11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴فضیلت زیارت کربلا(حتما گوش بدین)
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در منطقهای از پاکستان تنها دو خانواده شیعه ساکن هستند، در روز هشتم محرم این عاشقان حضرت سیدالشهداء دسته عزای ۵ نفره راه انداختهاند و حسین حسین گویان مظلومیت اباعبدالله را به نمایش گذاشته اند، بیش از ۵۰ پلیس مردان این دو خانواده را همراهی می کنند تا از تعرض تکفیریها در امان باشند..!
درود بر این همت و سوگواری خالصانه
#محرم
#امام_حسین
🔸️ گفتند طبیبهی این خاندان شمایید بانو!
شرح حال ما "طالَ الانتظار" است؛ همین!
درد چشمانتظاری را هم دوا میکنید؟
#استوری
#حضرت_شریفه_خاتون سلام الله علیها
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
#کدوم_مرز
#مرز_خسروی
#تجربه
#تجربه_اربعبن
#سفر_با_بچه
#وسایل_سفر
#دارو
سلام دوستان
ما پارسال برای اولین بار از مرز خسروی رد شدیم (با اینکه هرسال از مهران رد میشدیم) و چون مرز مهران شلوغ بود، خسروی رو انتخاب کردیم، الحمدلله مرز خوبی بود، از پارکینگها تا خود مرز اتوبوسها زائرین رو می بردند. من با دو تا بچه۲/۵ و ۶/۵ ساله رفته بودم، الحمدالله مرز به لحاظ امکانات هم خوب بود و پیادهروی در حد مرز مهران بود.
از اونجا با یه ون اول رفتیم سامرا بعد کاظمین و بعد کربلا.
امسال که شنیدم مرز خسروی ۲۴ ساعته شده و این خیلی عالیه.
برای #سفر_با_بچه باید یه سری چیزها رو رعایت کنیم
من سال قبل برای هر دو تا پسرم کالسکه برده بودم البته پسر بزرگم که ۶/۵سالش بود خیلی توی کالسکه نمینشست (مگر در مواقع خستگی)و معمولاً ما کولههامون رو روی کالسکه میذاشتیم که خیلی خوب بود برامون.
۱.حتماً کلاه آفتابی یا چفیه ببرید و خیس کنید و در طول پیادهروی روی سرتون بزارید.
۲. لباس هم سبک و راحت باشه (برای خودتون یک دست اضافه و برای بچهها دو سه دست اضافی کفایت میکنه)
۳. اگه بچه همراهتونه یک شامپو بچگانه( مثلا فیروز بزرگ) ببرید و از همون برای شستن لباس و سر و بدنتون استفاده کنید. اصلاً نیاز نیست مواد شوینده زیاد با خودتون ببرید؛ چون عموماً لباسها فقط خاکی میشن و با یه آبکشی ساده تمیز میشن. حتی شما میتونید از لباسشوییهای عراقی که توی موکبهای عراقیها هست، استفاده کنید (من که خیلی ازشون استفاده کردم)
۴. حتماً یه ملافه تمیز با خودتون ببرید زمانی که میخواید داخل موکبها استراحت کنید اون رو روی زمین پهن کنید و بعد استراحت کنید این توی اینکه خدایی نکرده مریض نشید خیلی کمکتون میکنه.
۵. اگه آدمی هستید که زود سرما میخورید یا بچه همراهتونه و احساس میکنید ممکنه سرما خورده بشه، چون بعضی موکبها کولر گازی دارند و بسیار سردند یا داخل خود حرمها برای استراحت سرده؛ میتونید یه پتوی مسافرتی با خودتون ببرید و برای بچتون ازش استفاده کنید.
۶. خیلی حواستون به همین گرم و سرد شدن باشه چون همین باعث میشه که شما مریض بشید
۷. اگه بچهای دارید که پوشکش میکنید حتماً با خودتون یه بسته پوشک اضافه ببرید (البته توی عراق هم به راحتی میتونید پوشک تهیه کنید و هیچ نگرانی از این بابت نداشته باشید) دستمال مرطوب ،دستکش یکبار مصرف، نایلون فریزر و پماد سوختگی برای پای بچهها از واجباته سفره
۸. در طول سفر غذا و نوشیدنی به مقدار فراوان هست، اما اگر خیلی آدم بد غذایی هستید یا کودکتون هرجور غذایی رو نمیخوره، میتونید یه ظرف دربدار بردارید و هر جایی که غذای باب میلتون رو پیدا کردید داخلش بریزید.
۹. در مورد کفش پیاده روی هم بگم که بنده با کفش تابستونیه طبی، با دمپایی، وکفش پیادهروی روی که رویه پارچهای داره پیادهروی اربعین رو رفتم و هیچ کدوم به اندازه همون کفش مخصوص پیادهروی که روش پارچهای باشه که پاتون عرق نکنه خوب نیست، پس حتماً از کفش مخصوص پیاده روی استفاده کنید.
۱۰. ورود دارو به عراق ممنوعه مگر با نسخه پزشک؛ البته در ایام اربعین اصلاً چک نمیکنند که شما دارو دارید یا نه ، پس میتونید داروهاتون رو به راحتی ببرید. اما در نظر داشته باشید که فقط میتونید داروهایی که به صورت قرص هستند رو با خودتون ببرید چون دمای هوا خیلی زیاده و داروهایی که به صورت شربت مصرف میشن خراب میشن. اما اگه داروی ضروری شما به صورت شربت هست و باید در دمای کمتر از ۳۰ درجه سانتیگراد نگهداری بشه میتونید یک کلمن ببرید مخصوص داروهاتون و مدام داخل کلمن رو یخ جا کنید.( یخ به راحتی پیدا میشه) من سال قبل داروهای پسرم رو همینطوری بردم با یه کلمن جدا مخصوص دارو.
نکته آخر در رابطه با دارو این هست که اگر داروی ضروری برای مصرف ندارید ،لطفاً با خودتون بار اضافه نبرید. اونجا داروخانه هست ، موکبهای امدادی هستند که بهتون هر نوع دارویی که نیاز داشته باشین، میدن. در نهایت شما میتونید یه ورق قرص استامینوفن ساده با خودتون ببرید که در مواقع لازم استفاده کنید.
۱۱. پماد اِن اِن رو حتماً قبل از سفر تهیه کنید در مواقعی که عرق سوز میشید ازش استفاده کنید.
۱۲. در مورد خوردنیهایی که با خودتون میبرید؛ میتونید کمی نعنا و زیره و عسل و آبلیمو هم با خودتون ببرید.
۱۳. من سال قبل کمی بادوم تفت داده و میوه خشک تهیه کردم و با خودم بردم برای بچهها مواقعی که داخل موکب هستیم سرگرم کننده است و با همون مشغول میشن.
۱۴. میتونید دو سه تا اسباب بازی کوچیک و سبک هم برای بچهها با خودتون ببرید تا اونجا سرگرم باشند و بازی کنن.
امیدوارم که چیزی از قلم نیوفتاده باشه.
التماس دعا
یاعلی
@arbaeen40
*ماجرای مداحی ملاباسم برای اربعین چیست*
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟
آیامیدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود .
ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
👇👇👇👇👇👇
*تِزورونی اَعاهِـدکُم*
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
▪
*تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم*
میدانید که من شفيع شمایم
▪
*أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم*
اسامیتان را ثبت میکنم
▪
*هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
▪
*وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه*
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
▪
*أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه*
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
▪
*یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه*
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
▪
*عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه*
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
▪
*تواسینی شَعائرْکُم*
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
▪
*تْرَوّینی مَدامِعْـکُم*
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
▪
*اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم*
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
*هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ*
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
▪
*إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ*
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
▪
*وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر*
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
▪
*اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ*
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
▪
*عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم*
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
▪
*مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم*
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
*یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی*
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
▪
*تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟*
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
▪
*بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی*
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
▪
*صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی*
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
▪
*کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ*
تیر هجرت کمرم را شکست
▪
*نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ*
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
▪
*اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ*
سفارش این پرچم را به شما میکنم
▪
*هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
*یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ*
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
▪
*اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ*
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
▪
*وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ*
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
▪
*یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ*
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
▪
*اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ*
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
▪
*هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم*
خوش آمدید صدایتان میزند
▪
*یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم*
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
*زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی*
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
▪
*تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!*
کاش در جنگ حاضر میشدید
▪
*ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی*
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
▪
*و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی*
با تازیانههای خیانت نمیزدند
▪
*تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره*
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
▪
*اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم*
شما را بر این مصیبت میگریانم
▪
*هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
@arbaeen40
bassim-karbalaei-tezoroni(128).mp3
7.64M
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
📖 توی زیارت عاشورا میگیم :
«اَلّلهمُ العَنِ العِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الحُسَینَ وَ شایَعَت وَ بایَعَت وَ تابَعَت عَلی قَتلِه...»
تا حالا به این فکر کردین وقتی یه پُست ناجور که امامزمانپسند نیست رو لایک میکنیم یا بازنشرش میدیم، داریم ارزشهایی که برای امام زمانمون مهمه رو میکُشیم و تو گناهش شریکیم؟
◾️ اربعین
-----------------------------------------------------
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⇲ و ایـــنـــڪــــــــ آخـــــــــــــرالزمان ⇱
------------------------------------------------------
خدا عاقبت همه ی ما را ختم بخیر کند
-----------------------------------------------------
💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐
﷽
✅داستان کوتاه پند آموز
✍مردی در خواب میدید ..
🔰 داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنهایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش میآید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم میزد داشت به او نزدیک و نزدیکتر میشد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.
💭 سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد. تا مقداری صدای نعرههای شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه ماری عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظهشماری میکند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر میکرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا میآیند و همزمان دارند طناب را میخورند و میبلعند.
💭 مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان میداد تا موشها سقوط کنند اما فایدهایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیوارهی چاه برخورد میکرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیوارهی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موشها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
💭 خواب ناراحتکنندهای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب میکرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت میکرد ملک الموت(عزراییل) بوده...
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است...
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است...
و موش سفید و سیاهی که طناب را میخوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را میگیرند...
🔷مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده ای.