✍️استغاثه و طلب استعانت و درخواست مستقیم رسول الله صلی الله علیه و آله برای یاری و نصرت در جنگ تبوک ، از امیرالمومنین علیه السلام!
🔹 صاحب کتاب مصباح الأنوار به سندش نقل کرده است:
⚡️...پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام میرساند، و تو را به پیروزی بشارت میدهد ، پس اگر میخواهی خداوند فرشتگان را نازل کند تا برای تو بجنگند و یا اگر دوست داری علی (علیه السلام) را بخوان تا بسوی تو بیاید. پس رسول الله صلی الله علیه و آله (نصرت) امیرالمومنین علیه السلام را انتخاب کرد.
🔸پس جبرئیل فرمود :
💔 نَادِ عَلِیّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ
💔 تَجِدْهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوَائِبِ
💔 کُلُّ غَمٍّ وَ هَمٍّ سَیَنْجَلِی
💔 بِوَلَایَتِکَ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ
❣️علی را که مظهر شگفتی ها است ندا کن!
❣️که او را یاور خود در مصیبتها می یابی!
❣️ هر غم و اندوهی برطرف میشود
❣️ به ولایت تو ای علی ای علی ای علی
🔻پس جبرییل علیه السلام گفت : روی خویش به سمت مدینه کن و ندا علی (علیه السلام) کن :
✨ « يا أبا الغوث (الغیث) أدركني، يا علي أدركني»
♦️حضرت سلمان میفرماید: من در نخلستان خارج مدینه در نزد امیرالمومنین علیه السلام بودم و حضرت خرما میچیدند ، و من جمع میکردم ، ناگهان دیدم امیرالمومنین علیه السلام میگویند: «لبیک لبیک بسوی شما آمدم یا رسول الله»!
▪️پس از نخل به پایین آمد در حالیکه محزون و گریان بود پرسیدم: یا ابا الحسن چه شده است؟! حضرت فرمودند:«یا سلمان، لشکر رسول خدا شکست خورده و حضرت به من استغاثه میکنند، و مرا میخوانند»!
🔺سپس وارد منزل حضرت فاطمه سلام الله علیها شدند و خبر را به او رسانید، و خارج شد و به من گفت: ای سلمان! پای خود را دقیقا جای پای من بگذار، و ذره ای پای خود را به خطا نگذار ، سلمان میگوید: پس حضرت را قدم به قدم، برای ۱۷ قدم دنبال کردم!
✔️ پس لشکرها را دیدم که در مقابل هم بودند ، پس حضرت چنان صرخه ای رد که لشکر دشمن از شدت وحشت و ترس متفرق شد.
📚منهاج الحق و اليقين في تفضيل علي أميرالمؤمنين علیه السلام - السيد ولي بن نعمة الله الحسيني الرضوي ، صفحه ۱۲۳ - ۱۲۵
➖ همین روایت را ایشان از کتاب مصباح الأنوار با اندکی تفاوت الفاظ ، در کتاب دیگرش📚 درر المطالب و غرر المناقب فی فضائل علي بن أبی طالب ، صفحه ۲۳۸ روایت میکند. [نمایش تصویر]
➖ دعای ناد علی در «زاد المعاد» علامه مجلسی ، ص ۴۲۹ مذکور است. [نمایش تصویر]
➖ و همچنین در کتبی مثل «منتخب التواریخ خراسانی» [نمایش تصویر] ، «بحار الأنوار» ، «شجرة طوبي حائري مازندراني» ، «مصباح کفعمي» هم اشاراتی به آن موجود است.
#استعانت #طلب_مستقیم #استغاثه #ناد_علی #نصرت #توسل #توسل_مستقیم #فریاد_رسی #درخواست_مستقیم
✍️ امر امیرالمومنین علیه السلام به توسل و پناه بردن به امام کاظم سلام الله علیه و درخواست شفاء از ایشان
🔹 [الکتاب العتیق الغروی] : ابو علی پسر همام از حسن پسر محمد پسر جمهور عمّی نقل کرده که گفته است: در سال 296 - یعنی همان سالی که علی پسر محمد پسر موسی پسر فرات، وزارت مقتدر عباسی را عهده دار شد - دیدم که در دست احمد پسر ربیعه انباری کاتب غدهای زشت به وجود آمده و دردش بزرگ شده است، تا این که دستش بد بو شده و سیاه شد و یزید پزشک اشاره کرد که دستش باید قطع شود و هیچ کس در تلف شدن او بر اثر این کار شکی نداشت.
🔻پس کاتب، امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دید و به او گفت: یا امیرالمؤمنین، آیا دستم را به من باز نمیبخشی؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من با تو کاری ندارم؛ اما نزد موسی بن جعفر برو که او دستت را به تو باز میگرداند.
🔺 صبح شد؛ وی گفت: کجاوه ای برایم بیاورید و بستری برایم مهیا نمایید و نزد مقبرههای قریش ببرید؛ بعد از آن که او را غسل دادند و پاکیزه نمودند، آن کار را برای او انجام دادند ، و لباسی بر تن او پوشاندند.
🔸و او را نزد قبر موسی بن جعفر علیه السلام بردند ، تا به او پناه برد و دعا کرد و مقداری از خاک قبرش برداشت و آن را به دست تا کتفش مالید و آن را محکم بست.
🔅 وقتی صبح شد، آن را باز کرد ، در حالی که همه گوشت و پوست دستش از آن افتاده بود و فقط استخوان و رگها و تارهای ماهیچهها بر روی آن باقی مانده بود و بوی آن، قطع شده بود. خبر به گوش وزیر رسید و نزد وی رفت تا ملاقاتش کند. بعد از آن کاتب معالجه شد و به دیوان بازگشت و مانند گذشته به نوشتن پرداخت.
▪️ صالح دیلمی در مورد او چنین سروده است:
✔️ و همانا موسی کاظم علیه السلام دست کاتب را شفا داد ، آن گاه که او را زیارت نمود.
[قبس المصباح]: شیخ ابوالحسن مثل همین را از محمد پسر همام برای ما حکایت کرد .
📚بحار الأنوار ، ج ۹۹ ، ص ۶
📚بحار الأنوار ، ج ۹۱ ، ص ۳۳
#توسل #توسل_مستقیم #طلب_شفاء #بیماری #طلب_حاجت #استعانت #طلب_مستقیم #پناه_بردن_به_امام #درخواست_مستقیم
🔗