✳️منتظران ظهور
👌👌#بسیار_زیبا
از پروانه خواستم, راز سخن گفتن با گلها را برايم بگويد.
پاسخ داد: سخن گفتن با گلها به چه كارت آيد؟
گفتم: دنبال گلي می گردم. ميشناسياش؟؟؟
گفت: كدامين گل تو را اينچنين بيتب و تاب كرده است؟
گفتم: به دنبال زيباترينم.
گفت: گل سرخ را ميگويي؟
گفتم: سرختر از آن سراغ ندارم.
گفت: به عطر كدامين گل شبيه است؟
گفتم: خوشتر از آن بوي ديگري نميشناسم.
گفت: از ياس ميگويي؟
گفتم: سپيدتر از آن نيز نميدانم.
گفت: در كدامين گلستان ميرويد؟
گفتم: در گلستاني كه از شرم ديدگانش هيچ گل ديگري نميرويا
به ناگاه ديدم پروانه،
مستانه بيقرار شده است.
بيتابتر از من ناآرامي ميكند ....
از اين گل و آن بوته، سراغش را ميجويد ....
گفت: اسمش چيست كه اينگونه از آدميان دل برده است؟
گفتم به زيبايي نامش نديدم.
گل نرگس را ميگويم. ميشناسياش؟؟؟
به ناگاه ديدم پروانه، توان سخن گفتن ندارد.
بالهايش به روشني شمع ميدرخشيد.
گويي شعله از درون، وجودش را به التهاب درآورده بود.
توان رفتن نداشت ...
به سختي خود را به روي باد نشاند و از مقابل ديدگانم دور شد ....
آري....
او گل نرگس را يافته بود. شرارههاي وجودش خبر از آن گل زيبا ميداد ....
اينك دوباره من ماندم و اين نام آشنا و غريب ....
در صحراهاي غربت, تا آدينهاي ديگر, به انتظار نشستهام،
تا شايد به همراه پروانهاي, به ديار آشنايت قدم گذارم ....
مهدي جان ....
پروانهوارم كن كه ديگر تحمل دوريت ندارم ....
مولاي من ميدانم كه لحظه ديدار نزديك است اما ديگر توان ثانيهها را ندارم ....
ميدانم كه چيزي به پايان راه نمانده است اما ديگر توان رفتن ندارم ....
ميدانم كه تا سپيدهدم وصال، طلوع و غروبي چند, باقي نمانده است، اما ديگر تاب سرخي غروب را ندارم ....
از اين رنگ رنگ پروانههاي دروغين خسته شدهام.......
از آدينههاي سراب گونهي بي وصال به ستوه آمدهام........
ديگر توان رفتن ندارم.......
زودتر بيا
گل نرگس بيا
🌺العجل العجل يا مولاي يا صاحب الزمان🌺
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/969867267Ca9a4e980c6
منتظران ظهور
1_28719116.mp3
زمان:
حجم:
4.75M
#مداحی_مهدوی
عجل الله ظهورک، عجل الله
🎤 #نزار_قطری
👈عربی، انگلیسی و فارسی
#بسیار_زیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@emamgharib
هدایت شده از
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_صوت_مهدوی
💽 درگیر امام زمان(عج) باش....
🎤 #استاد_رائفی_پور
👌 #بسیار_زیبا
🖥 ببینید و نشر دهید 📡
#اللهم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌹
@emamgharib
✳️منتظران ظهور
🌸سه دقیقه در قیامت (قسمت اول)
✨ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران...
🌕 خدا را شکر بعد از مدت ها توفیق شد تا دوباره با یک داستان #بسیار_زیبا و دنباله دار از #عالم_قیامت در خدمت شما خوبان باشیم.
🍀کتاب #سه_دقیقه_تا_قیامت داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .
🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...
🔰البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه
♦️و طبق گفته بسیاری از دوستانش بعد از عمل جراحی اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده.
🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:
👇👇👇👇👇👇👇
💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
♻️سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
ادامه دارد...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@emamgharib
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥📝 از تولد تا شهادت از دید خودِ حاج قاسم
#بسیار_زیبا