eitaa logo
انصار الشهدا
87 دنبال‌کننده
950 عکس
313 ویدیو
23 فایل
بالهایم هوس با تو پریدن دارد بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد ... تاریخ تأسیس ۲۰ فروردین ۱۳۹۷ کانال انصارالشهدا در پیامرسانهای سروش وایتا sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa
مشاهده در ایتا
دانلود
انصار الشهدا
#مناجات با #امام_زمان (عج) بیان خاطره 👇👇و توسل به امام زمان از زبان شهید #تورجی_زاده @ansarshohadaa
📚 🔮 یا صاحب الزمان( عج ) (این خاطره را در مناجاتی از زبان شهید بشنوید👆👆) ساعت چهار صبح روز سه شنبه بود. دو افسر عراقی بالای تپه ایستاده بودند. متوجه ما نشده بودند. هوا هنوز روشن نشده بود.یک ارتفاع بلند درمنطقه وجود داشت. ما کار را از آنجا شروع کرده بودیم. من برای اینکه مسیر را گم نکنیم آنجا را نشان گذاشته بودم.در مسیر آب و از کنار رودخانه یک ساعت راه رفتیم. نماز صبح را همانجا خواندیم.بسیجی نابینا همراهمان بود. او بعد از نماز به کنار آب رفت. پوتینهایش را در آورد. بعد پاهایش را داخل آب گذاشت.از شدت گرسنگی میلرزید.بعد هم همانجا خوابش برد.بچه ها پرسیدند: حالا چه کار کنیم. به کدام سمت برویم؟!نگاهی به اطراف انداختم. هیچ اثری از آن ارتفاع بلند نبود! بچه ها باتعجب به من نگاه میکردند. کمی مکث کردم و گفتم: راه را گم کردیم! با یکی از بچه ها رفتيم بالای تپه. هیچ اثری از آن ارتفاع نبود.دوباره خوب به اطراف نگاه کردم. شاید نشانه ای پیدا کنم. اما چیز دیگری نبود. آمدیم پایین. راه را گم کرده بودیم. همه ابزارهای مادی از کار افتاده بود! دیگر هیچ امیدی نداشتیم. بچه ها مضطرب به سمت من آمدند. پرسیدند: راه رو پیدا کردی!؟ کمی نگاهشان کردم. چیزی نگفتم. اما گویی کسی در درونم حرف میزد. کسی که راه درست را نشان میداد. گفتم: بچه ها فقط یک راه وجود دارد! همه نگاهها به من بود. بعد ادامه دادم: ما یک امام غایب داریم. ایشان فرموده اند: در سختترین شرایط به داد شما میرسم. فقط باید از همه جا قطع امید کنیم. با کامل حضرت رو صدا بزنیم. مطمئن باشید یا خود آقا تشریف میآورند یا یکی از یارانشان را میفرستند. شک نکنید.بعد مکثی کردم و گفتم: الان هر کسی به سمتی حرکت کند. همه فریاد بزنیم: (عج) . بیشتر بچه ها حرکت کردند. همه اشک میریختند.از عمق جان مولایشان را صدا میزدند.رفتم به سراغ بسیجی نابینا. آماده حرکت شدیم. دیدم بنده خدا پوتینهایش را ُدر آورده. و داخل آب گذاشته. آب هم آنها را برده.زمین سنگلاخ بود. با سختی به همراه مجروح نابینا حرکت کردیم. مسیر آب را ادامه دادیم.ما هم از عمق جان آقا را صدا میزدیم. ساعتی گذشت. دوباره به هم رسیدیم. کنار آب نشستیم.بچه ها با حالت خاصی به من نگاه میکردند. نمیدانستم چه بگویم. یکدفعه دیدم از دور چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما میآیند! آنها از لابه لای درختان به ما نزدیک میشدند! ما سریع در پشت درختان و صخره ها مخفی شدیم. دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش! دقایقی بعد سرم را کمی بالا آوردم. خوب به چهره آنها خیره شدم. اخمهایم باز شد. خوشحال شدم. آنها را میشناختم. برادر از فرماندهان به همراه چند نفر از نیروهایش بود. با خوشحالی از جا بلند شدم. فریاد زدم و صدایشان کردم. همه از جا بلند شدیم. آنها هم با خوشحالی به سمت ما آمدند. گفتم: بچه ها دیدید! دیدید (عج)ما رو تنها نگذاشت. لحظاتی بعد با چشمانی اشکبار در آغوش هم بودیم. آنها به طور اتفاقی پوتینهای روی آب را میبینند. از مدل پوتین و خون تازه روی آن میفهمند که هنوز نیروهای ما در اینجا هستند. بعد به دنبال ما میآیند. اما ناامید میشوند و برمیگردند. لحظاتی بعد فریادهای یاصاحب الزمان(عج) را میشنوند. بعد به دنبال صدا میآیند و ما را پیدا میکنند. اما بنده این را فقط عنایت آقا امام زمان(عج) میدانم. عملیات والفجر۲ برای ما به پایان رسید.ّ در محور ما سرداری نظیر فرمانده آسمانی واسطوره بچه های اصفهان و فرمانده سپاه (عج) به خدا رسید. ايشان در مرحله بعدي عمليات بچه ها را به عقب فرستاد. بعد هم تنهای تنها با خدا همراه شد. ماند تا بچه ها به عقب بروند. اومیخواست گمنام بماند و اینگونه شد. @ansarshohadaa سلامتی و فرج امام زمان (عج) سلامتی شادی روح پاک شهید تورجی زاده سه صلوات (س)
بسم الله الرحمن الرحیم در تلگرام بیش از یکسال در این کانال از شهدا و انقلاب و امام و آرمانهای امام صحبت کردیم و نوشتیم. غرق نوشته ها و افکار و زندگی شهدا می شدیم، خودمان را جای شما شهدا می گذاشتیم و سعی میکردیم روزی و یا دقایقی مثل شما زندگی کنیم، بجای شما فکر کنیم اگر الان حضور داشتید در فلان مسأله فرهنگی و سیاسی کشور چه موضع داشتید و چه اقدامی می کردید، و گاه شرمنده میشدیم از ناتوانی فراوان خودمان، زندگی مثل شما ناخوشایند نفس بود ولی لذت بخش و شیرین بود. با اینکه در این مدت فهمیدیم که هیچ چیز نفهمیدیم و در عالم خبرهایی هست که بی خبریم اما دوستداریم شبیه شما باشیم، زندگی و مرگمان مثل شما باشد، کمکمان کنید تا مخلص باشیم، به قول شهید «اخلاصم کم است اما امیدوارم، گناه و معصیت کورم کرده امام بینای رحمتم» پس ناامید نیستیم و این را دریافتیم برای شهید شدن باید شهیدانه زندگی کرد. باز هم جنگ ادامه دارد. شهدا این جبهه جنگ نرم عجب جبهه نامردی ست، گلی بجمال خمپاره ۶۰! غیرت و حیا و دین و انصاف ما را گرفته بدون اینکه بفهمیم! کمک کنید رزمنده خوبی در این جبهه باشیم. اینبار هم شما کمک کنید از ما کاری ساخته نیست.‌ اگر ظرف کثیف باشد هرچقدر غذای سالم در آن بخوریم باز بیمار می شویم، تأثیر غذای سالم از بین می رود. رفقا امروز این گور بگور شده خط نشان می کشد برای کشور ما، غرور و دین و امنیت ملتی را به مسخره گرفته، یک سلاحی شده با مهمات دشمنان که زیر گلوی خودمان گرفته ایم. اگر شهید پدر موشکی ایران الان بود چه می کرد؟ لذا به تبعیت از کانال رهبر عزیزمان حضرت ما هم این کانال رو تعطیل می کنیم و کوچ می کنیم به نرم افزارهای وطنی و ایرانی، علی رغم تمام مشکلاتی که این نرم افزارها دارند و شایعاتی که درباره شون هست به جوانان کشور خودمون اعتماد می کنیم و از تلگرام خارج میشیم و حذف میکنیم و عده ای ضد انقلاب و منحرف رو در جهل خودشون تنها میگذاریم باشد که خدا هدایتشان کند. شما وطن پرست، بسیجی و حزب اللهی خود دانید. عمل کنید. جهادی یعنی توقع هیچ چیز و از هیچ کس نداشته باشید و از خودتون مایه بذارید و هزینه کنید. عمل به وظیفه از ما نتیجه با خدا عملیات هنوز ادامه دارد. به امید فرج امام زمان (عج) خودمان را آماده می کنیم برای بذل جان برای آن ذخیره خدا، با آرزوی ظهور حضرت و سلامتی و طول عمر و با امید به اقامه در به امامت ایشان، در روز میلاد حضرت ارباب (ع) و شب میلاد آقا حضرت (ع) بکار کانال پایان می دهیم تا حرف ولی امرمان زمین نماند. چه تلگرام مسدود بشود و چه نشود. از تمام کسانیکه در این راه معلم، مشوق، و همراه ما بودند همیشه سپاسگزاریم. رزق و روزی همگی ما ان شاءالله خدایا تو از ماراضی باش، هر چیز گفتیم و نوشتیم برای رضای خودت خالص کن نه رضایت و خوشامد خلقت والعاقبة للمتقین اللهم عجل لولیک الفرج منتظر شما در پیامرسانهای و هستیم. کانال انصارالشهدا در پیام رسان های ایرانی و : Eitaa.com/ansarshohadaa Sapp.ir/ansarshohadaa
در حدود دویست، سیصد سال پیش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدمهای بسیار خوب ومقدّس. روزی با خودشان نشستند وگفتند: چرا امام نمی آید؟ در صورتی که ما بیش از سیصد وسیزده نفر که او لازم دارد هستیم. به این فکر افتادند که سرّ تأخیر در ظهور را به دست آورند. تصمیمشان بر این شد که از بین خودشان یک نفر را که به تأیید همه، خوب ترینشان هست، انتخاب کنند واو را بفرستند در مسجد کوفه یا سهله تا اعتکاف کند واز خود امام بخواهد که سرّ تأخیر در ظهور را بیان بفرماید.  جمعیت خودشان را به دو قسمت تقسیم کردند وقسمت بهتر را باز به دو قسمت وهمچنین تا آن فرد آخر را که از همه بهتر ومقدّس تر وزاهدتر بود انتخاب کردند که او به مسجد سهله یا مسجد کوفه برود. او هم رفت وبعد از دو سه روزی برگشت. پرسیدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب این که من وقتی از نجف بیرون رفتم ورو به مسجد سهله راه افتادم با کمال تعجّب دیدم شهری بسیار آباد وخرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم.  پرسیدم: اینجا کجاست؟  گفتند: این شهر است وامام ظهور کرده است. بسیار خوشحال شدم وشتابان به در خانه امام رفتم. کسی آمد وگفتم: به امام بگو فلانی آمده واذن ملاقات می خواهد.  او رفت وبرگشت وگفت: آقا می فرمایند: شما فعلا خسته ای، از راه رسیده ای. برو فلان خانه (نشانی دادند) آنجا مرد بزرگی هست. ما دختر او را برای شما تزویج کردیم. آنجا باش وهر وقت احضار کردیم، بیا.  من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم وخانه را پیدا کردم. از من خیلی پذیرایی کردند وآن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم که در اتاق را زدند.  گفتم: کیست؟  گفت: مأمور از طرف امام. می فرمایند: بیا! می خواهیم قیام کنیم وشما را به جایی بفرستیم.  گفتم: به امام بگو امشب را صبر کنید.  گفت: فرموده اند: همین الآن بیا.  گفتم: بگو من امشب نمی آیم. تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست. نه شهری هست، نه خانه ای هست ونه عروسی. من هستم وصحرای نجف 📚میر مهر، حجت الاسلام سید مسعود پور سید آقایی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشقبازان چنین مستحق هجرانند sapp.ir/ansarshohadaa Eitaa.com/ansarshohadaa
انصار الشهدا
اواخر ماه رجب آقا روح الله پرچم سلام الله علیها و قسمتی از کاشی حرم را آورد برای ما، تا ما هم تبرک و توسلی داشته باشیم. تعدادی عکس از داشتم، سالهای گذشته از یکی از موکبها گرفته بودم، تا به نیابت از شهدا پیاده روی کنیم. عمود ۸۲۸ موکب (عج) روی عکسها نوشته بود: اربعینی ها؛ یادمان باشد ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدانیم. به ذهنم رسید عکسهای شهدا رو روی پرچم و دور کاشی حرم بچینم و عکس بگیرم. شهدایی که دور حرم حضرت زینب (س) رو گرفتند و نگذاشتند دست نامحرم و ناپاکی به حرم برسه. یک کاغذ سفید هم گذاشتم با یک علامت سؤال. این کاغذ سفید و این علامت سؤال رو گذاشتم بیاد و برای شهدای آینده. شاید عکس خودم باشه و شاید عکس شما، ان شاءالله. اگر زرنگ باشیم. حرم حضرت بی بی پادگان تربیت سربازان حضرت صاحب الزمان (عج) و ان شاءالله تحقق ظهور ان شاءالله مسیر حرمت خانم جان تا ، مسیر هر ساله و فرزندان و میشه. خدایا ما را برای سربازی حضرت ولی عصر (عج) و ظهور حضرت تربیت کن. خدایا رو قسمت و رزق همه ی عاشقان شهادت، و آنرا آخرین پله زندگی ما قرار بده. در پناه حضرت حق، سلامت و عاقبت به شهادت باشید. ان شاءالله 🌷🌹