eitaa logo
انصارالمقاومه
106 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
114 فایل
قال الله: الذین قالواربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه
مشاهده در ایتا
دانلود
که بدست خورده شد . 👈پیشنهاد میکنم افرادی که بیماری قلبی دارند نخوانند!! که با پیروزی انقلاب نام مستعار را برای خود انتخاب کرده بود، بچه شهر بود. حضور در کردستان، ایمانی قوی و دلی چون شیر را می‌طلبید،. در اردیبهشت سال 59 و درجریان عملیات آزادسازی شهر بعد از نبردی دلاورانه، شد و توسط به گرفته شد. همان لباس با که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بر سر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک است که از آن دوران دارد: حدود یك سال و چندی كه در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر هر دو را با و كردند و برادران دیگر را هم و با و بر این عملشان میکردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند. روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه، را كه همان اوایل انقلاب فراركرده بود شناختم و محاكمه بسیار سریع به انجام رسید. چون جرم محكومین مشخص بود - از و آن و ندادن اطلاعات - و بالطبع حكم هم مشخص، عده‌ای به و بقیه هم به (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود بصورت ، و ، ، ! توسط و به و و تمامی اینها بی‌چون و چرا اجراء می‌شد. كه بخوبی به مشخص است. مرسوم است به میمنت ، جلو پایش شود. این رسم را كومله نیز اجرا میكرد با این تفاوت كه قربانی‌ها دراینجا ایرانی بود. عروسی دختر یكی از سركردگان بود پس از مراسم، آن عفریته گفت: تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانی‌ها رابیاورند. #۱۶نفر از مقاوم‌ترین بچه‌های و و و دو راكه همه جوان بودند، آوردند و تك تك ، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده میزدند و آنها و میكردند. بله، بزرگترین جرم همگی ما این بود كه می‌خواستیم دست اینان را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد آن منطقه كوتاه کنیم. سعید زیر بود، ابتدا به هر كوبیده و به همین ترتیب برای و به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محكوم به شد بلكه اعتراف كند. اولین كاری كه كردند هر را از و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن‌هایشان بخاطر این بود كه بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست. پس از آن معالجه سطحی، با را ، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته‌ شده و آن وقت همان را میکندند كه درد و بسیار بیش از قبل است و شروع میشود و تازه آن وقت نوبت است كه با همان داخل می‌اندازند كه وصفش گذشت. تمام این مراحل راسعید وكیلی بااستقامتی وصف‌ناپذیر تحمل كرد ولب به سخن نگشود. او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بی‌رحم‌ها را بیشتر جری میكرد او كه دیگر نه ، نه ، نه و نه سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید كه در دوست دارم تنها برای تو باشد و بس خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید. را باز كردند و پس از آنكه با گذاشتند داخل كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت. اما این گرگان كه حتی از جسد بی‌جانش نیز وحشت داشتند دیگر را نمودند و را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای فرستادند. راوی :آقا بالا رمضانی 🇮🇷 کانال انقلابی 👇 🔹سروش: http://sapp.ir/fatemiuon110 🔹ایتا: https://eitaa.com/fatemiyoon110
🔷🔸مسلمان شدن مسیحی در مجلس یزید در شام 📌از (ع) روایت شده است که چون سر بریده حسین(ع) را نزد یزید آوردند، مجالس میگسارى ترتیب میداد و سر مبارک را مى‌آورد و در مقابل خود میگذاشت و بر آن سفره میخوارگى میکرد. روزى سفیر پادشاه که خود یکى از اشراف و بزرگان بود در مجلس حضور داشت گفت: اى شاه عرب این سر از کیست؟ یزید گفت: تو را با این سر چکار؟ 📌گفت: من که به نزد باز میگردم از آنچه دیده‌ام از من مى‌پرسد، دوست داشتم که داستان این سر و صاحب سر را برایش گفته باشم تا او نیز شریک شادى و سرور تو باشد. یزید ملعون گفت: این سر بن ابى طالب است. رومى گفت: مادرش کیست؟ گفت: فاطمه دختر رسول خدا. نصرانى گفت: نفرین بر تو و دین تو، دین من که بهتر از دین شما است، زیرا پدر من از نواده‌گان داود است و میان من و داود پدران بسیارى فاصله است و نصارى مرا بزرگ میشمارند و از خاک پاى من به عنوان تبرّک که من نواده بر میدارند و شما پسر دختر رسول خدا را میکشید با اینکه میان او و پیغمبر شما یک مادر بیشتر فاصله نیست این چه دینى است؟ 📌سپس به یزید گفت: داستان حافر را شنیده‌اى؟ گفت بگو تا بشنوم سفیر گفت: دریایى است میان عمّان و چین که یک سال راه است و هیچ آبادى در آن نیست مگر یک شهر که در وسط دریا است در هشتاد فرسخ، شهرى بزرگتر از آن بروى زمین نیست، صادراتش کافور و است و درختانش همه عود و عنبر و در تصرّف نصارى است و هیچ یک از پادشاهان را به جز نصارى آنجا ملکى نیست و در این شهر کلیساهاى بسیارى است که از همه بزرگتر کلیساى حافر است، از محراب آن حقّه طلایى آویزان است که ناخنى در میان آن حقّه است و میگویند: ناخن دراز گوشى است که عیسى سوار بر آن میشد. 🌐 @rahyafte_com 📌نصارى آن حقّه را بر حریرى پیچیده‌اند و همه ساله تعداد زیادی از نصارى آنجا مى‌آیند و بر گرد آن حقّه طواف میکنند و آن را میبوسند و در نزد آن حاجتهاى خود را از تعالى میخواهند. این رفتار و عقیده آنان است نسبت به ناخن درازگوشى که به گمانشان ناخن درازگوش سوارى پیغمبرشان است و شما پسر دختر پیغمبر خود را می کشید؟! خداوند شما و دین شما را مبارک نکند. 📌یزید گفت: این نصرانى را بکشید تا مرا در کشور خود نبرد. چون نصرانى احساس کرد که یزید در صدد کشتن اوست، گفت: مگر تصمیم کشتن مرا دارى؟ گفت آرى، گفت: بدان که من دیشب پیغمبر شما را در خواب دیدم که به من میفرمود: «اى ، تو اهل بهشتى و من از سخن آن حضرت در شگفت شدم. شهادت میدهم که نیست خدایى به جز خداوند و محمّد فرستاده اوست. 📌 سپس از جاى خود پرید و سر حسین علیهالسلام را برداشت و بر گرفت و او را مى‌بوسید و گریه مى‌کرد تا کشته شد؛ یَا نَصْرَانِیُّ أَنْتَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ کَلَامِهِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ وَثَبَ إِلَى رَأْس الْحُسَیْنِ ع فَضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ جَعَلَ یُقَبِّلُهُ وَ یَبْکِی حَتَّى قُتِل». 🌐 @rahyafte_com