eitaa logo
هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
26.1هزار ویدیو
614 فایل
『°•بِسمِ‌رَّبِ‌ الحجه. اینجا مهدیه مجازی دوستان و خادمین امام الحجه علیه السلام است. ألَـلّـھم‌ْ؏َـجِـٰل‌ّلِوَلِیٰــــك‌ألٰـفَـٖࢪجّ🌱. برای ارتباط با ما :👇👇👇👇👇 @Ahmadqasemi34
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 امام رضا(علیه السلام) : ☘ هرگاه تو را چشم زنند ، ڪف دستت را مقابل صورتت قرار ده و ، و (سوره فلق و  ناس) را بخوان و هر دو ڪف را به صورتت بڪش. 📚 مکارم الاخلاق
🥀پنجـشنبه است به رسم کهن،یاد میکنیم از آنها که وقتـشان و مکانشان از ما جـداست یاد میکنیـم از آنها که دلتـنگشان میـشویم یاد میکنیـم از آنها که هنـوز دوستـشان داریم یاد میکنیم از همه شهـدا،علمـا و درگذشتـگانمان 🌼با و بر محمد و آل محمد🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تام هالند ستاره مردم عنکبوتی با بیش از ۶۷ میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام: من قصد دارم از شبکه‌های اجتماعی فاصله بگیرم. برای سلامت روانم. برای اینکه متوجه شده‌ام که اینستاگرام و توییتر بیش از حد تحریک‌کننده و طاقت فرساست من این اپلیکیشن‌ها را حذف می‌کنم
💠هشام بن سالم: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین علیه السلام برود و در عوض شخصی دیگر را روانه کند (هزینه هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟ حضرت فرمودند: - به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می نویسد. - چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی گرداند! - بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او می گردانَد و از وی دور می کند و مالش حفظ می شود. 📚 كامل الزيارات, ج۱, ص۱۲۳؛
✨نور باطن را روشن نگه دارید 🔹مشاجره‌ها و نزاع‌ها، نور باطن را خاموش می‌کند! بسیاری از بی‌حالی‌ها و عدم نشاط‌ها به جهت مشاجرات است! کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد. روزی چندتا پرخاش باشد، برکات می‌رود و دیگر چیزی نمی‌ماند! حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت آور است.
🔴صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند! 💥لاَ يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَإِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ 🌎صبور، را از دست نمی دهد هرچند زمانی طولانی بر او بگذرد. 📗
: 👏خوش حال کردن شخص محزون چه با بخشش مال چه با حرف و سخن و چه با نشستن پهلوی او کفاره ی گناهان است... ❣مردم رو خوشحال کنیم❣
💠 (ره): بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر «يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده‌ام.
حضور عمل در دادگاه قیامت قرآن هم داریم، یک آیه در قرآن داریم می‌گوید: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» قاری: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (کهف/49) آنچه عمل کردند حاضر است. یعنی عمل ما انگار دست ما مجسم می‌شود. مثال بزنم. شما بنزین در باک می‌ریزید، دویست کیلومتر که رفتی، سیصد کیلومتر با کم و زیادش که رفتی بنزین تمام می‌شود. یعنی اینجا بنزین مایع است. جسم است، ظرف می‌خواهد. دیدنی است. لمس کردنی است. لمس می‌شود، درک می‌شود، وزن دارد، حجم دارد، بو دارد، رنگ دارد. همین بنزین، ولی وقتی سیصد، چهارصد کیلومتر رفتی، این می‌شود انرژی، دیگر هیچی نیست. چطور در دنیا ماده‌ای مثل بنزین، انرژی می‌شود و دیگر دیدنی نمی‌شود. در قیامت چیزهایی که در دنیا دیدنی نمی‌شود آنجا جسم می‌شود. مثلاً از اینجا فرض کنید از مشهد می‌رویم تا سبزوار بیست لیتر بنزین می‌سوزانیم حالا اگر انرژی‌ها را دستگاهی پیدا شد، دوباره این انرژی‌ها را از سبزوار جمع کرد و به مشهد آورد و بیست لیتر بنزین کرد. چطور بیست لیتر بنزین انرژی می‌شود. می‌شود همان قدرتی که مایع و جسم را انرژی می‌کند، دوباره انرژی‌ها را متمرکز کند و جسم کند. در یک لحظه، این درختی که شما کبریت می‌زنی و می‌سوزانی، این آتش از کجاست؟ می‌گویند: این درخت در طول عمرش هرچه انرژی از خورشید گرفته در خودش ذخیره کرده و الآن با یک کبریت همه انرژی‌های ذخیره شده در بدن درخت یک مرتبه لو می‌رود. تجسم کارهای خوب در قالب نور گل را بخار می‌دهند تبدیل به گلاب می‌شود. بعد می‌گوید: عمل هم «محضراً» و هم «حاضراً». «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» آیه‌ای هم داریم «محضراً» قاری: «مُحْضَرا» (آل‌عمران/30) حاضر، محضر از یکی است. خلاصه حضرت امیر می‌گوید: همه کارهایت راست چشمت است، خلاص! مثلاً روایاتی داریم انسان وقتی وارد برزخ می‌شود و در قبر می‌رود، شکل زیبایی می‌آید و می‌گوید: من نمازت بودم. حالا مجسم شدم و با تو همدم هستم. تنها نیستی! کارهای خیری که ما می‌کنیم تبدیل به نور می‌شود. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِم‏» (حدید/12) من یک کار خیری می‌کنم، یک حرف خیری می‌زنم. این حرف خیر و کار خیر نور می‌شود برای قیامت من! بنده در مشهد هستم. با زبانم یک غیبت می‌کنم. غیبت کی؟ غیبت کسی که در تبریز است. در شیراز است. در کاشان یا در قم است. حتی در آمریکا است. من اینجا هستم، غیبت کسی را می‌کنم آن طرف کره زمین است. همین غیبتی که اینجا چیزی نیست، لبی تکان خورد، ولی داریم در قیامت زبان غیبت کن به قدری دراز می‌شود مثل نخ روی زمین می‌افتد و دیگران لگد می‌کنند. چون اینجا زبان درازی کردی، از مشهد، تبریزی و از تبریز شیرازی و از شیراز اصفهانی را گزیدیم این زبانی که اینجا دراز شد، درازی اینجا می‌شود درازی آنجا! «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» این کلمه را تکرار کنید. قاری: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» عملش حاضر می‌شود. تجسم کارهای بد در قالب نار این مسجد گوهرشاد، یک عالمی پیشنماز بود به نام آیت الله نهاوندی دارای یک دوره تفسیر هم هستند. از علمای مشهد و پیشنماز مسجد گوهرشاد، آیت الله العظمی بروجردی که مرجع درجه یک شیعه بود، ساکن قم بود به زیارت امام رضا آمد. وقتی آیت الله نهاوندی دید آقای بروجردی از قم به زیارت امام رضا آمده است، سجاده‌اش را به آقای بروجردی داد. گفت: این چند روزی که شما در مشهد هستی امام جماعت مسجد گوهرشاد شما هستی. آقای بروجردی هم مرجع اعلم قبول کرد. مدتی گذشت و آیت الله نهاوندی به نجف رفت. امیرالمؤمنین به یک طریقی پیام داد به یکی از علمای نجف که سجاده‌ات را به آقای نهاوندی بده. آقای نهاوندی سجاده‌اش را در گوهرشاد به پسر من داد، تو هم سجاده‌ات را به آقای نهاوندی بده! بعد می‌گفت: این کلمه را شنیدم، جا دادی، جا دادم. یعنی جایت را به آقای بروجردی دادی، من به پیشنماز نجف گفتم، اینکه جایش را به آقای بروجردی داد، تو هم جایت را به آقای نهاوندی بده. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» کارها همه، هم مکتوبش حاضر است هم خودش حاضر است. یعنی هم چاقو را با خون می‌آورند. هم مکتوب می‌آورند، هم عکس می‌آورند. قرآن می‌گوید: لبت را که تکان می‌دهی، می نویسیم. «ما یَلْفِظُ مِنْ‏ قَوْلٍ‏ إِلا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق/ 18) لب که تکان می‌خورد، می‌نویسیم. آیه قرآن است. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: روز قیامت یک لوحی جلوی چشم باز می‌شود. می‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ‏» (اسراء/14) نامه‌ات را بخوان. خودت قاضی خودت باش. «کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسراء/14) این لوح است، خودت هم خواننده، خودت هم قاضی، خودت هم دادستان، «کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» یعنی وجدان خودت هرچه بگوید، قبول است. انسان روز قیامت لوح را که می‌بیند می‌گوید: «ما لِهذَا الْکِتابِ‏ لا یُغادِرُ صَغِیرَة
ً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) این چه کتابی است؟ «لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها» تمام ریز و درشت کارها را نوشته است. یک حساب‌هایی هست ما از این حساب‌ها غافل هستیم. خیلی خبر است. «ما لِهذَا الْکِتابِ‏ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصاها» یک آیه داریم می‌گوید: انسان در قیامت چشمش آهن می‌شود. ما می‌گوییم: فلانی چشمش تیز شده است. خیره شده است. می‌گوید: سفت می‌شود. «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ‏ حَدِیدٌ» (ق/22) یعنی انسان بهت زده می‌شود. این «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» اینها همه برای این است که ما غافل نشویم. تعبیرات قرآن درباره انسان‌های نااهل در قرآن چهار تا تعبیر برای آدم‌های نااهل شده است. بعضی آیات می‌گوید: فلانی مثل الاغ است. «کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ‏ أَسْفاراً» (جمعه/5) با سواد هم هست، اما اگر الاغ را کتاب بار کنند، چه خاصیتی دارد؟ این هم با سواد است ولی آدم نیست، متجاوز است و دروغ می‌گوید. ستمکار است و حقه باز است و کلک می‌زند. یک آیه داریم بعضی‌ها مثل سگ هستند، «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ‏ الْکَلْبِ‏ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ» (اعراف/176) مثل سگ است، یک آیه داریم اینها مثل گاو هستند، «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) منتهی می‌گوید: از گاو بدتر هستند. می‌گوییم: اِ... از گاو هم بدتر هستند؟ یعنی انسانی که خلیفه خداست به جایی می‌رسد که خدا اینطور به او بگوید! مثل گاو هستی. مثل خر هستی. یک آیه داریم مثل سنگ است. «قلوبَهُم‏ کَالْحِجارَه‏» (بقره/74) ولی آنجایی که خیلی بدتر از همه است، می‌گوید: آنها از چهارپا هم بدتر هستند. می‌گوییم: چه کردند؟ «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) گاهی انسان بنشیند، فکر نکنیم قیامت دور است. در قرآن چهارده مرتبه گفته: «بغتة» یعنی قیامت دور نیست. ممکن است فردا شب، شب اول قبر ما باشد. ممکن ماه رمضان آخر ما باشد. به ما گفتند: وقتی سر نماز می‌روی، فرض کن این نماز آخر تو است. اینطور نیست که ما بگوییم: خوب این حرف‌ها برای پنجاه سال دیگر است. شاید برای هفته دیگر باشد. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» روز قیامت عمل مجسم می‌شود. چیزهایی که اینجا، آیه‌ای داریم می‌گوید: عمل که پیدا می‌شود، آنوقت همه پرده‌ها کنار می‌رود. «یَوْمَ تُبْلَى‏ السَّرائِر» (طارق/9) پرده‌ها پس برود، حقیقت انسان روشن می‌شود. انسان گاهی هم در دنیا خودش را نمی‌شناسد. مثلاً فکر می‌کند آدم خوبی است. حالا یک مشهدی، عمره‌ای، روضه‌ای، عزاداری، یک کاری کرده که فکر می‌کند جزء خوب‌‌هاست. اما همین آدمی که فکر می‌کند خیلی آدم خوبی است در خواب می‌بیند چه کارهایی که نکرد. این کارهایی که در خواب می‌کند پیداست این همان است. اگر در بیداری دست از پا خطا نکرده است، در رودروایسی گیر کرده است. ولش کنی این همان است.
امیرالمؤمنین، بیت المال اضافه می‌خواست. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» امیرالمؤمنین خواست جهنم را حاضر کند. یک آهن داغ کرد و نزدیک دست آن بنده خدا آورد. دید دستش را پیش گرفت، گفت: ببینید، همینطور که تو دستت را پیش گرفتی، بیت المال اضافه برای من دردسر است، من هم از آتش جهنم می‌ترسم. یعنی «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی آتش جهنم را حاضر کرد. همین امام رضا که در خانه‌اش نشستیم، گفت: هرکاری می‌کنید باید حاضر باشید در نماز جمعه بگویید. در نماز جمعه بگویید: حقوق من چقدر است. هر چیزی را که در نماز جمعه نمی‌گویید، پیداست یک دسیسه‌ای درونش است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/9 و 10) دسّا یعنی دسیسه، باختند آنهایی که با دسیسه بازی یک کاری را جور کردند. «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» در یک ماجرای دیگر از حضرت علی یک پول اضافه خواستند. فرمود که روز جمعه بیایید. روز جمعه حضرت علی ایشان را برد در نماز جمعه گفت: ببین این مردم نشستند نماز جمعه گوش می‌دهند. تو که می‌گویی: مال اضافه یعنی از اینها بدزدم. یعنی از صحنه‌ی حضور و لذا گفتند: اگر خلافکار را شلاق بزنی، روبروی مردم شلاق بزنید تا مردم عبرت بگیرند. به امام باقر گفتند: وضوی پیغمبر چطور بوده است؟ فرمود: «ایتینی بتشت» یک تشت بیاورید. تشت را آوردند، امام باقر(ع) دست‌هایش را بالا کرد و وضو و گرفت و بعد فرمود: «هکذا وضو رسول الله»! «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی با تجسم! فرمود: وضوی پیغمبر این رقمی بوده است. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «ماعملوا» یعنی خوبی‌ها هم نشان داده می‌شود. نه فقط عیب‌ها، خوبی‌ها... «یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ» (حدید/12) یعنی کارهای خوبش نور جلوی راهش می‌شود. اختیار هم دست ما نیست که بگوییم: نمی‌شود مثلاً عمل ما لو نرود. می‌گوید: نه،«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «وَجَدُوا» یعنی این را می‌یابند. یعنی دست خودشان هم نیست. پشت صحنه فیلم برداری شده یک مرتبه رو می‌کنند. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»
 مقایسه حضرت سلیمان و حضرت ایّوب دو تا پیغمبر داریم، مرفه‌ترین پیغمبرها حضرت سلیمان است. چون هم پادشاه بود، هم پیغمبر بود. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ‏ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» (نمل/17) تمام جن و انس در اختیارش بودند. پرنده و چرنده در اختیارش بودند. روی کره زمین در طول تاریخ کسی مثل سلیمان اینقدر عظمت نداشت. یک پیغمبر هم داشتند، داغون داغون داغون! حضرت ایوب، می‌گویند: صبر ایوب بده. دو تا پیغمبر را سوره صاد راست هم آورده است، درباره هردو می‌گوید: «نِعمَ العَبدُ إِنَّهُ‏ أَوَّابٌ» اینها هردو خوب هستند. یعنی چه؟ یعنی خوبی معنایش این نیست که روی قالی نشستیم یا روی زیلو، پول داریم یا فقیر هستیم. خوبی این است که چقدر رابطه‌ات را با خدا تنظیم کردی؟ آنجا معلوم می‌شود که... هیچ برای ما فرق نمی‌کند. من بارها این مثال را زدم. مثل کارمند بانک، کارمند بانک یک روز یک قسمت بانک می‌ایستد پول می‌دهد، هیچ سکته نمی‌کند که امروز پولهای بانک رفت. یک روز یک قسمت دیگر بانک می‌ایستد، پول می‌گیرد. نه آن روزی که می‌گیرد جفتک می‌زند. نه آن روزی که می‌دهد سکته می‌کند. چون می‌گوید: برای من که نیست. اگر چنین شدی که گرفتن و دادن در شما اثری نکرد، رأی بیاوریم یا رأی نیاوریم، خانه ما به خیابان بخورد خراب شود یا به نبش خیابان بخورد، پاساژ شود، بچه‌دار بشویم یا نشویم، پسر باشد یا دختر، اگر در ما فرقی نکرد، قرآن می‌گوید: باید این رقمی باشد. «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» (حدید/23) نه اگر دادند شاد شوید، نه اگر گرفتند سکته کنید. راضی به رضای خدا باشیم. هرچه خدا گفت، همان است. اگر آن رقمی شدیم آنوقت معلوم می‌شود مقام چیست. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» انسان وقتی عملش را می‌بیند هم خودش شرمنده می‌شود در قیامت، هم دیگران که عمل را می‌بینند شرمنده می‌شوند. نزد دیگران خجالت می‌کشند. یک دعا داریم مناجات شعبانیه، می‌گوید: خدایا در دنیا عیب‌های مرا پوشاندی، در قیامت هم بپوشان، من آنجا نیازم بیشتر از دنیاست. ایمان داشته باشیم عمل ما حاضر می‌شود بهترین بازدارنده هست. ما را از خلافکاری باز می‌دارد. من اگر بدانم این نوار مرا امشب مقام معظم رهبری گوش می‌دهد، یادداشت‌هایم را یکبار دیگر هم مطالعه می‌کنم. امامان ما و خود خدا گاهی وقت‌ها عمل را مجسم می‌کردند. چند تا کارهای تجسمی قرآن را بگویم. حضرت ابراهیم از یک کنار دریایی می‌گذشت، دید یک لاشه‌ای بخشی از این لاشه در آب است، بخشی در خشکی است. حیوان‌های دریایی، ماهی‌ها مثلاً از این قسمت آب می‌آیند نوک می‌زنند. شغال‌ها می‌آیند از قسمتی که در خشکی است، گاز می‌گیرند، گاهی هم یک پرنده می‌آید در شکمش یک نوک می‌زند. دید عجب این لاشه تقسیم شد به حیوانات دریایی و صحرایی و هوایی. گفت: خدایا، چطور اینها را، «أَرِنِی‏ کَیْفَ‏ تُحْیِ الْمَوْتى‏» (بقره/260) چطور اینها را زنده می‌کنی؟ خدا گفت: چهار تا پرنده بگیر، «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ» چهار تا پرنده را بگیر، بکوب، گوشتش را مخلوط کن. سر چند تا کوه بگذار. صدا بزن اینها جمع می‌شوند. می‌خواهم با نمایش به تو نشان بدهم. کسی از امیرالمؤمنین، بیت المال اضافه می‌خواست. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» امیرالمؤمنین خواست جهنم را حاضر کند. یک آهن داغ کرد و نزدیک دست آن بنده خدا آورد. دید دستش را پیش گرفت، گفت: ببینید، همینطور که تو دستت را پیش گرفتی، بیت المال اضافه برای من دردسر است، من هم از آتش جهنم می‌ترسم. یعنی «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی آتش جهنم را حاضر کرد. همین امام رضا که در خانه‌اش نشستیم، گفت: هرکاری می‌کنید باید حاضر باشید در نماز جمعه بگویید. در نماز جمعه بگویید: حقوق من چقدر است. هر چیزی را که در نماز جمعه نمی‌گویید، پیداست یک دسیسه‌ای درونش است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/9 و 10) دسّا یعنی دسیسه، باختند آنهایی که با دسیسه بازی یک کاری را جور کردند. «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» در یک ماجرای دیگر از حضرت علی یک پول اضافه خواستند. فرمود که روز جمعه بیایید. روز جمعه حضرت علی ایشان را برد در نماز جمعه گفت: ببین این مردم نشستند نماز جمعه گوش می‌دهند. تو که می‌گویی: مال اضافه یعنی از اینها بدزدم. یعنی از صحنه‌ی حضور و لذا گفتند: اگر خلافکار را شلاق بزنی، روبروی مردم شلاق بزنید تا مردم عبرت بگیرند. به امام باقر گفتند: وضوی پیغمبر چطور بوده است؟ فرمود: «ایتینی بتشت» یک تشت بیاورید. تشت را آوردند، امام باقر(ع) دست‌هایش را بالا کرد و وضو و گرفت و بعد فرمود: «هکذا وضو رسول الله»! «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» یعنی با تجسم! فرمود: وضوی پیغمبر این رقمی بوده است. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «ماعملوا» یعنی خوبی‌ها هم نشان داده می‌شود. نه فقط عیب‌ها، خو
بی‌ها... «یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ» (حدید/12) یعنی کارهای خوبش نور جلوی راهش می‌شود. اختیار هم دست ما نیست که بگوییم: نمی‌شود مثلاً عمل ما لو نرود. می‌گوید: نه،«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»، «وَجَدُوا» یعنی این را می‌یابند. یعنی دست خودشان هم نیست. پشت صحنه فیلم برداری شده یک مرتبه رو می‌کنند. «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»
زائر کربلا، از نو شروع کن؛ گذشته‌ات پاک شد! بشارت پیامبر(ص) به زائر حسین(ع): از نو شروع کن، گذشته‌ات بخشیده شد! در روایات ما مضمونی هست که مکرراً بر آن تأکید شده است و این تأکید، نشان‌دهندۀ حقیقت مهمی است که می‌تواند مبدأ یک «رسم» باشد. مضمون مورد نظر این است که در روایات فرموده‌اند: وقتی زائر از حرم امام‌حسین(ع) برمی‌گردد، یک ملَک از جانب رسول‌خدا(ص) می‌آید و به او سلام می‌رساند و می‌فرماید: هرچه در گذشته بوده، پاک شده است (گناهان گذشته‌ات بخشیده شد) و حالا عمل و زندگی‌ات را از نو شروع کن! «حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى» (کامل‌الزیارات/132) ما اگر مغفرت را باور کنیم، انگیزه و قدرت بسیار زیادی پیدا می‌کنیم برای اینکه «از نو شروع کنیم» یعنی انگار نه انگار که که تا حالا، خطایی و عادت بدی داشته‌ایم؛ همه‌چیز را می‌توانیم از نو شروع کنیم. اگر می‌خواستیم آدم خوب و ایده‌آلی باشیم، چگونه زندگی می‌کردیم؟ از این به‌بعد، می‌توانیم همان‌طوری زندگی کنیم. صفحه اصلي > اخلاق و عرفان اسلامی > اخلاق کاربردی > نصايح اخلاقي زائر کربلا، از نو شروع کن؛ گذشته‌ات پاک شد! حجت‌الاسلام پناهیان، غروب روز اربعین در کربلای معلا برای گروهی از زائران امام‌حسین(ع) دربارۀ «بهره‌گیری از فرصتِ ناب بعد از زیارت اربعین برای تغییر در زندگی» به سخنرانی پرداخت که در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید. تاریخ : شنبه 1397/08/12  بشارت پیامبر(ص) به زائر حسین(ع): از نو شروع کن، گذشته‌ات بخشیده شد! در روایات ما مضمونی هست که مکرراً بر آن تأکید شده است و این تأکید، نشان‌دهندۀ حقیقت مهمی است که می‌تواند مبدأ یک «رسم» باشد. مضمون مورد نظر این است که در روایات فرموده‌اند: وقتی زائر از حرم امام‌حسین(ع) برمی‌گردد، یک ملَک از جانب رسول‌خدا(ص) می‌آید و به او سلام می‌رساند و می‌فرماید: هرچه در گذشته بوده، پاک شده است (گناهان گذشته‌ات بخشیده شد) و حالا عمل و زندگی‌ات را از نو شروع کن! «حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى» (کامل‌الزیارات/132) ما اگر مغفرت را باور کنیم، انگیزه و قدرت بسیار زیادی پیدا می‌کنیم برای اینکه «از نو شروع کنیم» یعنی انگار نه انگار که که تا حالا، خطایی و عادت بدی داشته‌ایم؛ همه‌چیز را می‌توانیم از نو شروع کنیم. اگر می‌خواستیم آدم خوب و ایده‌آلی باشیم، چگونه زندگی می‌کردیم؟ از این به‌بعد، می‌توانیم همان‌طوری زندگی کنیم. برای تغییر مسیر غلط، انگیزه‌ای بالاتر از «اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ» نیست!/ هرچیزی را می‌خواهی تغییر بدهی، الان وقتش است! خیلی‌وقت‌ها، تسویف و عقب‌انداختنِ توبه، به‌خاطر این است که آدم می‌گوید: «چطوری گذشتۀ خرابم را درست کنم؟» اینکه آدم ریلِ زندگی‌اش را تغییر بدهد و مسیر خودش را عوض کند، خیلی همّت می‌خواهد. کسی که با یک‌سری عادت‌ها و رفتارهای بد درگیر است، به‌سادگی نمی‌تواند عادت‌های خودش را تغییر دهد، مگر اینکه انگیزۀ خیلی قوی و خوبی پیدا کند. و واقعاً انگیزه‌ای بالاتر از «اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ» نیست؛ یعنی اینکه «از نو شروع کن!» اگر آدم این عفو و مغفرت الهی را در حرم امام‌حسین(ع) باور کند، برای تغییر رفتار خودش انگیزه پیدا می‌کند. مثلاً اگر می‌خواستی نماز خودت را اول‌وقت بخوانی، یا تعقیبات نماز را حساب‌شده بخوانی و... از الان شروع کن! هرچیزی را می‌خواهی تغییر بدهی، الان وقتش است!
باید به زائران کربلا تبریک گفت که زندگیِ تازه‌ای شروع کرده‌اند؛ این باید رسم بشود باید به زائران اباعبدالله(ع) تبریک بگوییم به‌خاطر اینکه زندگیِ تازه‌ای را شروع کرده‌اند. بنده اگر به‌جای خبرنگاران عزیزی بودم که دمِ مرزها می‌آیند و می‌‌خواهند با زائران کربلا مصاحبه کنند و خوش‌آمد بگویند و حال این سفر را از آنها بپرسند، این سؤال را هم از زائران می‌پرسیدم تا رسم بشود: «شما در این زندگیِ تازه‌ای که آغاز کرده‌اید، چه برنامه‌ها و نقشه‌هایی دارید؟» مثلاً می‌شود به زائرانی که برمی‌گردند، یک پیامک شبیه پیامک‌های تبلیغاتی بزنند و بگویند: «زندگیِ تازۀ شما مبارک باشد، در این شروع نو برای زندگی‌تان، چه برنامه‌هایی برای خودتان در نظر گرفته‌اید؟» این باید رسم بشود! همان‌طور که در آغاز سال شمسی «نو شدن» یک رسم است، بعد از زیارت امام‌حسین(ع) هم باید این «نو شدن و شروع تازه» یک رسم بشود. طبق روایت، هر کار خوبی را خواستید شروع کنید، یک‌سال ادامه بدهید تا نتیجه بگیرید شما چه برنامه‌هایی را می‌خواهید در زندگی خودتان تغییر بدهید؟ در برنامۀ جدیدی که دارید، چه‌کار می‌خواهید انجام دهید؟ اگر ما بخواهیم کارهای خوبی را شروع کنیم، باید برخی آداب را درنظر بگیریم، مثلاً اینکه فرموده‌اند: هر کار خوبی را خواستید شروع کنید، یک‌سال ادامه بدهید تا نتیجه بگیرید (امام صادق(ع): مَنْ‏ عَمِلَ‏ عَمَلًا مِنْ‏ أَعْمَالِ‏ الْخَیْرِ فَلْیَدُمْ‏ عَلَیْهِ‏ سَنَةً وَ لَا یَقْطَعْهُ‏ دُونَهَا؛ دعائم‌الاسلام/1/214) مثلاً اگر تصمیم می‌گیرید که هفته‌ای یک‌بار زیارت عاشورا بخوانید (که بهتر است روز و حتی ساعت آن را هم مشخص کنید) یک‌سال این برنامۀ هفتگی را ادامه بدهید. یا اینکه تصمیم بگیرید هر روز «دعای عهد» بخوانید و یادِ امام‌زمان(ع) را در طول سال، ادامه دهید. ما پس از زیارت اربعین، در آغاز یک زندگیِ نو هستیم / اینکه بگویند «گذشته‌ات پای ما؛ زندگیِ تازه‌ای آغاز کن» واقعاً به آدم انرژی و انگیزۀ تغییر می‌دهد ما پس از زیارت اربعین، در آغاز یک زندگیِ نو هستیم. اما در بین ما رسم نیست که مسئلۀ مغفرت کامل در زیارت امام‌حسین(ع) را این‌قدر جدّی بگیریم! اگر خودمان با حُسن‌ظن برخورد کنیم و این مغفرت را جدّی بگیریم، انگیزه‌های ما برای تغییر، خیلی تقویت می‌شود. اینکه به آدم بگویند: «گذشته‌ات پای ما! عمل خودت را از نو شروع کن و زندگیِ تازه‌ای را آغاز کن» خیلی به آدم انرژی می‌دهد. خیلی‌ها بعد از زیارت امام‌حسین(ع) حواس‌شان به این نیست و این تبدیل به یک رسم نشده است که مردم بگویند: «من که تازه از کربلا آمده‌ام، تصمیم گرفته‌ام دیگر غیبت نکنم، ناسزا نگویم، نمازم را درست کنم و... الان که همۀ خرابی‌ها و گناهان گذشته‌ام پاک شده است، چرا دوباره پرونده‌ام را خراب کنم؟!» اگر کسی توبه کند و دوباره پروندۀ خودش را خراب نکند، توبۀ او «توبۀ نصوح» خواهد بود و خدا این آدم را دوست خواهد داشت.
وعدۀ امام‌صادق(ع) به آدم گنهکاری که خودش را تغییر داد ابابصیر که از اصحاب امام‌صادق(ع) بود، در شهر خودش (کوفه) همسایه‌ای داشت که خیلی لاابالی و اهل هرزگی و حرام‌خواری بود، به سلطان ظالمِ آن زمان خدمت می‌کرد و اعتقادات ولایی هم نداشت. ابابصیر می‌خواست برای حج و دیدار امام‌صادق(ع) به مکه و مدینه برود. قبل از سفر، همسایۀ لاابالی خودش را صمیمانه نصیحت کرد، همسایه‌اش به او گفت: من آن‌قدر آلوده به گناه شده‌ام که دیگر نمی‌توانم اوضاع خراب خودم را تغییر بدهم، مگر اینکه صاحبِ شما-یعنی امام‌صادق(ع)- یک کاری برای من انجام دهد! ابابصیر وقتی نزد حضرت رفت، داستانِ همسایه‌اش را عرض کرد، حضرت فرمود: از طرف من به همسایۀ خودت پیغام بده، من همۀ گذشته‌اش را به‌عهده می‌گیرم، به‌این شرط که در آینده رفتارش را تغییر بدهد و کارهای زشتی را که انجام می‌دهد، ترک کند. وقتی ابابصیر به کوفه برگشت، به همسایۀ گنهکارش گفت: من پیغام تو را به صاحبم، امام‌صادق(ع) رساندم و ایشان فرمود: من همۀ گذشته‌ات را برعهده می‌گیرم، به‌شرطی که رفتارت را تغییر بدهی، حتی از مالِ حرامی که داری، خارج بشوی... آن همسایۀ گنهکار، به قولِ امام‌صادق(ع) اعتماد کرد و تصمیم گرفت رفتار خودش را تغییر بدهد و واقعاً خودش را از رفتارهای زشت و مال حرام، جدا کرد. بعد از مدتی در بستر مرگ قرار گرفت، یار امام‌صادق(ع) بالای سرش حاضر شد. آن فرد، در لحظه‌های آخرِ جان‌دادن، لبخند زد و گفت: «صاحبت به وعده‌اش وفا کرد» (...فَقَالَ لِی یَا أَبَا بَصِیرٍ قَدْ وَفَى صَاحِبُکَ لَنَا ؛ کافی/1/474) آن آدم گنهکار، مثل شما به سمت حرم امام‌حسین(ع) پیاده‌روی نکرده بود و حتی خودش هم به زیارت امام‌صادق(ع) نرفته بود و زیاد هم معتقد نبود، ولی امام‌صادق(ع) فرمود «اگر خودش را تغییر بدهد، من گذشتۀ او را به‌عهده می‌گیرم» چون کسی که از گذشتۀ خودش جدا شود، کلی انرژی می‌گیرد و انگیزۀ قوی پیدا می‌کند. یا اباعبدالله! ما کار چندانی نکرده‌ایم؛ فقط پیاده به سمت حرمت آمده‌ایم، چون می‌دانیم تو ما را تحویل می‌گیری... ان‌شاءالله همۀ ما از فردای اربعین، یک زندگی تازه‌ای را شروع کنیم.
روایت اول قدامة بن مالک از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: « مَنْ زَارَ الْحُسَینَ مُحْتَسِباً لَا أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا سُمْعَةً مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کمَا یمَضَّضُ الثَّوْبُ فِی الْمَاءِ فَلَا یبْقَی عَلَیهِ دَنَسٌ وَ یکتَبُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ کلَّمَا رَفَعَ قَدَماً عُمْرَةٌ»(۱) کسی که حسین(ع) را برای رضای خدا زیارت کند، نه برای خوش گذرانی و تفریح و نه به جهت کسب شهرت (و فخر فروشی)، گناهانش فرو می ریزد، همان طور که لباس در آب شسته شده (و پاک می شود) و در نتیجه، هیچ آلودگی بر او باقی نمی ماند و با هر گامی که بر زمین می گذارد، حجّی برایش نوشته می شود و با هر قدمی که برمی دارد، عمره ای برایش ثبت می گردد. روایت دوم از حسین بن ثُوَیْر نقل شده که امام صادق(ع) فرمود: «یا حسین! انَّه مَنْ خَرَجَ مِن مَنزِله یرید زیارۀ قبر الحسین(ع) إِنْ کانَ مَاشِیاً کتِبَتْ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ مُحِی عَنْهُ سَیئَةٌ وَ إِنْ کانَ رَاکباً کتِبَتْ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ حُطَّ بِهَا عَنْهُ سَیئَةٌ حَتَّی إِذَا صَارَ فِی الْحَیرِ کتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِینَ الْمُنْجِحِینَ حَتَّی إِذَا قَضَی مَنَاسِکهُ کتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِین...»(۲) ای حسین! به درستی که هر کسی از خانه اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می شود و اگر سواره باشد، با هر قدمی، حسنه ای برایش نوشته شده و به واسطه آن گام، گناهی از او کنار گذاشته می شود تا به درب حائر حسینی برسد که در این صورت خداوند نام او را از جمله رستگاران و نجات یافتگان ثبت می کند و زمانی که آداب زیارت و اعمالش را به پایان برساند، خداوند نام او را در زمره برندگان می نویسد.... روایت سوم بشیر دَهّان می گوید: در پایان یک گفت وگوی طولانی که با امام صادق(ع) داشتم، ایشان به من فرمود: «وَیحَک یا بَشِیرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ کتِبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَاتٌ مُتَقَبَّلَاتٌ وَ غَزْوَةٌ مَعَ نَبِی أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ»(۳)ای بشیر! به درستی که مؤمن زمانی که به زیارت حسین بن علی(ع) بیاید، در حالی که حقّش را بشناسد و (پیش از زیارت) در فرات غُسل نماید، به ازای هر قدمی، حج و عمره ای مقبول و یک جهاد در رکاب پیامبر یا امام عادل برایش نوشته می شود. روایت چهارم ابوصامت از امام صادق(ع) نقل می کند: « مَنْ أَتَی الْحُسَینَ(ع) مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ فَإِذَا أَتَیتَ بَابَ الْحَیرِ فَکبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعاً»(۴) هر کسی پیاده به زیارت قبر حسین(ع) برود، خداوند برای هر قدمی هزار حسنه نوشته و هزار گناه از او پاک می کند و رتبه اش هزار درجه بالا می رود. پس هرگاه به فرات رسیدی، غسل کن و کفش هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ پس وقتی به درب حَرَم رسیدی، چهار بار تکبیر بگو و کمی راه برو و دوباره چهار بار تکبیر بگو. روایت پنجم از حسین بن سعید نقل شده است که از امام صادق(ع) درباره زائر قبر حسین(ع) سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود: «فَقَالَ مَنِ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ ثُمَّ مَشَی إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) کانَ لَهُ بِکلِّ قَدَمٍ یرْفَعُهَا وَ یضَعُهَا حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ بِمَنَاسِکهَا»(۵) هر آن که در فرات غسل کند و سپس با پای پیاده به سوی مرقد حسین(ع) برود، به ازای هر قدمی که برمی دارد و بر زمین می گذارد، حجّی مقبول با تمام اعمال و مناسک برای او خواهد بود. روایت ششم از رُفاعة بن موسی نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ وَ خَرَجَ مِنَ الْمَاءِ کانَ کمِثْلِ الَّذِی خَرَجَ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِذَا مَشَی إِلَی الْحَیرِ لَمْ یرْفَعْ قَدَماً وَ لَمْ یضَعْ أُخْرَی إِلَّا کتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ»(۶) به درستی کسی که (برای زیارت) به سوی مرقد حسین (بن علی)(ع) برود، در حالی که حقّش را می شناسد و (پیش از زیارت) در فُرات غسل کند و از آب خارج شود، مثل کسی است که از گناهانش خارج شود. پس هنگامی که به باب الحسین(ع) رسید، قدم از قدم برنمی دارد، مگر این که خداوند برایش ده حسنه می نویسد و ده گناهش پاک می گردد. روایت هفتم حسین بن ثُویر از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «إِذَا أَتَیتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَاغْتَسِلْ عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیابَک الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْش
ِ حَافِی  الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّک فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِالتَّکبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ»؛(۷ )زمانی که به زیارت ابا عبدالله(ع) رفتی، پس غسل کن در نهر فرات و سپس لباس های پاک بپوش؛ آن گاه با پای برهنه راه برو؛ پس تو در حرمی از حرم خدا و حرم پیامبرش هستی و بر تو باد به تکبیر و گفتن لا اله الّا الله. روایت هشتم از علی صائغ نقل شده که امام صادق(ع) فرمود: ای علی! به زیارت حسین(ع) برو و آن را ترک مکن. علی صائغ می گوید: عرض کردم: چه ثواب و پاداشی برای زائرش دارد؟ امام فرمود: «مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَکلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکینِ یکتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یکتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ سَیئٍ وَ لَا غَیرِ ذَلِک فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُورٌ لَک أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیت رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَینِک أَبَداً وَ لَا تَرَاک وَ لَا تَطْعَمُک أَبَدا»؛(۸) کسی که به زیارت ایشان برود، خداوند به ازای هر قدمی، حسنه ای برایش می نویسد و از او گناهی را پاک می کند و یک درجه ارتقای رتبه پیدا می کند. پس وقتی به مرقد حسین(ع) رسید، خداوند دو فرشته را بر او مأمور می کند تا هرچه از خیر و خوبی و صلاح از دهانش خارج می شود، برایش بنویسند و اگر چیزی خواست که به صلاحش نبود، برایش ثبت نکنند و هنگامی که از زیارت بازمی گردد، با او وداع کرده و می گویند: ای دوست خدا! بخشیده شدی؛ تو از حزب خدا و حزب پیامبرش و حزب اهل بیتش هستی. به خدا سوگند هرگز به چشم خودت آتش را نخواهی دید و آتش نیز تو را نمی بیند و نمی سوزاند. در روایت دیگری دارد که امام صادق(ع) می فرماید: «إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَک فَقَالَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ یقْرِئُک السَّلَامَ وَ یقُولُ لَک اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَک مَا مَضَی»؛(۹) این حدیث از دو راوی نقل شده است.(۱۰) روایت نهم از سدیر صَیْرفی نقل شده که می گوید: در محضر باقرالعلوم(ع) نشسته بودیم که جوانی در مجلس از مرقد امام حسین(ع) یاد نمود؛ امام به او فرمود: «مَا أَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَةً إِلَّا کتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ حُطَّتْ عَنْهُ سَیئَة»؛(۱۱) بنده ای به سوی این مرقد قدم برنمی دارد، مگر این که حسنه برایش نوشته شده و گناهی از او کنار گذاشته می شود. روایت دهم ابن مشکان از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «مَنْ زَارَ الْحُسَینَ(ع) مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یرْجِعْ حَتَّی یغْفَرَ لَهُ کلُّ ذَنْبٍ وَ یکتَبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ کلِّ یدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِی عَنْهُ أَلْفُ سَیئَةٍ وَ یرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ»؛۱۲ هر که از شیعیان ما حسین(ع) را زیارت کند، بازنمی گردد، مگر این که همه گناهانش بخشیده می شود و به ازای هر قدمی که برمی دارد و هر دستی که به سوی آسمان توسط هرکسی بالا می رود، برایش هزار حسنه نوشته می شود و هزار گناهش پاک می شود و هزار درجه بالا می رود. در پایان  دو نکته عرض می شود : ۱-به این نکته اهل دقت و فهم توجه کنند که در روایت دوم  از روایات ده گانه مذکور وارد شده است که اگر زائر امام حسین سوار بر مرکبی هم بشود، هر قدمی که مرکب برمی‌دارد، برای زائر ثواب نوشته می شود، چه برسد به قدم خود زائر ! ۲-حتی اگر با اغماض از هرگونه بحث سندی در این ده روایت حکم به تضعیف تمام این روایات دهیم (که صحت مطالب اظهر من الشمس است) باز با تمسّک به قاعده ی مشهور و موثق در نزد موافقان این روایات و عمل پیاده روی زیارت اربعین حسینی ع ثابت بلکه به ثبوت رسیده است. پی نوشت تحقیق : ۱. محمدباقر مجلسی/بحار الانوار، ج ۹۸،‌ص ۱۹. ۲. همان، ص ۲۸./به همین مضمون:تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۴۳ ح ۸۹، ثواب الأعمال: ص ۱۱۶ ح ۳۱، المزار للمفید: ص ۳۰ ح ۱ ۳. همان، ص ۱۴۳. ۴. همان./کامل الزیارات: ص ۲۵۵ ح ۳۸۱ و ص ۳۹۲ ح ۳۶۳ ۵. همان، ص ۱۴۷. ۶. همان. ۷. همان، ص ۱۵۲. ۸. همان، ص ۲۴./کامل الزیارات: ص ۲۵۵ ح ۳۸۳/مصحح : امینی ، عبدالحسین ۹. همان، ص ۲۸. ۱۰. حسین بن ثُوَیر بن أبی فاخِته و حسین بن عبدالله. ۱۱. بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۵. ۱۲. همان
ناامیدی در عصر غیبت  ابوالجارود از امام محمد باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: قَالَ لَا تَرَوْنَ الَّذِی تَنْتَظِرُونَ حَتَّی تَکُونُوا کَالْمِعْزَی الْمَوَاتِ الَّتِی لَا یُبَالِی الْخَابِسُ أَیْنَ یَضَعُ یَدَهُ مِنْهَا لَیْسَ لَکُمْ شَرَفٌ تَرْقَوْنَهُ وَ لَا سِنَادٌ تُسْنِدُونَ إِلَیْهِ أَمْرَکُم. آن کس که انتظار او را می کشید، نخواهید دید مگر زمانی که همچون بزهای مردنی باشید که از بس ترسیده و از زندگی خود ناامید گشته است، باک ندارد که قصاب دست روی او بگذارد و چاقی و لاغری او را بیازماید! آن موقع عزّتی ندارید که از آن راه پیشرفت کنید و تکیه گاهی ندارید که به او تکیه نمایی.[1]طولانی شدن غیبت موجب افزایش ناامیدی می گردد آن چنان که مانند یک گوسفندی که امید حیات ندارد، برایش فرقی نمی کند که قصاب او را بیازماید و برای ذبح امروز یا فردا کند. این انسان ناامید مرده ای متحرک است. پی نوشت: [1] بحارالأنوار، ج 2، ص 264.
فرج قائم ‌آل محمد(عجل الله تعالی فرجه) در هنگام ناامیدی می‌رسد غیبت امام عصر(ع) امتحان بزرگی است تا شیعیان صبر خود را در گرفتاری های این زمان بیازمایند و با همه سختی هایی که تحمّل می کنند، از فرج الهی ناامید نشوند. امّا آیا همه مؤمنان از این امتحان بزرگ الهی موفّق بیرون می آیند؟ به طور کلّی در احادیث اهل بیت(ع) از ظهور امام زمان(ع) به عنوان یک امر دفعی و ناگهانی یاد شده است که هیچ مقدمه و شرط ضروری را لازم ندارد. این مطلب به تعابیر مختلف ذکر شده است. اصلاح امر ظهور در یک شب یک تعبیر وارد شده در این خصوص این است که خداوند امر فرج امام عصر(ع) را در یک شب اصلاح می فرماید: «اصلاح در یک شب» می فهماند که اذن ظهور حضرت بدون هیچ گونه زمینه و مقدمه ی قبلی به ایشان داده می شود. و این مطلب با توجه به آنچه درباره ی بداء پذیر بودن وقت ظهور بیان شد، کاملاً مقبول است. روایت ذیل از حضرت جوادالائمه(ع) می باشد: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُصلِحُ لَه أمرَه فیِ لَیلَةٍ کَما أًصلَحَ اَمرَ کَلیمِهِ موسی(ع) إذ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ و هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ.. .. أفضَلُ اَعمالِ شیعَتِنا انتظارُ الفَرَجِ.[1] همانا خداوند تبارک و تعالی امر ظهور ایشان (حضرت مهدی(ع)) را در یک شب اصلاح می فرماید، همان طور که کار کلیم خود حضرت موسی(ع) را (یک شبه) اصلاح فرمود، آنگاه که برای به دست آوردن آتش برای اهل خویش رفت پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود بازگشت.. .. بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می باشد. تشبیهی که در این حدیث شریف به کار رفته است، به روشنی بر مقصود دلالت می کند. داستان سخن گفتن پروردگار با حضرت موسی(ع) و در نتیجه پیامبر شدن ایشان، در قرآن کریم ذکر شده است: «وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی * إِذْ رَأَی نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَی النَّارِ هُدًی * فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَی * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی * وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَی».[2] و آیا داستان موسی را شنیده ای؟ آنگاه که آتشی دید پس به اهل خود گفت: درنگ کنید. من آتشی دیدم. باشد که یا پاره ای از آن را برایتان بیاورم یا بوسیله ی آن خبری از راه پیدا کنم. چون به آن رسید، ندا داده شد که: ای موسی، من پروردگار تو هستم. پای خود را برهنه کن؛ که تو در بیابان مقدّس طوی هستی. و من تو را برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود گوش فرا ده. وقتی حضرت موسی(ع) در بیابان تاریک همراه با اهل خود راه را گم کرده بودند، از دور آتشی مشاهده کرد و طبق بیان قرآن به سوی آن رفت که یا چیزی از آن آتش برای اهل خودش بیاورد و یا خبری از راهی که گم کرده بودند به دست آورد. روی قرائن و حساب های ظاهری (که افراد معمولی و حتی خود حضرت موسی(ع) می دیدند) نشانه ای از این که قرار است در آن شب ایشان به نبوّت و رسالت برگزیده شوند، وجود نداشت. هیچ قرینه و زمینه ی قابل پیش بینی در کار نبود. ایشان برای منظور دیگری به سوی آتش رفتند، امّا رسول و نبی برگشتند. وجه شباهت اصلاح ظهور حضرت مهدی(ع) با اصلاح امر نبوّت و رسالت حضرت موسی(ع) در همین مطلب است که از آن به «اصلاح امر در یک شب» تعبیر شده است. مقصود این است که اِذن خداوند برای ظهور امام زمان(ع) هم بدون مقدمه و در وقتی که ظاهراً نشانه ای دالّ بر نزدیک بودن آن وجود ندارد، صادر می شود. اگر انسان مؤمن این حقیقت را عمیقاً باور کند، آنگاه انتظار فرج امام(ع) برایش بسیار بسیار جدّی و ملموس خواهد شد. چون در هر زمانی وقوع فرج را ممکن و عملی می بیند و در هیچ شرایطی از تحقق آن ناامید نخواهد بود. به همین جهت حضرت جواد(ع) پس از تشبیه فوق فرموده اند که: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج می باشد. پس می توان گفت که امر فرج امام عصر(ع) متوقّف بر وجود نشانه و زمینه ای نیست که روی حساب های عادیِ بشری نزدیک بودن آن را برساند. و اگر غیر از این بود انتظار فرج در هر صبح و شام بی معنا می شد. در حدیث دیگری همین مطلب با مقدمه ی زیبایی توسط امام صادق(ع) ذکر شده است: کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو. فاِنَّ مُوسَی بنَ عِمرانَ(ع( خَرَجَ لِیَقتَبِسَ لِأَهلِهِ ناراً فَرَجَعَ الیهم وَ هُوَ رسولٌ نَبِیٌّ. فَأَصلَحَ اللهُ تبارَک و تعالی أمرَ عّبدِه و نبیِّه موسی (ع) فی لَیلَةٍ. وَ هکَذا یَفعَلُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی بِالقائِمِ الثانی عَشَرَ مِنَ الاَئِمَةِ(ع) یُصلِحُ لَهُ أَمرَه فی لیلةٍ کما أصلَحَ أمرَ نَبّیِّه موسی(ع) و یُخرِجُهُ مِنَ الحَیرَةِ وَ الغَیبَةِ اِلی نُورِ الفَرَجِ و الظُهورِ.[3] به چیزی که امید (وقوعش را) نداری از آنچه امید (وقوعش را) داری، امیدوارتر باش! همانا حضرت موسی بن عمران(ع) رفت تا برای اهل خو
د آتشی به دست آورد، پس در حالی که پیامبرِ فرستاده شده بود به سوی ایشان بازگشت. پس خداوند کار بنده و پیامبرش موسی(ع) را در یک شب اصلاح فرمود. و خداوند تبارک و تعالی در مورد حضرت قائم امام دوازدهم(ع) نیز چنین عمل می کند. کار (ظهور) ایشان را در یک شب اصلاح می فرماید، همان طور که کار پیامبرش موسی(ع) را اصلاح کرد، و ایشان را از حیرت و غیبت به سوی روشنایی فرج و ظهور در می آورد. انسان گاهی بر حسب قرائن ظاهری به انجام چیزی امید می بندد یا این که روی همان قرائن از وقوع چیزی ناامید است. آنچه این حدیث شریف می آموزد این است که فرد مؤمن اگر امیدش به فرج الهی است، باید به وقوع اموری که روی حساب های عادی از انجامش ناامید است امیدوارتر باشد تا چیزهایی که به آن - بر حسب زمینه های عادی اش - امید بسته است. مثالی که برای این قاعده ی کلّی بیان فرموده اند همان پیامبر شدن حضرت موسی(ع) است. ایشان روی قرائن ظاهری و نشانه های عادی امیدی به کلیم الله و پیامبر الهی شدن نداشت و روی این امر حسابی نکرده بود؛ امّا وقتی برای فراهم آوردن آتش به سوی آن رفت، پیامبر برگزیده ی الهی شد.
. خدای متعال در مورد امام زمان(ع) هم اینگونه عمل خواهد کرد و ایشان را در وقتی که علی الظاهر امیدی به قیامشان نیست، ظاهر خواهد فرمود. پس وظیفه ی شیعیان در خصوص انتظار فرج امام زمان(ع) این است که وقتی بر مبنای محاسبات عادی بشری امیدی به ظهور امامشان ندارند، بیشتر امید به فرج داشته باشند تا زمانی که روی آن - بر مبنای قرائن ظاهری- حساب می کنند. مؤمن موحّد همه ی امیدش به فرج الهی است و آنگاه که خداوند بخواهد رحمت خود را شامل حال بندگانش کند، احتیاج به فراهم شدن زمینه های عادی بشری ندارد. تعبیری هم در آخر حدیث شریف آمده است که بسیار قابل تأمّل و توجّه می باشد. امام صادق(ع) فرموده اند که خداوند حجّت خود را از حیرت و غیبت به سوی فرج و ظهور خارج می سازد. از غیبت خارج شدن امام(ع) روشن است. امّا از حیرت درآمدن، یعنی چه؟ چه حیرتی برای حضرتش وجود داد که با اصلاح امر فرج، از آن خارج می شوند؟ ظاهراً در عبارت حدیث، لفّ و نشر مرتب وجود دارد، یعنی خارج شدن از دو حال به دو حال دیگر به ترتیب؛ از حال غیبت به ظهور، و از حال حیرت به سوی روشنایی فرج. پس حال حیرت امام زمان(ع) نقطه ی مقابل فرج و گشایش ایشان می باشد. لذا حیرت ایشان مربوط به گرفتاری ها و سختی هایی است که در زمان غیبت به آن مبتلا هستند. شاید بتوان گفت که آگاه نبودن ایشان از زمان ظهورشان رمز تحیّر و سرگردانی آن عزیز در زمان غیبت است. ایشان از طرفی مؤمنان و مظلومان و مستضعفان را در همه ی عالم، گرفتار و در رنج می بینند و می دانند که فرج کلّی و فراگیر همه ی آن ها به دستِ مبارک خودشان است، و از طرف دیگر نمی دانند که خدای متعال چه وقت اِذن فرج را صادر می کند و چه زمانی حضرت اجازه می یابند که همه ی زمین را به عمل و داد برسانند. (البته غیر از دستگیری های جزئی و محدود که در همین زمان غیبت هم انجام می دهند.) شدّت ناراحتی و مصیبت ایشان به خاطر تحمّل همه ی مصائب و سختی ها از یک طرف و دائماً به پیشگاه الهی دعا کردن و از او تعجیل در فرج کلّی و نهایی را خواستن در عین عدم آگاهی به زمان اجابت این دعا از طرف دیگر، امام عصر(ع) را به حیرتی می اندازد که بر ناراحتی ها و رنج های ایشان می افزاید. همین معنا با عبارت دیگری در دعای عبرات ذکر شده است که در بخش گذشته نقل کردیم. در آنجا آمده بود: «تری تحیّری فی اَمری» که توضیح مختصری در مورد آن بیان شد. ناگفته نماند که: حیرت مورد بحث مربوط به خود امام عصر(ع) می باشد و به صراحت حدیث، خداوند ایشان را از حیرت به روشنایی فرج، خارج می سازد. امّا در احادیث، حیرت دیگری هم مطرح شده است که مربوط به مردم زمان غیبت است و این حیرت با آنچه در مورد حضرت مهدی(ع) در زمان غیبت بیان شد، کاملاً متفاوت است. حیرت مردم ناشی از گم کردن راه صحیح و صراط مستقیم است که شناخت آن در زمان غیبت امام(ع) از زمان های دیگر مشکل تر می باشد. امام عسکری(ع) نقل شده است: أما إنَّ له غَیبَةً یَحارُ فیها الجاهِلون و یَهلِکُ فیها المُبطِلونَ وَ یَکذِبُ فیها الوَقّاتونَ.[4] بدانید همانا برای او (فرزند من) غیبتی است که نادان ها در آن به حیرت می افتند و اهل باطل در آن به هلاکت می رسند و کسانی که (برای ظهور) وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند. این حیرت مربوط به جاهلان است و کسانی که وظیفه ی خود را در زمان غیبت نمی دانند. لذا امام صادق(ع) فرمودند: کیف اَنتم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها اِمامَ هدَیً و لا عَلَماً یُری؟ فَلا یَنجُو مِن تِلکَ الحیرَةِ اِلّا من دَعا بِدُعاء الغَریقِ.[5] شما چگونه هستید آنگاه که در وضعیتی قرار می گیرید که در آن پیشوای هدایتی و نشانه ی آشکاری نمی بینید؟ پس کسی جز آنان که دعای غریق را بخوانند، از آن حیرت و سرگردانی نجات پیدا نمی کند. درباره ی دعای غریق و محتوای آن و اهمیت خواندن آن در زمان غیبت، در جای خود توضیح کافی آمده است. این جا بحث درباره ی حیرت کسانی است که به وظیفه ی خود در زمان غیبت امامشان آگاهی ندارند و اگر این نقیصه را جبران کنند، از این حیرت خارج می گردند. در احادیث مربوط به زمان غیبت بیشتر مواقعی که از «حیرت» سخن گفته شده، همین معنای مذموم است، ولی گاهی هم حیرت مربوط به خود امام(ع) می باشد که معنای ظاهری آن بیان شد. والله یعلم. یأس از فرج در هنگام فرج غیبت امام عصر(ع) امتحان بزرگی است تا شیعیان صبر خود را در گرفتاری های این زمان بیازمایند و با همه ی سختی هایی که تحمّل می کنند، از فرج الهی ناامید نشوند. امّا آیا همه ی مؤمنان از این امتحان بزرگ الهی موفّق بیرون می آیند؟ پاسخی که برای این پرسش در احادیث اهل بیت(ع) یافت می شود، دلالت می کند بر اینکه: متأسفانه بسیاری از شیعیان صبر خود را در مصیبت های زمان غیبت از دست می دهند و به حالت یأس و نومیدی نسبت به ظهور امام زمان(ع) می رسند و به تعبیر دیگر حالت «انتظار فرج» در ایشان از بین می رود. ولی در همین حال عد
ّه ی کمی از مؤمنان می مانند که به وظایف خود در زمان غیبت امامشان کاملاً آگاهند و به آن ها عمل می کنند و لذا به یأس از فرج الهی مبتلا نمی گردند. امّا مهم این است که شرط فرج امام زمان(ع)، انتظار فرج همگان نیست. انتظار فرج وظیفه ای است که شیعه در زمان غیبت بیش از هر زمان دیگری نسبت به آن مکلّف است، ولی چه همه ی آن ها به وظیفه ی خود عمل بکنند و چه در عمل به آن کوتاهی نمایند، فرج محقّق خواهد شد و مطابق آنچه نقل می کنیم، زمانی که حضرت ظهور می فرمایند، حالت یأس و ناامیدی بسیاری از مؤمنان را در برگرفته است، و به تعبیر دیگر وقتی که انتظار خود را از دست داده اند، فرج محقّق می شود. از امام صادق(ع) چنین نقل شده است: ما اَحسَنَ الصَّبرَ و انتظارَ الفرجِ.... فعلیکم بالصَّبرِ. إنما یَجییءُ الفَرَجُ عَلی الیأسِ.[6] چقدر صبر همراه با انتظار فرج خوب و زیباست!... بر شماست صبر کردن. جز این نیست که فرج در هنگام ناامیدی فرا می رسد. در حدیث دیگری امام صادق(ع) به امتحان سخت غیبت که بسیاری در آن زمین می خورند، اشاره فرموده اند: اِنَّ هذا الاَمرَ لا یَأتیکُم إلّا بَعدَ إیاسٍ. لا وَاللهِ حَتّی تُمَیِّزوا. لا وَاللهِ حتّی تُمحَّصُوا.[7] این امر (فرج امام زمان(ع)) برای شما محقق نمی شود مگر بعد از ناامیدی. نه به خدا قسم محقّق نمی شود تا اینکه (خوب و بد شما) از هم جدا شوید. نه به خدا قسم محقّق نمی شود مگر این که از ناخالصی ها پاک بشوید. خیلی از مؤمنان ممکن است خود را بسیار خوب و پاک بدانند ولی در هنگام امتحانات سخت معلوم می شود که کدام یک می توانند صبر خود را حفظ کنند و انتظار فرج را از دست ندهند. حدیث دیگر هم از امام صادق(ع) می باشد که فرمودند: لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعیُنَکُم حتّی تُغَربَلُوا. لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعیُنَکُم حتّی تُمیَّزُوا. و لا وَاللهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ اِلیه اَعیُنَکُم إلّا بَعدَ إیاسٍ.[8] نه قسم به خدا آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمی شود تا این که غربال بشوید. نه به خدا قسم آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمی شود تا اینکه (خوب و بدتان) از یکدیگر تمیز داده شوید. نه قسم به خدا آنچه چشم انتظارش هستید واقع نمی شود مگر پس از یأس و ناامیدی. غربال شدن یعنی تصفیه شدن. با غربال کردن دانه های ریز خارج شده و دانه های درشت باقی می مانند. در زمان غیبت هم آن ها که دین سست و ضعیف دارند، از غربال می ریزند و کسانی که دینداریِ قوی تر و محکم تری دارند، باقی می مانند و آنگاه که یأس از فرج الهی بر بسیاری از مؤمنان سایه می افکند، هنگامه ی نزول فرج است. با این ترتیب می توان گفت که: پیش از ظهور امام زمان(ع) نه تنها زمینه ها و شرایطی که امید به حصول فرج را زیاد کند وجود ندارد، بلکه ضدّ آن یعنی فضای ناامیدی و یأس بر بسیاری از مؤمنان سایه می افکند، و درست در همین شرایط است که ظهور فرا می رسد. بنابراین در اوج ناامیدی و یأس، انتظار فرج بیش از هر زمان دیگری باید باشد. چون طبق این روایات، فرج وقتی خواهد رسید که اوضاع و احوال عادی انسان ها- برای رسیدن به آنچه با ظهور امام عصر(ع) محقّق خواهد شد - امیدوار کننده نیست بلکه ناامید کننده می باشد.