eitaa logo
هیئت بانوان انصارالشهداء_یزد
188 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
737 ویدیو
51 فایل
بسم رب الزهرا 💚جلسه هفتگی شبهای جمعه ساعت ۱۹💚 ارتباط با @f_h_hosseinii ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا فاطمي نيا: از ابتداي صبح كه بيدار ميشود ، دنبال اين است كه ببيند فلان مسئول چه گفت ؟! فلان كس چه كرد؟! فلان روزنامه و سايت چه نوشت؟! رها كنيد! اوقات خود را هدر ندهيد! هرچقدر كه خود را مشغول اين امور بي فايده كنيد ، در عبادات حضور قلب نخواهيد داشت! جوانان عزيز ، روزانه زماني را به كسب معارف ديني اختصاص دهيد ، با نهج البلاغه مولايمان اميرالمومنين عليه السلام انس بگيريد؛ ادعيه ي صحيفه ي سجاديه را با تامل مطالعه بفرماييد ! اينها مملوء از معارف عميق است. حيف است كه يك شيعه با معارف اهل بيت عليهم السلام مانوس نباشد ؛ خسران محض است! @ansaroshohada_banovan
🌸🍃 🍃 🔖عواملی که منجر به رطوبتی تر شدن مزاج می شوند 🔅 بی تحرکی زیاد و عدم ورزش به دلیل عدم تحلیل رفتن رطوبات زائد بدن 🔅 عوامل رطوبت بخش بالفعل مثل توقف طولانی در محل های مرطوب (حمام، استخر و …) 🔅 عوامل رطوبت بخش بالقوه مثل مصرف داخلی یا خارجی (موضعی) لبنیات، ترشیی و سرکه، روغن بنفشه 🔅 پر خوری به دلیل عدم تکافوی حرارت معده برای هضم غذا و لذا شکل گیری رطوبات واخلاط تر زائد 🔅 کاهش دفعیات طبیعی بدن مثل ادرار، مدفوع، عرق،عادت ماهانه و … به دلیل تجمع رطوبت های زائد در بدن 🔅 استعداد مزاجی به این معنا که افراد چاق رطوبتی، بیشتر مستعد تجمع رطوبت در بدن هستند ♦️لطفا انتشار بدهید👌 🍃 🌸🍃 @ansaroshohada_banovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسباب بازیهای ساده ای که باز و بسته شود، پیچ و مهره (برای سنین بالاتر) ، وسایلی که سرهم می شود مانند لگوهای بزرگ, انتخاب خوبی برای توسعه مهارت های درکی و حرکتی کودک است. @ansaroshohada_banovan
⚜️ | 🔻 | قرائت مناجات شعبانیه 🎙 | با نوای: حجت‌الاسلام فرقانی ⏰ | زمان : چهارشنبه ۱۰ فروردین ساعت ۲۰ 🏢 | مکان : خیابان انقلاب، کوچه شهید پرنیان، مجتمع فرهنگی کربلا ➖➖➖➖➖ 🆔 @booyesib_ir
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۶۵ 🎬 حالم خیلی بد بود,نمیدانم به خاطر وضعیت خاصم بود یااینکه حرفهایی که شنیده وصحنه هایی که دیده بودم,علت این بدحالیم بود. به خانه که رسیدم ,خودم راانداختم روی مبل وزار زدم,علی دست پاچه ,لیوان شربت عسل برام درست کرد تابخورم ,اما میل به هیچی نداشتم. علی:سلما چرا اینقد ناراحتی؟؟ببین بچه ها ی مبارز فلسطینی برای شنیدن صداتون از میکروفن تا داخل اورشلیم دنبالتون بودندوصداتون را داشتندووقتی که متوجه شدند,ماشین اسکورت اسراییلی داخل اورشلیم توقف کردوماشین شما به کوره راهی خارج شهر رفت ,از ترس اینکه لو نروند ,تعقیبتان نکردند ودیگه صداتون رانداشتند اما سیستم رد یاب کار میکرد والانم داره محل موردنظر رانشان میده,ببینم توساعت را اونجا جاگذاشتی؟؟ اصلا اونجا چه خبر بود؟چرا گریه میکنی,سلما؟؟جون به لبم کردی بانو....جان علی زبان بازکن.... عقده ی دلم ترکید وشروع کردم به گفتن,از بچه های بیگناه,از جنایتی که قرار بود اتفاق بیافتد ,از زهرا وصورت زیبا ودل مهربانش گفتم..... ناگاه علی مثل اسپند روی اتش از جا پرید ,یک دستش را به کمر زد ویه دستش هم روی سرش گذاشت ومشغول قدم زدن شد. خوب میدونستم وقتی علی,خیلی ناراحته ومیخوادتصمیم بزرگی بگیره ,این حالت میشه. علی:این کار دیگه عمق پستی وشیطان صفتی هست,اینا دست ابلیس هم از پشت بستند,اخه چرا؟؟وروکرد به من وگفت:سلما,یه چیزی بخور وراحت بخواب,من میرم تا بیرون باید کاری انجام بدهم,سعی میکنم ,زود برگردم,در خانه را به روی هیچ کس بازنکن,گوشی موبایلت هم خاموش کن چون نمیخوام درنبود من انورخبیث زنگ بزنه وتومجبوربشی جواب بدی,باید خودم باشم ببینم چی به چیه.... روکردم به علی وگفتم:علی ,تورا خدا یه فکری به حال بچه ها کنید... علی برگشت طرفم یه بوسه به سرم زد وگفت:مطمین باش سلما...اگه خدابخوادو شده جان خودم را فداکنم,نمیذارم کوچکترین خراشی به بدن بچه ها بیافته ,توکار بزرگی کردی,کشف این قتلگاه دروسط,بیابان کارخیلی بزرگیه,امیدوارم ما هم بتونیم یه خدمتی انجام بدیم. علی را از زیر قران رد کردم,علی که رفت,گوشیم راخاموش کردم به قران پناه بردم تا شاید هرم اتش درونم را با خواندن ایات نورانی قران,التیام ببخشم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۶۶ 🎬 چشم که باز کردم ,خودم را سرسجاده دیدم ,انگار وقت نماز صبح بود ,بلند شدم,وضوگرفتم وبه نماز ایستادم. راز ونیاز با معبود,نبودن علی را ازیادم برد,نذزکردم برای موفقیت علی ودوستانش ختم صلوات بردارم. همینطور که چادرنمازم را تا میکردم شروع به صلوات فرستادن کردم. صبح به ظهر رسید وظهر به شب رسید وختم صلوات من هم تمام شد وخبری از علی نشد که نشد,خیلی نگران بودم,چندبار میخواستم گوشی را روشن کنم وبه علی زنگ بزنم,اما هربار تاکید علی مبنی بر روشن نکردن گوشی جلوی چشمام میامدومنصرف میشدم.... خدایا چه کنم؟؟چقدر زمان دیرمیگذرد.... علی کجایی ای تمام وجودم؟واقعا خانه درنبود علی به قبرستانی متروک میماند,علی وجودش سرزندگی ومهربانی وطراوت بود. ضعف شدید بربدنم مستولی شده بود,باخودم گفتم حالا من ناراحتم گناه این بچه درونم چیست؟بلندشدم تا چیزی برای خوردن بیاورم که ناگاه با صدای زنگ خانه ,درجای خودم میخکوب شدم. این دیگه کیست؟تواین دوسالی که تل اویو بودیم با احدالناسی حشرونشر نداشتیم ,نه کسی مارا میشناخت ونه من کسی رامیشناختم,هرکس که پشت دربود انگار دست بردار نبود. رفتم سمت در هال ودر راقفل کردم که از پشت پرده با دیدن صحنه ی روبه رویم برخودم لرزیدم.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۶۷ 🎬 یک مرد که از لباسش مشخص بود از نظامیان اسراییلی,است از دیوار خانه بالا امد ودر حیاط راباز کرد وچند نفردیگه وارد شدند,فوری خودم را به اتاق خواب رساندم واسلحه ی کمری را که علی بهم داده بود تا برای مواقع اضطراری استفاده کنم زیر لباسم پنهان کردم که صدای در هال بلند شد. خودم رابه در رساندم,بازش کردم وطوری که انگار از خواب بیدار شدم باتعجب گفتم:ببخشید شما؟؟مگه در حیاط باز بود؟شما به چه جراتی وارد خانه ی من شدید؟؟ یکیشان که به نظرمیامد بربقیه ارجحیت دارد جلو امد وگفت:ببخشید خانم هانیه الکمال؟ من:بله امرتان؟ نظامی:ما قصد جسارت نداشتیم اما دکتر انور امر کردند شما را پیش ایشان ببریم وتاکید کردند اگر درخانه را بازنکردید ,از نبود شما درخانه مطمین شویم وگرنه ما قصد بدی نداشتیم. وقتی لحن کلام نظامیه راشنیدم ,کمی خیالم راحت شد ,اما احساس درونم خبراز خطری بزرگ وقریب الوقوع میداد. پس روکردم به مردنظامی وگفتم:شما بیرون بیاستید تا من اماده شوم وباشما بیایم. همه شان از خانه بیرون رفتند,به سرعت گوشی راروشن کردم,هرچه زنگ میزدم علی در دسترس نبود ,پس برایش پیغام گذاشتم وتوضیح دادم چه شده وکجا رفته ام وبرای اطمینان بیشتر هم روی کاغذی یادداشتی نوشتم وگذاشتم روی میز جلوی تلویزیون,تا به محض امدن ببیند. ساعتم را به زهرا داده بودم,پس گردنبند رابه گردنم بستم ویه چاقوی کوچلو اما تیز ,ضامن دار داخل جیب پیراهنم گذاشتم واسلحه کمری را مسلح واماده ,داخل جورابم پنهان کردم,چون حسم بهم میگفت خطری تهدیدم میکند واز وضعیت خانه انور هم مطلع بودم,یک ماده ی خمیری مانند نرمی راکه علی قبلا عملکردش رابرایم شرح داده بود کف دستم پنهان کردم ,که هنگام ورود به خانه به قفل در ورودی خانه انور بزنم تا از بسته شدن کاملش جلوگیری کنم واگر احیانا خطری تهدیدم کرد,از باز بودن در خانه مطمین باشم. زیر لب بسم الله گفتم وباخواندن آیت الکرسی ,سوار ماشین نظامیان شدم. جلوی خانه انور پیاده شدم,یکی از نظامیان تا جلوی در بدرقه ام کرد ودرهمین حین باانور تلفنی صحبت میکرد واصرار داشت که بمانند اما مثل اینکه انور مرخصشان کرده بود. خیلی ارام ومعمولی لنگ در را گرفتم ,که انگار میخواهم از نظامیان خداحافظی کنم,وخیلی نرم,کف دستم راکه ماده ی خمیرمانند بود روی قفل وسوراخ کلید در فشاردادم,وعادی برگشتم وبا سربازان اسراییلی خداحافظی کردم ,در را پشت سرم بستم وکاملا مطمین شدم ,زبانه در جا نرفت. دوباره بسم الله ای گفتم ووارد خانه شدم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۶۸ 🎬 انور داخل هال نبود,چند دقیقه ای که گذشت صدای در هال که روبه حیاط بزرگ وازمایشگاه مجهزش باز میشد امد وسرتاس انور پدیدارشد. من:سلام استاد... انور:کجایی هانیه الکمال,چرا گوشیت خاموشه وبا لحنی که احساس کردم حاکی از متلک است ادامه داد:نمیگی این پدر پیرت برای تو واون نوه های عزیزش ,دلتنگ میشه ودرحینی که خنده جنون امیزی میکرد اشاره به درحیاط کرد وگفت ,بیا بریم ازمایشگاه,کار اصلی ما اونجاست.... از لحن کلامش متوجه شدم از چیزی عصبانی ست وخطر بیخ گوشم است ,باخودمذفکر میکردم این چی چی میگفت نوه هایم؟؟؟ ,اما با طمانینه پشت سرش حرکت کردم وگفتم:یه کم خسته بودم,گوشی را خاموش کرده بودم وخواب بودم. انور:پس اون شوهر دلقکت کجا بود؟؟ ازاین طرز,حرف زدن انور جاخوردم واصلا تحمل نداشتم کسی به علی من ,توهین کند,همینطور که وارد ازمایشگاه میشدم ,گفتم:وای استاد شوهرمن ماهه,راجب علی اینجور نگین.... وای, من چی گفتم؟!!خدای من اشتباه کردم....هارون نه علی .... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی ۱۶۹ 🎬 انور سریع برگشت طرفم,انگار منتظر همچین آتویی از طرف من بود...پس درسته...اسمش علی هست درجلد هارون.... با تحکم اشاره کرد تا روی صندلی بنشینم وخودشم روی صندلی روبروم نشست وگفت:ببین هانیه الکمال قلابی که نمیدونم اسمت چی چی هست,اگه ما یهودیها دست توجادوگری وارتباط بااجنه داریم,گویا شما که فکرمیکنم مسلمان باشید جادوی قویتری دارید,طوری من,اسحاق انور این مغزمتفکر اسراییل را همون لحظه اول دیدار جادو کردید که اون لحظه هیچ خواسته ای نداشتم جز اینکه تو درکنارم باشی.... باهر حرف انور پشتم یخ میکرد,پس هوییت ما لو رفته بود,خدای من, علی.....نکنه علی را گرفتند.....همینجور که توافکار خودم غوطه ور بودم ,نا گهان با صدای فریاد انور به خود امدم:ای دخترک بی شرم من تورا مثل دختر خودم میدانستم,میخواستم تمام دنیا رابه پات بریزم,یادته چندماه پیش یه ماده بهت تزریق کردم وگفتم بسیار مفیده برای بدنت؟ یاد اون روز افتادم,درست میگفت دوماه پیش بود...اروم سرم راتکان دادم. انور ادامه داد:ارزوها برات داشتم,چون میدانستم درسن باروری هستی,دارویی بهت تزریق کردم که در زایمان اول صاحب حداقل شش بچه بشی,بله یک شش قلوی ناز وملوس,من بادیدن نوه های رنگ ووارنگ خوشحال میشدم وتوهم با زیاد کردن جمعیت اسراییل ,خدمتی ارزنده میکردی به این قوم برگزیده که یکی از,اهداف بزرگش,افزایش جمعیت با رشد بالا برای خودش وکاهش جمعیت برای مسلمانان بود.... اما تواونی نبودی که من فکر میکردم.... من اشتباه میکردم,اما حالا وقت برای جبران اشتباهم هست... میدانستم که از استرس رنگم مثل گچ سفید شده... انور فریاد زد:نترس دخترک مسلمان...نمیکشمت,میخوام موش ازمایشگاهی خودم بشی وزجر کشت کنم....ودوباره خنده ای از,سرجنون سرداد... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
🔴 جملاتی ناب و حکیمانه !! اگر کشتی را در آب ببینی طبيعي است، اما اگر آب را در کشتی ببینی خطرناک است. تو در قلب دنیا باش ولی دنیا در قلب تو نباشد ▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁ 🥀اگر چیزی از دست دادی که انتظارش را نداشتی، خداوند چیزی به تو خواهد داد که توقع به دست آوردنش را نداشتی. ▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁ خوشبین و امیدوار باش وقتی کارهایت گره می خورد، زیرا خداوند دو بار قسم یاد کرده که به دنبال هر سختی آسانی است ▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁ 🥀زندگی از مرگ پرسید : چرا من نزد انسان ها محبوب هستم ولی از تو نفرت دارند؟ مرگ جواب داد : برای اینکه تو دروغی زیبا و من حقیقتی دردناک هستم ▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁ 🥀 اگر معتقد بودی که بعد از هر شقاوتی سعادت و بعد از هر اشکی لبخند خواهد بود عبادت بزرگی را ادا کرده ای که همان، گمان نیکو به خداوند است. ▁▂▃▄🦋🦋🦋 ▅▄▃▂▁ 🥀اگر آدرس رزق و روزیت را نمی دانی .... نترس... چون او آدرس تو را می داند... اگر تو به او نرسیدی ... حتما او به تو خواهد رسید. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🥀اگر بدی را با بدی پاسخ دهیم ... کی بدی پایان خواهد یافت؟ 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🥀 به خاطر نعمت و دارایی به هیچ کس حسادت نکن زیرا نمی دانی خداوند در مقابل چه چیزی را از او ستانده است .... اندوهگین نباش اگر مصیبتی به تو رسید زیرا نمی دانی خداوند در مقابل چه چیزی را به تو خواهد داد" 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 هر سقوطی پایان نیست ... سقوط و نزول باران، زیباترین آغاز است. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🥀حکیمی می گوید : من از اینکه بدون کفش راه می رفتم می گریستم ... اما وقتی مردی بدون پا دیدم، از گریستن دست کشیدم .... در هر وضعیتی، شاکر خداوندشدم. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🥀 اگر با پولت صدقه نمی دهی با لب و دندانت صدقه بده "سخن خوب ونیکو بگو" 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 از کارهای عجیب و غریب انسان است که از شنیدن نصیحت متنفر است ولی به رسوایی و بدیها گوش می دهد... 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🥀سعی کن مردم در تو فقط سعادت و خوشبختی سراغ داشته باشند و از تو فقط لبخند ببینند. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 🤔🤔👍🏼💐🥂💖💐👌 *هیچکس از آخرین خداحافظی باخبر نیست ... قدر یکدیگر را بدانیم .
⚜| ✨| همراه با سخنرانی 💠 سخنرانان : 🎤 سرکار خانم رفیعی 🎤 سرکار خانم طایفی 🎤 سرکار خانم خاتم الحسینی 🎤 سرکار خانم مازارچی(خواهر استادمازارجی) 🎤 سرکار خانم باقی زاده 🎤 سرکار خانم دکتر مازارچی 💛 ویژه خواهران 💚 در ماه مبارک رمضان ⏰| زمان : هرروز از ساعت 11 صبح 🏢| مکان : خیابان انقلاب، کوچه شهید پرنیان، مجتمع فرهنگی کربلا ➖➖➖➖➖ @ansaroshohada_banovan🧚‍♂
‼️محو کردن لکه های پوست با کِرِم 🔷س 5565: آیا محو کردن لک‌های پوست با کرم‌های آرایشی و حضور با این حد از آرایش در جایی که نامحرم حضور دارد اشکال دارد؟ ✅ج: اگر صرفاً لک‌های صورت را برطرف کند یا کرمی زده و صورتش کمی شفاف شده است یا مثلاً کرم ضدآفتاب یا سفیدکننده زده اما در حدی نیست که بگویند آرایش کرده است، پوشاندنش از نگاه نامحرم واجب نیست اما اگر بیش از این مقدار است که می‌گویند آرایش کرده ولو آرایش کم باشد باید از نگاه نامحرم بپوشاند @ansaroshohada_banovan🦋
تدابیر طب سنتی در ماه مبارک رمضان 👈1-کسانی که با گرفتن روزه دچار معده درد می شوند موقع سحر مقداری ترنجبین و خاکشیر مخلوط کنند و بخورند و موقع افطار یک لیوان عرق نعناع با نبات یا عسل میل کنند 👈2-سعی کنید یک ساعت بعد از سحری بخوابید و بلافاصله بعد از خوردن سحری نخوابید 👈3-دیابتی ها اصولا مشکلی برای روزه داری ندارند ولی کسانی که مشکل کلیوی دارند با مجوز پزشک روزه بگیرند 👈4-سعی کنید حتما در وعده سحری از خورشت استفاده کنید مثل خورشت کدو و یا خورشت الو یا خورشت بامیه 👈5-در وعده سحری به هیچ وجه ماهی نخورید 👈6-اگر می خواهید دهانتان کمتر طی روزه داری بو بگیرد دهان خود را بعد از مسواک موقع سحر دهان خودرا با اب ونمک بشویید 👈7-در وعده افطار سعی کنید افطار را با خرما و یک استکان گلاب گرم شده باز کنید 👈8-برای افراد لاغر وعده سحری واجب هست و باید حتما خورده شود 👈9-نان و پنیر و سبزی در راس افطار نباشد برای معده مضر است بهتر است افطار را با سوپ یا فرنی گرم یا حلوای ارد گندم بخورید 👈10-سعی کنید از زولبیا بامیه که از شیرینی جات مصنوعی درست شده اند استفاده نکنید 👈11-افراد روزه داری که کلیه اشان زمینه سنگ سازی دارد باید موقع سحر یک استکان عرق خارشتر بخورند 👈12-در وعده سحری به هیچ وجه ماست نخورید 👈13-سعی کنید حداقل در این ماه از روغن کنجد و زیتون استفاده کنید. آب گرم موقع افطار: ۱ ) کبد را شستشو می دهد ۲) دهان را خوشبو می سازد ۳) دندانها را محکم میکند ۴) باعث تقویت چشم میگردد ۵) معده را شستشو میدهد ۶) آرام کننده رگهای به هیجان آمده است ۷) صفرا را می برد ۸) بلغم را برطرف می کند ۹) حرارت معده را فرو می نشاند ۰۱) دردسر را آرامش می بخشد. این رو به همه روزه داران که دوستشون دارید بفرستید. پیشاپیش ماه رمضان مبارک ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎. @ansaroshohada_banovan💜
😅 -زیر این خط فقر دیگه جا نداره.... - لطفاسریعتر یه خط فقر دیگه تاسیس کنید -ڪه ما بریم زیر اون😌😂😁 😌 -درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ مرد ثروتمندی به نام شاه ڪریم عبور می‌کرد . - چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. -شاه کریم دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند و پرسید: - این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ -درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم اما خدابه تو چقدر ثروت داده!!!اما به من هیچ داده !!؟ -شاه کریم در حال ریختن چایی از سماور گرانبهایش بود که به یادگار از مادرش داشت و بسیار دوستش داشت -گفت چه می‌خواهی؟ - درویش گفت : همین سماور ، مرا بس است! -چند روز بعد درویش سماور را به بازار برد و فروخت .‌ -خریدار کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد شاه کریم رفته و تحفه برایش ببرد! - پس چون سماور عتیقه را شناخت.. جیب درویش پر از سکه کرد و سماور نزد کریم خان برد! - درویش بی خبر از اینڪه سماور به صاحبش بازگشته، برای تشکر نزد خان رفت. -ناگه چشمش به سماور افتاد و با تعجب گفت: - نه من کریمم!! نه تو!! -کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و سماور تو هم سر جایش هست!! -فالذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت لهم مغفرة ورزق کریم. -«آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آمرزش و روزی پر ارزشی برای آنها است» 📒سوره حج. آیه۵۰ برگرفته از کانال 👈 @lobkhand ————————————————— @ansaroshohada_banovan🧡
امروز آخرین پنجشنبه ماه شعبان است توفیق خواندن این نماز را از دست ندهیم... 📿 نماز بسیار پرفضیلت پنجشنبه های ماه شعبان : در روایت آمده در هر پنج شنبه ماه شعبان دو رکعت  نماز خوانده شود ، در هر رکعت  بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد مرتبه بفرستد. ✅ فضایل و ثواب نماز : هر حاجتی دارد از امر دنیا و آخرت برآورده می کند.از مولای ما علی بن ابی طالب(علیه السلام ) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: زینت داده می شود آسمان ها در هر پنج شنبه از ماه شعبان، پس عرض می کنند ملائکه خدای ما بیامرزد روزه داران این روز را،و اجابت کند دعای آنهارا، پس کسی که در این روز دو رکعت نماز، در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و سوره توحید را صد مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه برمحمد و آل او بفرستد،خدا هر حاجتی که دارد از امر دنیا و آخرت برآورده می کند،و کسی که یک روز در آن روزه بگیرد خدا بدن اورا بر آتش حرام می کند.«امیرالمومنین می فرماید:»شاخه های نیکی دراین ماه نماز،روزه و... است. ➖ این نماز که حدود نیم ساعت زمان میبرد در برآورده شدن حوائج بسیار موثر است و خوشا به احوال کسانی که این نماز را با حاجت فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بخوانند. 📚 مفاتیح الجنان/ اعمال ماه شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: درملاقات با خداوند،‌ باید بتوان سر را بالا گرفت. انسان زمانی که با خداوند ملاقات می کند، باید بتواند سرش را بالا کند، خیلی از بزرگان آرزو داشتند در راه اسلام یک سیلی بخورند اما این توفیق نصیبشان نشد! پدر بنده همیشه ناراحت بود که چرا ما یک سیلی، یا فحش در راه اسلام نخورده‌ایم! 🌱 بیانات آیت الله حائری شیرازی در عیادت از طلبه‌ۍ ناهی از منکر، (۱۳۹۲/۱۲/۷) @ansaroshohada_banovan
با سلام دیدار مردمی مدیر کل دادگستری استان یزد و جمعی از معاونین و قضات دادگستری با اهالی محل جهت آگاه سازی و مشاوره حقوقی. یکشنبه 14 فروردین از ساعت 18 تا اذان مغرب خ انقلاب، کوچه شهید پرنیان، مجتمع فرهنگی کربلا جهت ثبت نام و اخذ نوبت لطفا نام و نام خانوادگی خود را به شماره 09130026110 پیامک کنید. هیئت انصارالشهداء یزد
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 گزارش ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری: یکشنبه اول ماه رمضان خواهد بود 🔺️ بر اساس گزارش ستادهای استهلال و گروه‌های رصدی دفتر مقام معظم رهبری در سراسر کشور که به همراه تجهیزات رصدی در غروب امروز (جمعه) اقدام به استهلال کردند، رؤیت هلال ماه رمضان در غروب روز جمعه امکان پذیر نبوده است. بنابراین ماه شعبان ۳۰ روزه بوده و غرّه ماه رمضان ۱۴۴۳ روز یکشنبه ۱۴ فروردین ماه خواهد بود. 📝 گزارش استهلال ماه رمضان ۱۴۴۳: https://khl.ink/f/49965
🍃 در روز 13 بدر هر کجا هستید ریشه این روز را تعریف کنید 😊👇 ⛔️ماجرای کشتار ایرانیان توسط یهودیان در روز 13 بدر چیست؟ 💥جشن پوریم؛ رقص یهود در هولوکاست ایرانیان ✅جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزده فروردین برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار ، کشته شدند. ✅اگرچه تصور برخی بر آن است که این داستان، افسانه‎ای بیش نیست، بعضی دیگر از مورخان نیز آن را واقعیتی انکارناپذیر قلمداد کرده و سند آن را برگزاری جشن «پوریم» توسط یهودیان می‌دانند. یهودیان (خصوصا صهیونیستها) به این ماجرا اعتقاد کامل دارند و هر ساله جشن پوریم را به عنوان ⚡️نماد کشتار ایرانیان ⚡️ با آداب عجیب و دور از دین و عقل، همچون خوردن مشروب تا جایی که دیگر توان تشخیص مطلبی را نداشته باشند، خوردن خون یا مایعات به رنگ آن و ... گرامی می دارند !!😪 اما ماجرا چیست؟ ✅پس از استقرار یهودیان در ایران توسط ، یهودیان جهت کسب قدرت بتدریج در لایه های حکومتی نفوذ کردند. در زمان خشایار شاه، یهودیان با فریب و نیرنگ، یک دختر یهودی به نام « اِستِر » را وارد حرم سرای شاه ایران می کنند. در یکی از مراسم های شاهانه، خشایار شاه از همسر خود؛ ملکه درخواست می کند که خود را بر حاضران عرضه کند. ملکه وشتی که بانوی عفیفی بود، از این کار اجتناب می کند و از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرده و به دست جلاد شاه کشته می شود. از این موقعیت استفاده می کند و خواسته ی شاه را انجام می دهد. شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا خواهرزاده و یا پسرعموی "" رهبر مذهبی یهودیان ایران است. ، صدر اعظم خشایارشاه با درایت خود متوجه نفوذ یهودیان به دربار و توطئه‌چینی‌های آنان می‌شود و باین دلیل مورد نفرت یهود قرار می‌گیرد. استر خشاریاشاه را با شراب بسیار مست می‌کند و در حال مستی در شب 13 فروردین از او حکمی می‌گیرد که اول، هامان اعدام شود، دوم، تمام قبایل منتسب به این فرد کشته شوند، سوم، یهودیان تا چند روز آزاد به انجام هر تعرضی در ایران هستند. ✅ یهودیان در روز 13 فروردین، قتل عام بزرگی را در ایران به راه می‌اندازند و 77 هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام می شوند. 15 قوم ایرانی در این روز از بین می رود. 😭😭 دیگر ایرانیان، برای در امان ماندن جان خود، به کوه، دشت و صحرا فرار می‌کنند تا از تیغ کین یهودی‌ها در امان باشند.✔️ این اتفاق ناگوار در روز 13 فروردین رخ داده و شاید به همین دلیل از نظر ایرانی‌ها، این روز نحس است و در تلاش برای از بین بردن نحسی آن هستند. یهودی‌ها در این روز، به معنای واقعی یک هولوکاست ایرانی را به نمایش گذاشتند. ✅قساوت و کینه‌توزی یهودیان در این قتل عام بصراحت در کتاب استر (کتاب مقدی یهودیان) آمده: «و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند... همه مردم از یهودیان می‌ترسیدند و جرأت نمی‌کردند در برابرشان بایستند. تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای، به یهودیان کمک می‌کردند... به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند.... 10 پسر هامان بن همداتای، دشمن یهود، را کشتند... و [جسد] 10 پسر هامان را به دار آویختند... و سایر یهودیانی که در ولایت‌های پادشاه بودند... 75 هزار نفر از مبغضان خویش را کشته بودند... در روز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی نگاه داشتند.» ✅ عمق خوشحالی یهودیان از این جنایات تا جایی است که هرساله یهودیان این روز را با عنوان پوریم بخاطر کشتن ایرانیان جشن می گیرند و نفرت خودشان را از ایرانیان در این جشن نشان می دهند. ✅نکته جالب ماجرا اینست که یهودیان که 77 هزار ایرانی را طبق کتاب مقدس خودشان کشته اند، با تلاش می کنند خود را که دستشان آلوده به خون هزاران ایرانی است مظلوم جا بزنند. آنها چنین بیان می کنند که ایرانی ها قصد !! داشتند ما را بکشند!! وقاحت تا کجا؟؟ هزاران نفر را کشته اند و همچنان خود را که ترین شقی ها هستند به جای ! جا می زنند!! •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• @ansaroshohada_banovan از کانال روشنگری https://eitaa.com/joinchat/1244856320Ccc8cd009b9
🔴 متن ، کتاب مقدس ، در صفحه 8 این کتاب به صراحت از قتل 75 هزار توسط در روز 13 فروردین سخن گفته شده👆 این کتاب صرفنظر از اعتبار تاریخی اش،از کتب مقدس یهودیان و باور راسخ آنهاست جالب آنکه با وجود اعتقاد راسخ خود یهودیان به این کشتار، عده ای ایرانی ساده اندیش یا بی اطلاع از ، منکر چنین واقعه تاریخی میشوند.. !! 👉 @roshangarii 🌹
~id➜|•@mola113•|↰_۲۰۲۲_۰۳_۳۰_۱۶_۱۰_۳۰_۶۹۱.mp3
9.5M
🔊مناجات _ماه‌ِ‌شَعبان‌هَم‌تَموم‌شُد‌ مَن‌‌آدَم‌نَشُدَم..؛😭♥️•~ حاج مهدی رسولی @ansaroshohada_banovan