eitaa logo
انصار الشهدا
91 دنبال‌کننده
931 عکس
299 ویدیو
23 فایل
بالهایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد ... تاریخ تأسیس ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ کانال انصارالشهدا در پیامرسانهای سروش وایتا sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 (س) راوی با یک نفربر رفته بودیم جلو، نمی دانستیم عراقی ها تا کجا آمده اند. کنار یک تپه محاصره شدیم، نزدیک به یکصد عراقی از بالای تپه و از داخل دشت شلیک می کردند. ما پنج نفر هم در کنار تپه در چاله ای سنگر گرفتیم. شلیک می کردیم. تا غروب مقاومت کردیم، با تاریک شدن هوا عراقی ها عقب نشینی کردند. دونفر از همراهان ما که راه، را بلد بوند شهید شدند. از سنگر بیرون آمدیم، کسی آن اطراف نبود. به پشت تپه و میان درخت ها رفتیم. در آنجا پیکر شهدا مخفی می کردیم. خسته و گرسنه بودیم. از مسیر غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز خواندیم. بعد از نماز به دوستانم گفتم: برای این ها _زهرا (س) را بگویید. بعد ادامه دادم: این را ، زمانی به تعلیم فرمودند که ایشان و های بسیار بودند. بعد از تسبیحات به سنگر قبلی برگشتیم. خبری از عراقی ها نبود. مهمات هم کم بود. یکدفعه در کنار تپه چندین جنازه عراقی را دیدم. اسلحه و خشاب و نارنجک های آن ها را برداشتیم. مقداری آذوقه هم پیدا کردیم و آماده حرکت شدیم. اما به کدام سمت !؟ هوا تاریک و در اطراف ما دشتی صاف بود. تسبیحی در دست داشتم و مرتب ذکر می گفتم. در میان دشمن، خستگی،شب تاریک و ...  اما آرامش عجیبی داشتیم! نیمه های شب در میان دشت یک جاده خاکی پیدا کردیم. مسیر آن را ادامه دادیم.  به یک منطقه نظامی رسیدیم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت. چندین نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگر هائی هم در داخل مقر دیده می شد. ما نمی دانستیم در کجا هستیم. هیچ امیدی هم به زنده ماندن خودمان نداشتیم، تصمیم عجیبی گرفتیم! بعد هم با تسبیج استخاره کردم و خوب آمد. ما هم شروع کردیم! با یاری خدا توانستیم با پرتاب نارنجک و شلیک گلوله، آن مقر نظامی را به هم بریزیم. وقتی رادار از کار اقتاد، هر سه از آنجا دور شدیم. ساعتی بعد دوباره به راهمان ادامه دادیم. نزدیک صبح محل امنی را پیدا کردیم و مشغول استراحت شدیم. کل روز را استراحت کردیم. باور کردنی نبود، آرامش عجیبی داشتیم. با تاریک شدن هوا به راهمان ادامه دادیم و با یاری خدا به نیروهای خودی رسیدیم. ابراهیم ادامه داد: آنچه ما در این مدت دیدیم فقط عنایت خدا بود.  تسبیحات حضرت زهرا (س) گره بسیاری از مشکلات ما را گشود.  بعد گفت: دشمن بخاطر نداشتن ایمان ، از نیروهای ما می ترسد. ما باید تا می توانیم نبردهای نامنظم را گسترش دهیم تا جلوی حملات دشمن گرفته شود. sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa