eitaa logo
هیات مجازی انصار الحجه ارواحنا فداه ✅
1.1هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
28.6هزار ویدیو
659 فایل
『°•بِسمِ‌رَّبِ‌ الحجه. اینجا مهدیه مجازی دوستان و خادمین امام الحجه علیه السلام است. ألَـلّـھم‌ْ؏َـجِـٰل‌ّلِوَلِیٰــــك‌ألٰـفَـٖࢪجّ🌱. برای ارتباط با ما :👇👇👇👇👇 @Ahmadqasemi34
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺🍃 ﷽ *السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان* 🌺 🍃🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔘صاحب عزا (قسمت اول)* ✅ انصافاً ما با یه فرد معمولی چنین رفتاری می کنیم؟ 🏴این مجالس صاحب نداره؟ 🏴صاحب این مجالس از ما درخواستی نداشته؟ ░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🏴❃░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🏴❃░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🏴
🌑تاریخ وقایع کربلا از طریق چه کسانی به ما رسیده است؟ ☑️شاید برای بعضی ها سوال باشد که مگر همه یاران امام حسین (علیه السلام) به شهادت نرسیدند؟ ⁉️پس چه کسی عاشورا را با این جزییات روایت کرده؟ چطور باید به روایت های واقعه عاشورا اعتماد کنیم؟ ☀️یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند ولی روایت عاشورا در همان صحرا باقی نماند... 🗯 راویان عاشورای حسینی این چهره ها هستند: 💥1-حمیدبن مسلم ازدی: بخش زیادی از اطلاعات تاریخی آن دوران از حمیدبن مسلم ازدی، وقایع نگار و خبرنگار سپاه عبیدالله بن زیاد منتقل شده است. ❄️نقل شده است که همین فرد مانع کشته شدن امام سجاد (علیه السلام) توسط شمر شد. به همین دلیل وقتی مختار به کوفه تسلط پیدا کرد به او امان داد. 💥2-امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها): بخش دیگری را هم از امام زین العابدین (علیه السلام ) و امام باقر (علیه السلام) که به نقل مشهور در آن زمان ۴ ساله بوده به ما رسیده است. حضرت زینب و بانوان دیگر کاروان هم در نقل این وقایع سهم بزرگی داشتند. 💥3-جنایتکاران سپاه دشمن: خیلی از جنایتکاران کربلا قبل از اینکه قیام توابین مختار صورت بگیرد با افتخار آمده بودند و وقایع عاشورا را تعریف کرده بودند. ⚡️ همین ها سینه به سینه ماند و مختار هم با همین اطلاعات به سراغشان رفت و انتقام گرفت. خیلی هایشان هم نقل جنایت هایشان را در هنگام مرگ بیان می کردند. مثل همانی که در مختارنامه مطرح شد؛ روایت خولی قبل از اعدامش. 💥4- یاران زنده مانده امام (علیه السلام): فردی به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی که جزو یاران امام بوده و از میدان گریخته بود. این فرد با امام شرط کرد تا موقعی همراهشان است که وجودش فایده داشته باشد. ❄️ امام هم قبول کرده بود. او هم اسبی را در خیمه ای آماده نگه داشت تا زمانش برسد. تا قبل از شهادت حضرت عباس (علیه السلام) هم ماند ولی آخر کار، از امام اجازه رفتن گرفت که امام هم اجازه داد. ⚡️گریخت و کسی هم نتوانست او را بگیرد. او هم خیلی از اتفاق ها و نحوه شهادت ها را بیان کرده. 🍀غلام رباب (همسر امام حسین (علیه السلام)) هم که زنده ماند اتفاقات زیادی را نقل کرده. البته او در کنار امام جنگ هم کرده بود ولی در آخر اسیر شد. سپاه دشمن هم او را آزاد می کند چون معتقد بودند او غلام بوده و مطیع اوامر ارباب! 🍂🍁🍂🍁.🍂🍁🍂🍁 📚به نقل از دکتر محمد حسین رجبی دوانی تاریخ دان و محقق تاریخ اسلام و تشیع
✨رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم فرمودند : 🍀 بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد، عرض شد: یا رسول الله، کسی که مال ندارد چکارکند؟ فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه صـدقـه است، نشان دادن راه به کسی صدقه است، عیادت بیمــار صدقه است، امر به معروف صدقه است، نهی ازمنکر صدقـه است و جـواب سـلام دادن صدقه است. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص۵۰)
🌟احترام به تربت امام حسین(علیه السلام)🌟 محدث نوری: روزى يكى از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسيد. مادرم ديد كه تربت امام حسين (عليه السلام) را در جيب پايين قباى خود گذاشته است. مادرم به او گفت: اين بى ادبى به تربت مقدّسه است زيرا كه در زير ران واقع می شود و می شکند. برادرم گفت: چنين است كه فرمودى و تا به حال دو مُهر شكسته ام و ليكن عهدكرد كه بعد از آن در جيب پايين نگذارد. چند روزى از اين قضيه گذشته بود که پدرم بدون آن كه از اين مطلب اطلاع داشته باشد در خواب ديد كه مولاى ما حضرت ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام) به زيارت او تشريف آوردند و در اتاق كتابخانه نشستند و ملاطفت و مهربانى بسيار كردند و فرمودند: بخوان پسران خود را بيايند تا آنها را اكرام كنم. پس پدرم پسرها را طلبيد و با من پنج نفر بودند. پس ايستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چيزهاى ديگر بود. پس يك يك را مى خواند و چيزى از آنها به او مي داد. پس نوبت به برادر مزبور كه به تربت بى احترامى كرده بود رسيد. حضرت نظرى به او افكندند، مانند كسى كه در غضب باشد و التفات فرمود به سوى پدرم و فرمودند: اين پسر تو دو تربت از تربت هاى قبر من را در زير ران خود شكسته است. پس مثل برادران ديگر او را نخواند، بلكه به سوى او چيزى افكند و الان در ذهنم است كه گويا قاب شانۀ ترمه به او داد. پدرم بيدار شد و خواب خود را براى مادر نقل كرد و والده حكايت را براى ايشان بيان كرد. پدرم از صدق اين خواب تعجّب كرد. ( منبع: کتاب داستان های مفاتیح الجنان )