قواي روحي و ايماني اش مي انجامد، از آن ها استقبال هم مي كند. بنا بر اين كسي كه اين گونه جاهلانه تقاضاي مرگ مي كند، در حقيقت دارد تقاضا مي كند عمرش كه سرمايه او براي كسب آخرت است به رايگان از او گرفته شود و دارد بي صبري خود و عدم رضايتش به مقدرات خدا و بي تحملي خود را اعلام مي كند كه اين همه گناه است و خدا نمي پسندد. خدا صبر و تحمل و مبارزه بنده را دوست دارد و مي پسندد. پس چنين آرزو كردني با توجه به معنايش نشانه ايمان نبوده و عمل صالح به حساب نمي آيد، بلكه به نوعي گناه و اعتراض به خدا است. 2. گاهي فرد با توجه به حقيقت مرگ كه پل رساننده او به آخرت و لقاي خدا است، تقاضاي مرگ دارد. اين چنين تقاضايي ناشي از بينش صحيح در براره مرگ است و از كساني سر مي زند كه مرگ را فهميده اند و لقاي خدا را طالبند و براي لقاي خدا كسب آمادگي كرده اند. دعاي 40 صحيفه سجاديه دعاي كساني است كه چنين بينشي در باره مرگ دارند و براي مرگ آماده اند و توشه برداشته اند. به اين دعا توجه كنيد: «للهم صل على محمد وآله، واكفنا طول الأمل، وقصره عنا بصدق العمل حتى لا نؤمل استتمام ساعة بعد ساعة ولا استيفاء يوم بعد يوم، ولا اتصال نفس بنفس، ولا لحوق قدم بقدم، وسلمنا من غروره، وآمنا من شروره، وانصب الموت بين أيدينا نصبا، ولا تجعل ذكرنا له غبا، واجعل لنا من صالح الأعمال عملا نستبطئ معه المصير إليك، ونحرص له على و شك اللحاق بك حتى يكون الموت مأنسنا الذي نأنس به ، ومألفنا الذي نشتاق إليه، وحامتنا التي نحب الدنو منها، فإذا أوردته علينا وأنزلته بنا فأسعدنا به زائرا، وآنسنا به قادما، ولا تشقنا بضيافته ولا تخزنا بزيارته، واجعله بابا من أبواب مغفرتك، ومفتاحا من مفاتيح رحمتك، أمتنا مهتدين غير ضالين طائعين غير مستكرهين، تائبين غير عاصين ولا مصرين يا ضامن جزاء المحسنين ، و مستصلح عمل المفسدين؛ (1) خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از آرزوهاي دراز باز دار و با عمل درست، آرزو هاي ما را كوتاه كن تا اين كه ساعتي پس از ساعت ديگر را آرزو نكنم و فردا را بعد از امروز و حياتي پس از اين حيات و قدمي بعد از اين قدم را انتظار نكشم و ما را از غرور آرزوي دراز، محافظت فرما و از شرور آن، در امان نگهدار و ياد مرگ را براي ما هر از گاهي قرار مده (بلكه هميشگي كن) و از كارهاي شايسته عملي به ما عطا فرما كه با آن به عنوان زاد و توشه به سوي تو سير كنيم و به خاطر آن بر قرب ديدار تو حريص گرديم به گونه اي كه مرگ، زمان انس ما باشد و موعد الفتي كه به آن اشتياق پيدا كنيم و پناهگاهي باشد كه دوست داشته باشيم به آن نزديك شويم. پس هر گاه كه مرگ را بر ما فرود مي آوري و اجل را بر ما نازل مي كني، ما را به زيارت آن سعادتمند گردان و ما را با او مأنوس كن و ما را در ميهماني مرگ شقاوتمند مساز و به ديدار مرگ پست و خوار مگردان و مرگ را دري از درهاي آمرزش و كليدي از كليد هاي رحمت خود مقرر ساز. ما را در حالي كه هدايت شده ايم، گمراه نيستيم، مطيع توييم، از ديدار تو كراهت نداريم، توبه كننده ايم، گناهكار نيستيم و بر گناه اصرار نداريم، بميران اي ضمانت كننده پاداش نيكوكاران و اي اصلاح كننده اعمال تبهكاران!» آري كسي كه چنين معرفتي نسبت به مرگ داشته و چنين آمادگي اي براي سفر آخرت داشته باشد، مرگ را زيبا ديده و براي پذيرفتنش آغوش باز كرده و منتظر اوست و قدم او را بر ديده مي نهد. اما همين كس نيز باز هم از خدا عمر مي طلبد تا بيشتر تلاش كند و بيشتر موجبات رضاي خدا و تعالي آخرت را فراهم نمايد. همين امام سجاد در دعا مي فرمايد: « و عمرني ما كان عمري بذلة في طاعتك، فإذا كان عمري مرتعا للشيطان فاقبضني إليك قبل أن يسبق مقتك إلي ، أو يس
تحكم غضبك علي؛ (2) خدايا! تا هنگامي كه عمرم در راه طاعت تو مي گذرد به من عمر بده و آن گاه كه عمرم چراگاه شيطان شود، پيش از آن كه دشمني تو سخت بر من رو آورد يا خشم تو محكم و پايدار گردد، جانم را بگير!». بنابراين آرزوي مرگ از اين باب كه انسان را به لقاي خدا و ديدار اولياي خدا مي رساند، از جانب مؤمن نيكوكار خوب است و طبيعي است كه چنين آرزويي داشته باشد و اما آرزوي مرگ به اين عنوان كه نجات دهنده از مصيبت هاي دنيايي و راحت كننده ما از آن ها باشد آن هم بدون اين كه توشه ايمان و عمل صالح داشته باشيم، ناپسند است. در دو آيه ذيل مي فرمايد اولياء خدا و اهل ايمان آرزوي مرگ را دارند. 1. قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (3) 2. قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (4) اميرالمومنين(ع) هم در خطبه متقين خطبه 193 نهج البلاغه راجع به اشتياق متقين به مرگ مطالب زيبايي فرمودند. پي نوشت ها: 1. صحيفه سجاديه، دعاي 40. 2. همان، دعاي بيستم. 3. جمعه آيه 6. 4. بقره آيه 94. موفق باشید.
انكار تقديرات الهى و اعتراض به آن اين صفت، منافى با ايمان و توحيد، و سبب غضب پروردگار منّان است; زيرا بنده ى ذليل عاجز و ناتوان را چه رسد كه بر قضا و قدر الهى اعتراض كند. مگر ما از مصالح و مفاسد و حكمت هاى الهى سر در مى آوريم؟ او حكيم على الاطلاق و خبير به تمام معناست. در حديث قدسى است: و ويل ثم ويل لمن قال لِمَ و كيف[1]; واى بر آن كس، باز هم واى بر آن كس كه بگويد: چرا چنين شد و چرا چنان گرديد. و در حديث ديگرى است كه خدا مى فرمايد: انا الله لا اله الاّ انا من لم يصبر على بلائى و لم يشكر على نعمائى و لم يرض بقضائى فليتخذّ ربّاً سواى[2]; منم خدايى كه جز من خدايى نيست هر كس بر بلاى من صبر نكند و به نعمت من شكر ننمايد و به قضاى من راضى نباشد، پس بايد خدايى ديگر بجويد. آنى تو كه حال دل نالان دانى *** احوال دل شكسته بالان دانى گر خوانمت از سينه ى سوزان شنوى *** ور دم نزنم زبان لالان دانى خشنودى و رضا از كارهاى خدا و ضدّ اين صفت رضا و خشنودى از خدا و ترك اعتراض بر مقدرات الهى است، هم در ظاهر و هم در باطن. نفس انسانى و كسى كه به اين مرحله برسد انصافاً هميشه مسرور و راحت و در لذّت و خوشى است و نزد او غنا و فقر، عزّت و ذلّت، راحتى و گرفتارى، مرض و صحت و حيات و مرگ، فرقى ندارد; زيرا عقيده اش به آن جا رسيده است كه هر چه آن خسرو كند شيرين كند، عشق ليلى قيس را مجنون كند; و به سبب محبّت الهى، بر تمام افعال و كارهاى او عاشق و بر طبع او موافق است. عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ *** بوالعجب من عاشق اين هر دو ضدّ ناخوشِ او خوش بُوَد بر جانِ من *** جان فداى يار دل رنجان من اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: (وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا);[3]هنگامى كه از امام(عليه السلام) پرسيدند معناى لا حول و لا قوّة الاّ باللّه را (هيچ نيروى فكرى و ظاهرى نيست مگر به اراده و خواست خدا) فرمود: ما داراى چيزى نيستيم با خدا (شريك او نيستيم) و دارنده ى چيزى نمى شويم (از عقل و جان و مال...) مگر آن كه او ما را بدهد و مالك گرداند; پس هرگاه ما را مالك چيزى فرمود، كه او از ما مالك تر است، به ما نسبت به آن چيز دستور و تكليفى مى نمايد كه بايد انجام دهيم و هرگاه از ما گرفت، تكليف آن را هم از ما برمى دارد. قربانت يا اميرالمؤمنين; در مقام بيان رضا از خدا، كلامى بهتر و شيرين تر از اين بيان نيست. يكى درد و يكى درمان پسندد *** يكى وصل و يكى هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران *** پسندم آن چه را جانان پسندد و رسيدن به مقام رضا و صبر كار هر كسى نيست و از حضرت صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: شگفت دارم از كار مرد مسلمان كه خدا هيچ امرى را از براى او مقدّر نمى كند مگر آن كه خير او در آن باشد. اگر او را با قيچى ريز ريز كنم خير او در آن است و اگر ملك مشرق و مغرب را به او عطا كنم باز خير اوست. و فرمود: حق تعالى به موسى بن عمران وحى فرستاد كه اى موسى من هيچ خلقى را محبوب تر به سوى خودم نمى بينم از بنده ى خود، كه من او را به بلا مبتلا مى سازم به جهت آن كه خير او در آن است و اگر نعمتى از او بگيرم باز خير او را مى خواهم و من به آن چه صلاح و مصلحت اوست داناتر از خود او هستم; پس بايد براى بلاى من صبر و بر نعمت هاى من شكرگزارى كند و به قضاى من راضى باشد تا من او را در زمره ى صدّيقين بنويسم.[4] هركه دل پيش دلبرى دارد هر كه دل پيش دلبرى دارد *** ريش در دست ديگرى دارد آهوى پالنهگ در گردن *** نتواند بخويشتن رفتن آن كه بى او به سر نشايد بُرد *** گر جفايى كند ببايد بُرد روزى از دوست گفته ام زنهار *** چند از آن روز كردم استغفار نكند دوست زينهار از دوست *** دل نهادم بر آن چه خاطر اوست گر به لطفم به نزد خود خواند *** ور به قهرم براند او داند[5] مقام رضا با دعا و خواهش منافات ندارد ممكن است كسى بپرسد: اگر انسان بايد در مقام رضاى از خدا باشد و هر مشكلى را از فقر و مرض و گرفتارى و غيره بپذيرد و به آن راضى باشد، پس دعا كردن و ابتهال و تضرّع به درگاه خدا براى رفع اين بدى ها چه جايى دارد؟ پاسخ اين است كه در عين حالى كه انسان به اين ها راضى است منافات ندارد كه از خدا بخواهد اگر صلاحش باشد از اين مرض شفا پيدا كند يا از اين گرفتارى و فقر خلاص شود; چون همان گونه كه انسان براى رفع تشنگى آب مى خورد و براى رفع گرسنگى غذا مى خورد و براى به دست آوردن سلامتى به پزشك مراجعه مى كند و دارو و دوا مى خورد و آمپول مى زند، همين جور هم دعا بكند و از خدا حاجت بطلبد و نيازهاى خود را بازگو كند كه اگر مصلحت باشد به اجابت برسد، و اگر نه نرسد. پس در هر دو حال از خدا راضى
است; مرض برطرف شد، الحمدللّه نشد هم الحمدللّه. فقر و تنگدستى مبدّل به ثروت شد شكر خدا، نشد هم شكر خدا. گرفتارى برطرف شد چه بهتر، نشد هم چه بهتر. خدا عالَم را عالَم اسباب قرار داده است. ابى الله ان يجرى الامور الاّ باسبابها; دعا هم يكى از اسبابى است كه از جانب شريعت اسلام مأمور به آن شديم و حق تعالى هم از تضرع و زارى و حاجت خواستن خوشش مى آيد و اگر به اجابت نرسيد ثواب آخرتى دارد. در روايتى وارد شده است كه روز قيامت آن قدر ثواب در برابر دعاى مستجاب نشده مى دهند كه انسان مؤمن آرزو مى كند اى كاش خيلى از دعاهايم مستجاب نمى شد. بايد توجه داشت كه مرتبه ى رضا، از آثار محبّت الهى است، پس بايد سعى كنيم به محبّت و عشق برسيم تا مردانه در تمام مشكلات صبور و شاكر و راضى باشيم و همه ى دشوارى ها را از جان و دل بپذيريم كه هر چه باشند پايانى دارند.[1]. جامع السعادات، ج 3، ص 160. [2]. همان، ص 161. [3]. نهج البلاغه، محمد عبده، ج 2، ص 231، و فيض الاسلام، ص 1266. [4]. اصول كافى، ج 2، ص 61، ح 7 و 8; جامع السعادات، ج 3. ص 164. [5]. كليات سعدى، ص 79.
🔴 دنیا بعد از ظهور چگونه ساخته خواهد شد 🌕 میدانید که در رخدادهای آخرالزمانی پیش و اندکی پس از ظهور امام مهدی عج دنیا دچار بلایای بسیار زیادی خواهد شد، برخورد بخشی از ستاره طارق، زلزله های بسیار عظیم و قدرتمند و سونامی و سیل، تغییر قطب مغناطیسی زمین و طلوع خورشید از مغرب، سلاح های هسته ای در جنگ جهانی سوم، حمله موجودات سایر سیارات به زمین، شکسته شدن سد قوم یأجوج و مأجوج و خروج آنها با اندام هایی اندازه ساختمان ها از دل زمین، زلزله های مهیب و بی سابقه و جابجایی قاره ها، صاعقه های عظیم، بارش سنگ های بزرگ از آسمان، انفجار کوه های آتشفشانی و دوره یخبندان، بیماری ها و زامبی و طاعون و قحطی و بی آبی و مادی شدن جن ها و... سوال اینجاست چطور دنیا پس از این رخدادها آباد خواهد شد؟ 🌕 اگر انسان بخواهد خودش طبق روال معمول دنیا را بسازد چند صد سال طول میکشد تا کمی شبیه حال حاضر گردد. اما برای آبادانی دنیا جن ها، فرشتگان، موجودات مثبت سایر سیارات و یاران خاص امام مهدی عج، همگی تحت فرمان امام در ظرف مدت کوتاه چند روزه دنیا را خواهند ساخت و احتیاجی به کمک انسانها نخواهد بود. با تکنولوژی خاصی که وجود دارد مسالح خودشان ترکیب و جابجا خواهند شد و دنیا و شهرها را به بهترین نحو ممکن خواهند ساخت. ضمنا بهشت که در ابعاد بسیار بالاتر قرار دارد به بُعد زمین نزدیک و متصل خواهد شد، چیزهایی در زمین خواهد رویید که تا کنون نروییده و زیبایی هایی مشاهده خواهد شد که تاکنون دیده نشده است. 🌕 بعد از ظهور DNA تمام مردم طی زمان تغییر خواهد یافت، تمام عیوب از ظاهر و اندام ها از بین خواهد رفت و همه بسیار زیبارو و قدبلند خواهند شد. تمام انرژی های منفی از بین خواهد رفت، خورشید از گردونه خارج خواهد شد و به نحو دیگری روشن خواهد گشت، طول روزها و ماه ها و سالها حدود ده برابر خواهد شد و عمرها به زمان کنونی به چند هزار سال خواهد رسید، علوم آنچنان گسترش خواهد یافت که به علوم کنونی همچون کودکستان خواهید نگریست، ساکنان کهکشانهای دور که نه انسان از آنها مطلع است نه آنها از کهکشان راه شیری خبری دارند همگی با هم در ارتباط خواهند بود و سفر به آنجا به نحو دیگری و بسیار بسیار سریع انجام خواهد شد. چشم برزخی همه مردم باز خواهد شد. سطح روحی بسیار ارتقا خواهد یافت، تلاش تمام مردم برای بیشتر نزدیک شدن به خداوند صرف خواهد شد همانطور که الان برای مادیات صرف میشود. هیچ ظلمی صورت نخواهد گرفت و عدالت عالم گیر خواهد شد. چیزهایی خواهد آمد که الان حتی کسی نمیتواد آرزویش را داشته باشد همانطور که کودک در جنین آرزوی خانه و ماشین و سفر و ثروت ندارد. 🌕 انسان مدام وارد ابعاد بالاتر خواهد شد تا به نهایتی برسد که هم اکنون در تخیلات نیز نمیبیند، و بعد از آن نیز آخرتی وجود دارد که دنیای بعد از ظهور نیز در مقابلش چیزی نیست. بدانید ظهور امام مهدی عج بسیار نزدیک است و همگی شما بسته به عملکردتان امکان درک آن را خواهید داشت. چه پیرمرد نود ساله باشید یا کودکی خردسال. کمی دیگر صبر کنید متوجه خواهید شد حقایق فراتر از ذهنیت بشر ظاهر خواهد شد 🌕 پاهایی که نتواند شما را به سمت نماز ببرد ، امیدی نیست که بتواند شما را به دنیای بعد از ظهور برساند
♨️اگر شیعیان آخر الزمان می‌دانستند چقدر دوستشان دارم از شوق می‌مُردند...  🔸ابراهیم مهزیار جد علی بن مهزیار می گوید: روز سوم ولادت امام مهدی عجّل‌الله‌فرجه، حضرت امام حسن عسكری علیه‌السلام می‌خواستند برای پسرشان عقیقه كنند، برای این امر شیعیان گوسفندهای زیادی فرستادند. به حضرت عرض كردم: آقای من! عقیقه، یك گوسفند است چرا اجازه می‌دهید این همه گوسفند قربانی شود؟ فرمودند: «پسر من عمری طولانی خواهد داشت.» سپس از امام یك یادگاری طلب كردم و ایشان انگشترشان را به من دادند، پس از آن هر وقت به آن انگشتر نگاه می‌كردم خوشی عجیبی به دلم می‌آمد. بعد از بازگشتم به اهواز شنیدم امام حسن عسكری شهید شدند. به سامرا برگشتم تا عجّل‌الله‌فرجه را ببینم اما موفق نشدم. 🔸ایام حج به مكه رفتم تا حضرت را زیارت كنم ولی ایشان را ندیدم. روزی در طواف با خود گفتم: بیچاره شیعیان آخر الزمان! ‌من امام هادی و امام حسن عسكری را دیدم اما امام زمان را ندیدم این قدر بی قرار هستم آنها كه هیچ امامی را ندیدند چقدر بی‌قراری خواهند بود! پس از آن جوانی آمد از من پرسید انگشتر امام عسكری علیه‌السلام را به دست داری؟ گفتم : بله، بعد از آن او مرا با خود به خیمه امام زمان عجّل‌الله‌فرجه برد. حضرت فرمودند: «دیدی با ما چه كردند؟ مجبور شدیم غایب شویم.» نگران شدم. گفتم: آقا می‌خواهید انگشتر پدرتان را از من بگیرید؟ فرمودند: «ما خاندانی هستیم كه به هر كس هر چه بدهیم پس نمی گیریم.» پس انگشتر خودشان را هم به من دادند. 🔸سپس فرمودند: «در طواف برای شیعیان ما دعا كردی؟» گفتم: بله آقا؛ ولی خیلی دلم برایشان می‌سوزد، آنها امام خود را نمی‌بینند. حضرت فرمودند: «آنها خیلی نزد من عزیز هستند، شیعیان آخر الزمان ندیده به من عشق می‌ورزند. اگر آنها بدانند چقدر دوستشان دارم از شوق می‌میرند.» ‌ 📌برای همه زندگیمان همین دلخوشی كافی است كه قطب عالم امكان دوستمان دارد، الطاف و عنایاتش را به سویمان روانه كرده و برایمان دعا می‌كند.
‌ ‌ *سخنرانی سید هاشم الحیدری از علمای عراق.* ‌ نگرش حق و راه نجات سخت است: اگر از نمرود می‌پرسیدی دشمن شماره یک تو کیست؟ جواب می داد: "ابراهیم"! اگر در قبیله‌ قریش؛ از ابوسفیان، ابولهب، ابوجهل و دیگران می‌پرسیدی دشمن شماره یک شما کیست؟می‌گفتند: "این کسی که اسمش پیامبر است." (منظور حضرت محمد «ص»)! اگر از معاویه می‌پرسیدی دشمن شماره یک تو کیست؟می‌گفت: "علی" بعد از شهادت علی(ع)اگر از معاویه‌می‌پرسیدی دشمن شماره یکت کیست؟می‌گفت: "حسن" ! اگراز یزید می‌پرسیدی اولین دشمن تو کیست؟می‌گفت: "حسین"! و همین طور ادامه بدهید تا به امروز! سؤال: اگر آن زمان بودیم، کدام را انتخاب می‌کردیم؟ ابراهیم یا نمرود، پیامبر یا ابولهب‌، علی یا معاویه، حسین یا یزید؟ مگر نه اینکه‌: ما امت‌های ساکت را لعن می‌کنیم.وخطاب‌به‌امام‌حسین(ع) می‌گوییم: "و لعن الله الممهدین بالتمکین من قتالکم." یعنی کسانی که مقدماتِ مقدمات جنگ با شما را هم فراهم کرده اند. حالا سوال این است که اگر در حال حاضر از آمریکا، اسرائیل، آل سعود، وهابی‌ها و تکفیری‌های داعش سؤال شود، چه خواهند گفت؟! اگر ما بخواهیم بدانیم آمریکا و اسرائیل که دشمنان خدا هستند با چه کسی دشمنی می‌کنند؟ به یک کلمه خواهیم رسید که دومی ندارد. با تمام احترام، تعظیم و اجلالی که برای تمام مراجع، علما، جریان‌های سیاسی، احزاب و فرزندان‌مان قائل هستیم، دشمن شماره یک آمریکا فقط یک نفر است و او ولی فقیه یعنی حضرت امام خامنه‌ای و جمهوری اسلامی است. این حقیقتی است که نه می‌توانیم و نه باید از آن فرار کنیم. هنگامی که به تاریخ نگاه می‌کنیم همه چیز واضح است. ولی الان ما کجاییم؟ این که ما شمر و یزید و معاویه و فرعون را بشناسیم کافی نیست. درست آن است که تکلیف‌ امروزمان را بشناسیم و عمل کنیم. در باره‌امروز از ما سوال خواهد شد. در قیامت از ما در مورد کربلا و سال 60 هجری سوال نخواهند کرد. از اتفاقات بعد از وفات پیامبر سوال نخواهند کرد. از کربلا، از آتش ابراهیم، از زندان امام کاظم و ... سوال نخواهند کرد. ما را نگه می‌دارند و از زمان خودمان سوال خواهند کرد. دو جبهه وجود دارد که سومی ندارد. وسط این دو جبهه قرار گرفتن ممکن نیست. *سخنرانی سید هاشم الحیدری از علمای عراق.* ‌ ‌
💠بعد از بيداري از خواب برای نمازشب: بعد از اينكه از خواب بيدار شديد، سُستي و خواب آلودگے و كِسلي شديدي را در تمام وجود بدن خود احساس مي‌كنيد.😴 بهتر است كه براي رفع خواب آلودگيے و كسلي كارهاي زير را انجام دهيد: 🚿بهتر است كه يك دوش آب بگيريد. و بعد از آن يك غسل هم انجام دهيد. ☕️🍎و يا اينكه مختصري چاي ، يك خوراكي‌ یا میوه ای كه داريد بخوريد 🌬در فضاي باز خانه برويد و چند تنفس عميق بکشيد پس از بيدار شدن از خواب حتماً مسواک بزنيد. امام صادق (ع) فرمود: وقتي براي نماز شب بلند شدي مسواک بزنيد و سپس وضو بگيريد و خود را به عطريات معطر کنيد. ✅ چه کنیم نماز شب بیدار شویم؟ 💠 بعضی از جوان‌ها می‌گویند برای نماز شب بیدار نمی‌شویم. 💠 یک جواب عادیِ آن این است که گناه نکن و اگر گناه نکردی، بیدار می‌شوی. 💠 یک جوابش هم این است که قضای نماز شب را بخوان و یا وقتی که می‌خواهی بخوابی نماز شب بخوان، آنگاه کم کم درست می‌شود. 💠 این ها جواب‌های فقهی و اخلاقی‌ است، اما یک جواب دیگر هم دارد و آن این‌ است که رابطه تو با خدا محکم شود، آنگاه می‌رسد به آنجا که یک «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تو به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد. 💠 یعنی این را می‌یابی و هیچ‌گاه خوابت نمی‌برد. یک مثال عوامانه بزنم و ببینید که چطور می‌شود! 💠 شما بلیط هواپیما دارید برای ساعت ۳ نیمه شب برای مکه؛ در این موقع نشده که کسی خوابش ببرد. حال اگر خوابت ببرد، یک بلیط است و یک حج است، اما برای همین یک بلیط خوابت نمی‌برد. 💠 اگر کسی به راستی برای نماز شب ارزش قائل باشد، خواب معنا ندارد. اگر کسی به راستی عاشق خدا باشد، معنا ندارد که خوابش ببرد. 🎙 استاد اخلاق، آیت الله مظاهری
انفجارات شدید در غرب کشور ! ورود چند هواپیمای (پهپاد) ناشناس و انهدام سکوهای موشکی سپاه در فاصله چندین استان غربی به گفته شاهدان این انفجارات در ده ها شهر غربی شنیده شد و در سنندج شیشه های چند خانه شکسته . هنوز گزارشی از منابع داخلی مخابره نشده است
خطاهایی که ما در گذشته کردیم اگر فرزندانمان این خطاهارا مرتکب می شدند با آنها به شدت برخورد می کردیم اما خداوند قادر متعال با عفو و گذشت خویش از بدترین های ما گذشت و آبرویمان را در شهر و خانواده نریخت آیا برای چنین خدایی نباید جان داد و در اطاعت اون چون چرا نکرد او نسبت به همه ما مهربان است می داند چه چیزی را به چه کسی و‌در چه زمانی بدهد و یا چه ضرری از مادفع کند اما ما هنوز به چنین خدای بخشنده و حکیمی معترضیم امام الحجه مطیع می خواهد که هر چه برای ما بخواهد عین صلاح ماست وآنچه نخواهد قطعا به نفع ماست عسی ان تکرهوا شیئا فهو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا فهو شر لکم
❌ وقتی دعای یک سگ این اثرات را به دنبال داره، به نظرتون دعای یک مؤمن چه معجزه ای به همراه داره؟ ❌ در کتاب « داستان دوستان » آمده است : « آیت اللّه سید محمد باقر شفتی در ایام تحصیل خود به قدری فقیر بود که غالباً لباس او از زیادیِ وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد. گاهی از شدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی در مدرسۀ علمیه، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند. وجه مختصری از این ناحیه به او رسید و چون مدتی بود که گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید. در مسیر بازگشت چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینۀ او افتاده و شیر می خوردند، ولی از سگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف،قدرت حرکت نداشت. محمد باقر به خود خطاب کرده و گفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلوي آن سگ انداخت. خود سید شفتی مي گفت كه وقتی پاره های جگر را پیش سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سر به آسمان بلند کرد و صدايی نمود، من دریافتم که او در حق من دعا می کند. از این جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان ( دورۀ قاجاريه ) برای من فرستاد و پیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم. بعد از مدتي به قدری وضع مالیِ من خوب شد که از سود تجارتیِ آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزار مغازه و کاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان به طور دربست خریداری نمودم که اجاره زمين هاي کشاورزیِ آن هر سال نهصد خروار برنج می شد. دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از درِ خانۀ من نان می خوردند. تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم و او را برخودم ترجیح دادم. » سید شفتی مسجد بزرگی را در اصفهان ساخت که معروف به مسجد سید شد که قبر سید شفتی نیز در همان مسجد قرار دارد.
💫💫 آثار و برکات اطعام حیوانات 💫💫 « رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : روزی مردی تشنه کام در حالی که عطش، او را سخت کلافه کرده بود به چاه آبی رسید. به درون چاه رفت و از آن آب نوشید و بالا آمد و سگی را دید که از شدت تشنگی زبان خود را بیرون آورده است و به خاک می مالد. مرد گفت: این سگ تشنه است. بار دیگر به درون چاه رفت و کلاه خود را پر از آب کرد، آن را به دهان گرفت و بالا آمد و سگ را آب داد. خداوند به پاس این محبت، وی را مورد مغفرت قرار داد. » [ بحار الانوار، ج۶۵ ، ذیل ح۲۴ ] « شيخ رجبعلی خیاط مي گفت: شخصی از يكی از كوچه‌های قديمیِ تهران عبور می‌كرد. ناگاه چشمش در داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت. بچه‌ها به پستان مادر حمله می‌بردند ولی مادر از فرط گرسنگی قادر به شير دادن نبود و از اين وضع رنج می‌برد. او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت و پيش آن سگ ريخت...، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. ( ظاهراً آن شخص خود جناب شيخ بوده اند ) » [ کیمیای محبت، ص۲۱۳ ]
🔥🔥🔥 نفرینِ گربه 🔥🔥🔥 در کتاب « در محضر صاحبدلان » به نقل از آیت الله العظمی بهاءالدینی آمده است : « اوایل حکومت رضاخان بود. او شبی از شبها وارد قم شد و در کوچه و خیابان رفت و آمد کرد و برای ارعاب مردم شهر، دو جوان را دستگیر کرد و بدون آن که کاری کرده باشند و محاکمه ای و سؤال و جوابی در میان باشد، آن دو را در مقابل چشمان مردم به قتل رسانید! بنده از این کار زشت و کشتار ناجوانمردانۀ رضا خان بسیار ناراحت شدم، ولی از این که چرا این اشخاص انتخاب شدند،در حیرت بودم. نزد خود گفتم باید حسابی در کار باشد. تحقیق کردم و از افرادی دربارة آن دو نفر پرسش کردم. گفتند: آن دو جوان روز قبل از این حادثه گربه ای را گرفته بودند و برای تفریح و خوشگذرانیِ خود و به خنده انداختن دیگران، نفت بر سر حیوان ریخته و زنده زنده آتش زده بودند و این گونه فردای آن روز به دست ظالمی دیگر، به سزای عمل خود رسیدند . » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : زنی به جهنم رفت، برای اینکه گربه ای را بسته بود و چیزی به او نداد که بخورد و آن گربه مُرد. [ نهج الفصاحه ] 🔥🔥🔥 نفرينِ گاو 🔥🔥🔥 « روزی یک قصاب به شیخ رجبعلی خیاط مراجعه کرد و گفت: آقاجان، فرزندم در بستر مرگ افتاده و دارد مي ميرد، کاری بکنید. شیخ توجهی کردند و سپس فرمودند: تو فلان روز یک گوساله را در مقابل چشمان مادرش سر بریدی. آن گاو، تو را نفرین کرده و می گوید فرزندم را کشت، باید فرزندش بمیرد. » [ کیمیای محبت، ص۱۳۰ ] توجه: ذبح حیوان جلوی روی مادرش مکروه است، نه حرام. مکروه است و چنین آثاری دارد. اگر حرام بود چه می شد!! رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : به آنها که در زمینند رحم کن، تا آنکه در آسمان است به تو رحم کند. [ نهج الفصاحه ] رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : هر که رحم کند و گرچه نسبت به سر بریدن گنجشکی باشد، خدا در روز قیامت به او رحم خواهد کرد.[ نهج الفصاحه ]
🔴 دعای آهوها ‏🔹 یکی از همرزمان حاج ‎قاسم سلیمانی می‌گفت در یکی از سفر‌های سردار سلیمانی در بحران داعش در عراق در زمستان، از عراق تماس گرفت. صدای تیراندازی‌ می‌آمد و شرایط جنگی بود. شهید گفت شنیده‌ام تهران برف سنگینی آمده است. آهو‌های کوه نزدیک مقر ‎سپاه حتما برای غذا پایین می‌آیند. ❇️‏ همین امروز علوفه تهیه کن و چند جا بگذار که از گرسنگی تلف نشوند. بعدازظهر مجددا زنگ زد که چه کردی؟! گفتم انجام شد اما وسط نبرد داعش چرا نگران آهو‌هایید؟ ‎حاج قاسم گفت به شدت به دعای خیر آن‌ها محتاجم.
❌❌❌ سقوط از مقام رفیع ❌❌❌ در کتاب « داستانهای شگفت » به نقل از شهید دستغیب آمده است : « مخلص متقى و صفىِ زكى، مرحوم حاج غلامحسين تقريباً چهل سال قبل نقل فرمود كه من به مرحوم آيت اللّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معركه خانه ( مسجد نور فعلى ) به جماعت ايشان حاضر مى شدم. مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنين چند مسئله مى گفتم و قدرى از معجزات ائمه اطهار ( عليهم السّلام ) را از روى كتاب مى خواندم. به تدريج جمعيت زيادى حاضر شدند تا اينكه حالت وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاص عمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم. شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم. پس به سمت آسمانها با سرعت نور حركت مى كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران و مشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم. ناگاه مركب از من جدا شد و از همان جا سقوط كردم تا وسط مسجد معركه خانه افتادم. در نهايت سختى و زحمت و غصه و در همان حال صدايى شنيدم كه می گفت: صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم از اينجاست و اگر باز صعود مى خواهى بايد از همين جا باشد. چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ملامت كردم. پس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روزه در همان موقع عصر مى رفتم ليكن جمعيت زیادی نمی آمد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آن خير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بى بهره گشتم. »