eitaa logo
آن سوی مرگ
111.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
🌱در این کانال می‌خواهیم یاد مرگ باشیم تا نسبت به دلبستگی‌های دنیا بی‌رغبت و در مسیر بندگی سبک‌بال و زنده‌دل شویم. سفارش ختم صلوات: @khatm_ansuiemarg تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1542980287Ce13ea53958
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 قطره‌ای از دریای نور 🔸وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ 🔹به راستی ما انسان را آفریده‌ایم، و چیزی را که نفسش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از (شاه) رگ گردن به او نزدیک‌تریم. ✍سوره ق ، آیه ۱۶ ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت پانزدهم 🔻شب جمعه شد و به خانه ام رفتم، دیدم آن عزتی که در زمان من داشتند فرود آمده و کسی به یاد آنها نیست و امور زندگیشان شده و بچه ها ژولیده و پژمرده شده‌اند. دلم به حالشان سوخت و دعا کردم که خدایا بر اینها و بر من کن و همسرم نیز یادی از زمان آسودگی خود نموده و بر من رحمت فرستاد. 🔻برگشتم به نزد دیدم اسبی با زین چرم و لجام طلا در قصر بسته شده است از هادی پرسیدم این برای کیست؟ هادی تبسم نموده گفت همسرت برای تو فرستاده و این حق است که به صورت اسب در آمده است و در این منازلی که رفتن در آن خیلی سختی دارد بسیار به کار می‌آید. 🔻و دعای تو نیز درباره آنها مستجاب شده است و آنها بعد از این در و آسایش خواهند بود. ببین یک رفتن تو چطور سبب خیرات شد برای خانواده ات. و در دنیا غالباً انسان ها غافلند از و خبر داشتن از حال یکدیگر، تأکیدات بسیاری از پیغمبر در این موضوع وجود دارد؛ که اگر سه روز بگذرد و مومنین یکدیگر را نپرسند رشته ایمانی در بین آنها پاره گردد. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir
💎 معجزه زیارت عاشورا 📿 مرحوم شیخ عباس قمی (ره) در نقل می کند که ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد مرد از او پرسید چگونه در راحتی به سر می بری حال آنکه باید دچار درد و باشی؟ ظالم در پاسخ گفت تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم پر از آتش بود ولی از دیشب تاکنون بطور موقت از قبرستان برداشته شده زیرا حضرت سید الشهداء عليه‌السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی آمد. 🔹مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این پرداخت تا همسر او را پیدا کرد از او پرسید «همسر شما چه اعمال نیکی انجام میداد که علیه السلام به دیدنش آمده است؟!» مرد گفت: همسرم یک عمر بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. 📚معاد در قرآن ، ص 140 ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۴۶۹ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 امیرالمؤمنین علیه السلام: یاد خدا عقل را آرامش می‌دهد، دل را روشن می‌کند و رحمت او را فرود می‌آورد. 🔹تصنیف غرر، ح۳۶۳۳ ➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای گریه عمروعاص در بستر مرگ! 🎙 حجت‌الاسلام رفیعی ➥@ansuiemarg_ir
🤍 پرواز روح! 🤍 🔸پس از چند ساعت یا بیهوشی دوباره به کما رفتم، بار دیگر روح آزاد شد و تجربه ای منحصر به فرد ایجاد شد این را کاملاً میشدم این حالت با خواب یا توهم کاملاً تفاوت داشت. چون درد من برطرف شده و من کاملاً آزاد میشد و در بیمارستان و بیرون از آن به هر کجا اراده میکردم می کرد. 🔹در همان وضعیت احساس دلتنگی عجیبی برای به من دست داد. دوست داشتم پس از مدتها ایشان را ببینم. یکباره دیدم که در یک جاده خلوت ایستاده‌ام. من از فاصله ای حدود ده متری، زمین در هوا حرکت میکردم شاید به حساب یکی دو ساعت مسیر را طی کردم مسیر کاملاً خلوت و اطرافم بیابان بود. 🔸در جاده این قدر جلو رفتم تا به یک رسیدم چندین منزل روستایی در آنجا قرار داشت. مستقیم به سمت آخرین منزل در انتهای خیابان رفتم. درب خانه سبز بود و مشخص بود تازه رنگ شده وارد خانه شدم پدرم نشسته بود، از دیدنش خیلی شدم و دلتنگی ام بر طرف شد. خواستم بیشتر بمانم که یکباره دیدم در هستم. 📚کتاب شنود ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت شانزدهم 🔻برای استراحت وارد حجره شدم، حوریه‌ای به روی نشسته بود که نور صورتش حجره را روشن و چشم را خیره میساخت. گفت: این حوریه از وادی‌السلام بخاطر تو آمده است و به عقد تو درامده است. این را گفت و از بیرون شد. 🔻نشستیم و به آن گفتم حسب و نسب خود را و سبب این که مال من شده ای بیان کن. گفت به خاطر داری که در اوج شب جمعه ای زنی را نمودی؟ گفتم: بلی. گفت خلقت من از آن قطرات آب تو است. 🔻گفتم آیا میدانی که از چه جهت بر عمل متعه این همه ، مترتب و محبوب عندالله شده است؟ گفت: از آن جهت که همه مردم قادر بر ادای حقوق دائمی نبودند و در صورت نبودن این حکم بسیاری مرتکب میشدند و مفاسدی زیاد داشت. 🔻شب سپری شد و هادی آمد و گفت که باید حرکت نمود. برخاستم اسب را سوار شدم و را به دست گرفتم و سپر را به پشت آویختم و هادی تذکره و جواز راه به من داد و نمودیم... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir
⛔️ حق الناس در قیامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر گردنش باشد، نمیتواند از آن بگذرد؛ یا باید از حسناتش به کسی که حق او را پایمال کرده ، بدهد یا... بالاخره تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند نمی توانند از آنجا بگذرند. ✍آیت الله بهجت ره ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۴۷۰ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 امیرالمؤمنین علیه السلام: بهره هر کدام شما از زمین، به اندازه طول و عرض قامت شماست. 📚نهج‌البلاغة ، خطبه۸۳ ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت هفدهم 🔻حرکت نمودیم و از حدود شهر که خارج شدیم، به زمین های گِل و رسیدیم و در دو طرف راه تا چشم کار میکرد جانورانی بودند به شکل ولی همه آدم بودند، بدنشان مو نداشت و دم نداشتند ولی به شکل بوزینه، و از فرج‌هاشان چرک و جوشیده بیرون میشد. 🔻از پرسیدم این زمین چه زمینی و این جانوران چه کسانی‌اند که از دیدن تعفن و کثافتشان دل آدم به شورش می‌آید و قطع میشود. گفت: زمین زمین شهوت است و اینها زناکارانند و از راه بیرون نشوی که گرفتار میشوی. مرا گرفت، افسار اسب را محکم گرفتم که مبادا از جاده مستقیم بیرون رود و اگرچه راه مستقیم و بود ولی پر گِل و لجن، و گاهی اسب تا ساق فرو می رفت. 🔻با خود میگفتم چه خوب شد که اسبی در این به من داده شد و خدا رحمت کند عیالم را که او برایم فرستاد، صدقه الله من تزوج فقد احرز نصف دينه (راست گفت خداوند که هرکس کند نصف دین خود را حفظ کرده است.) و خدا فرموده است: هنَّ لِباسُ وَأَنتُم لِباسُ لَهُنَّ (زن و شوهر لباس و حافظ و یکدیگرند). 🔻و میدیدم که بعضی از این را با سر از دار آویخته‌اند و آلتشان با میخ های آهنین به دار شده است و بعضی‌ها را علاوه بر این با شلاقهای سیمی می زنند و آنها صدای سگ میدهند و آن زننده‌ها میگویند: "إخسَئُوا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونَ" (دور شوید و ساکت باشید). (کلمه إخسئو در زبان برای دور کردن سگ استفاده می‌شود...) ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir
آیت‌الله بهجت ره: وداع از این دنیا برای ما بسیار نزدیک است؛ ولی ما آن را بسیار دور می‌بینیم؛ وگرنه این‌قدر باهم نزاع نداشتیم. 📚در محضر بهجت، ج۲، ص۲٠۹ ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۴۷۱ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 امام کاظم علیه‌السلام: دنیا مانند آب دریاست که هرچه تشنه از آن بنوشد، تشنه‌تر می‌شود تا سرانجام او را می‌کشد. 📚تحف‌العقول ، ص۳۹۶ ➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 قطره‌ای از دریای نور ☘ وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (155) الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (156) 🌸 و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جان‌ها و محصولات آزمایش می‌کنیم، و مژده بده صبر کنندگان. آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، میگویند ما از آن الله هستیم و به سوی او باز می‌گردیم. 🔸سوره بقره ، آیه ۱۵۵ و ۱۵۶ ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت هجدهم 🔻سیاهان از راه رسیدند. بعضی به صاحبشان میکردند که از راه بیرون روند و بعضی وانمود می‌کردند زمین کنار راه خشک است و من می‌دیدم سیاهان که از کنار راه می‌رفتند؛ زمین به طوری خشک بود که جای سم اسبهاشان هم پیدا نمی‌شد، حتی میل میکرد که از زیادت لجنِ میان راه از کنار راه برود اما بخاطر توصیه هادی ملتزم بودم در همان راه بمانم. 🔻 اسب‌ها را محکم داشتم که مبادا از راه بیرون روند. و می‌دیدم بعضی از بوسیله سیاهان از راه بیرون رفتند و تا به لجنها و باتلاق فرو می رفتند به طوری که مشکل بود بیرون بیایند و اگر کسی هم به زحمت‌ بیرون میامد، بدنش به لجن های سیاه بود. و پس از دقیقه‌ای لجن ها گوشت بدنشان را آب میکرد و از داغی و به زمین می‌ریخت و معلوم میشد که این لجن نیست بلکه همچون قلیاب و است. 🔻با وحشت می گفتم: الحمد الله که دچار عذاب آنها نشدم و می‌شنیدم که مسافرین به آواز بلند میکنند. من به هادی گفتم: گفته پیغمبر است که اگر را دیدی آهسته شکر حق گوی که او نشنود و دلش نسوزد. 🔻هادی گفت: آن حکم بود که اهل لا اله الا الله در ظاهر محترم بودند ولی در اینجا که روز جزا و سزا است باید تشکر نمود که افسوس و غصه آن مبتلایان شود! و کلیه آنچه بوده تدریجاً ظاهر و روشن گردد، گویا از تاریکی به روشنایی و از کوری به بینایی و از خواب به بیداری می‌رویم. دنیا ظلمتکده و پژمرده است. ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir
💠 تعامل صحیح👌🏻 شخص بادیه نشینی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید، عرض کرد: ای رسول خدا مرا عملی یاد ده که به سبب آن داخل بهشت شوم. حضرت فرمود: «آنگونه که دوست داری مردم با تو رفتار کنند تو نیز آنگونه با مردم رفتار کن و آنچه از طرف مردم ناخوش داری تو نیز آن را در قبال آنها انجام مده.» 📚وسائل‌الشیعة ، ج۱۵ ، ص۲۸۷ ➥@ansuiemarg_ir
🔹هر روز یک صفحه قرآن 🔸صفحه ۴۷۲ قرآن کریم🌷 ➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 امام علی علیه‌السلام: آنکه در گناهی، بسیار اندیشه کند این کار او را به گناه می‌کشاند. 📚 غررالحکم ، ح۸۵۶۱ ➥@ansuiemarg_ir
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در بهشت قرار است چه کار کنیم؟! با چه چیزی سرگرم می‌شویم⁉️🤔 🎙استاد پناهیان ➥@ansuiemarg_ir
جزای آبرو بردن 🔸در لابه لای صفحات به یک ماجرا از آزار مؤمنین برخوردم، شخصی از دوستانم بود که خیلی با هم می‌کردیم. یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و خیلی بد او را کردم. خودم هم فهمیدم کار بدی کردم برای همین سریع از او کردم او هم چیزی نگفت. 🔸گذشت تا روز آخر که میخواستم برای عمل جراحی به بروم دوباره به او زنگ زدم و گفتم من خیلی به تو بد کردم یکبار دیگر خواهش میکنم من رو کن من ممکنه از این بیمارستان برنگردم. بعد در مورد عمل گفتم و دوباره بهش التماس کردم تا اینکه گفت حلال کردم ان شاء الله که و خوب بر می‌گردی. 🔸آن روز در نامه عملم همان را دیدم جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما شد. اگر رضایت او را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را میدادی تا رضایتش را کسب کنی مگه شوخیه، آبروی یک رو بردی. 🔸بعدها مطلبی از گرامی اسلام (ص) دیدم که روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند ای خوشا به حال تو خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته به خدا قسم مؤمن از تو بیشتر است زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو کرده ولی از مؤمن سه چیز را حرام کرده؛ مال، جان و آبرو، تا کسی به او بد نبرد. 📚کتاب سه دقیقه در قیامت ➥@ansuiemarg_ir
🌏 قسمت نوزدهم 🔻ابتلائات زیاد شد، زمین بشدت می‌لرزید و هوا و تاریک گردید و از آسمان مثل تگرگ سنگ می‌بارد و در دو طرف راه کبرایی رخ داده بود. گرفتاران با هیکل‌هایی وحشتناک غرق آن لجن های هستند و اگر کسی با زحمت‌ خود را از لجن‌ها بیرون می‌کشد سنگی از به سر او خورده دوباره مثل میخی به زمین فرو میرود. 🔻در وحشت فوق العاده ای افتادم و بدنم می لرزد. از پرسیدم این چه زمینی است و این مبتلایان کیانند که عذابشان سخت است؟ جواب داد: این زمین همان زمین شهوت است و آنها گرفتاران از اهل هستند. سپر را بر روی سر بگیر که سنگی به تو نخورد و چند ای هم به اسب بزن بلکه به توفیق و مدد الهی زود تر از این بلا خلاص گردیم. 🔻دو بیش نمانده که از این زمین بلا خلاص شویم. چند شلاقی به اسب زدم و سرعت گرفت که هادی عقب افتاد و من هم سرگرم بودم و سیاه ملعون خود را همچون دیو زود به من رسانید، اسب از او رم کرد و مرا به زمین زد. که اعضایم همه در هم خورد گردید و اسب هم از راه بیرون شد و به فرو رفت. 🔻هادی رسید و دست و پای مرا بست و مرا به روی اسب محکم بست و خودش اسب را می‌کشید…چند قدمی رفتیم و از آن زمین پربلا بیرون شدیم. گفتم: هادی تو هر وقت از من دور شده ای این نزدیک آمده و مرا صدمه زده است، گفت: «او هر وقت نزدیک می‌شود من دور می‌شوم و نزدیک شدن او نیز فرصتی است که با خودتان به آنها داده‌اید... ♨️ ادامه دارد... 📚 کتاب سیاحت غرب ❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز می‌باشد.@ansuiemarg_ir