✍🏼اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود🥀
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند💔
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "🥀
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " #شهید_عبدالمطلب_اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت💔
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.🤚
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت😞... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش💔
.
10 روز بعد #شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود 💔
👈نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...💔
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند.💔
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی
گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم. 💔
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد.💔
شهيد عبدالمطلب اكبرى🥀
📝راوی حجت الاسلام انجوی نژاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰
lمنت⃢ظر @emamgharib💚