eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
634 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
986 ویدیو
68 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
. آمد سہ‌شنبہ تا من وتو یاد اوڪنیم در #جمڪران #عشق ز دل آرزو ڪنیم اے آرزوے منتظران #زودتر_بیا آرے، بیا ڪہ باتو فقط گفٺگو ڪنیم #اللﮩـم_عجل_لولیڪ_الفرجــــ #سہ_شنبہ‌هاے_عاشقے❤️ @emamgharib
🌸چشمهای دل من در پیِ #دلداری نیست در فراق تو به جز #گریه مرا کاری نیست سوختن در طلبِ یوسـفِ زهـرا #عشق است ای بنازم به چنین عشق که #تکراری نیست 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 @emamgharib
هدایت شده از ‌
✳️منتظران ظهور ...💗 هر صبح به تو مى کنم و نامت را بر لبم جارى مى کنم را در سینه مى پرورانم و بلند فریاد مى زنم: ...❣ آنان که براى مولایشان نامه فرستادند و عهد شکستند، بویى از وفاى به عهد نبرده بودند... که دست دادند و دست بستند، چه مى‌دانستند یعنى چه؟ چه معنایى دارد؟ اصلأ نمى دانستند را با الف مى‌نویسند یا عین... اما من، صدایت مى کنم عاشقانه تو را و عاشقانه را در سینه مى‌پرورانم تا بیایى... ❤️ ❤️ 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 فوروارد یادت نشه
هدایت شده از ‌
✿یابن الحسن(عج)✿ آمد سہ‌شنبہ تا من وتو یاد او ڪنیم در #جمڪران #عشق ز دل آرزو کنیم اے آرزوے منتظران #زودتر_بیا آرے، بیا ڪہ باتو فقط گفٺ وگو ڪنیم #سہ_شنبہ‌هاے_عاشقے💠🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه @emamgharib
🌄 #غروب_دلتنگے 💔 اے خضر راه گمشدگان در مسیر #عشـق چشم #انتظار هر چہ نشستم نیامدے گفتند سبز پوش تو از #ڪعبہ می رسے هر #جمعـہ رو بہ ڪعبہ نشستم #نیامدے😔 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ @emamgharib1
✳️منتظران ظهور °•﷽•° هنگامہ سفر نزدیڪ است... سپاه آخرالزمانے ها آماده میشوند ؛ تا به خون خواهے ، خود را به امام منصور برساند! اربعینے‌های امسال هم انتخاب شده‌اند! چه آنان ڪه با پایِ دل می‌آیند ... و چه آنان که جسم خسته و خاڪے شان را هم، تا جاده‌یِ مے‌رسانند... °• مهدی جان؛❤ مےگویند زمانیکه تڪیه بہ خانہ ڪعبه بدهے خودت را اینگونه معرفی میکنے؛ « ان جدی الحسین قتلوه عطشانا » پس عالم و آدم باید حسینﷺ را بشناسد کہ این شناخت و حرڪت مقدمہ « ظهور » توست ! 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃 @emamgharib1
💞 #آقاجان چہ دارد آنڪہ ندارد خبر ز عالم #عشق ڪہ با خیال تو بودن چہ #عالمے دارد #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ @emamgharib1
#امیرےحسین_ونعم_الامیر💚 من رعیٺ بیچاره و #ارباب حسین اسٺ دنیاسٺ ڪویر عطش و آب حسین اسٺ جایے ڪه علے نقطہ‌ے بسم‌الہ #عشق اسٺ تردید نداریم ڪه اِعراب ، حسین اسٺ #حسین_عشق_عالمین❤️ #اللهم_الرزقنا_ڪربلا 🕌 @emamgharib1
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ در هوای #عشق تو پروانہ وار پرزنیمـ در لالاے #انتظار #کی_میآیی ای امیر لحظہ ها تا بگردد خوش بہ حال روزگار #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #السلام_علیک_یابقیةالله @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم:ایام انقلاب ✔️راوی:امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد.در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله(شهدا)به سمت خانه برميگشتيم. 🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد:«درود بر خميني» ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند.تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد.ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. 🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. 🔸دقايقي بعد،قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود.او در ميدان همراه مردم بود! 🔸به ابراهيم اشاره کردم.متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت.ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش.. 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند.حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم.از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه,از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم.آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم.ساعت حدود يازده شب بود.داخل حياط نشسته بودم. 🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم. دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده,من هم پريدم تو بغلش.خيلي خوشحال بودم,نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم:داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد وگفت:خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم:شام خوردي؟ گفت:نه،مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. 🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.آن شب خيلي صحبت کرديم.از انقلاب،از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود.حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد:«مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند» خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. 🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها،هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. 🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در،با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند. 🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و...او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد. 🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. 📚 منبع:کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
❤️ مردی شبیه آسمان از ایل با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد پای تمام چشمه ها بکارید نور دل چشم انتظاران خواهد آمد تابنده ترین ، به صبح سوگند روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد. همه با هم زمزمه میکنیم دعای الهی عظم البلا به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاءالله @emamgharib
✨🍃🍃🌸🍃🍃✨ ❣ ❣ 💖چشمهای دل 🥀من در پی ✨نیست 💖در فراق ت✨و بجز گریه😭 مرا ✨کاری نیست 💖سوختن در طلب زهرا ✨عشق ست 💖بنازم به چنین که تکراری نیست 🌸🍃 .🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib💚
هرنفسی سلام ڪردن 💖اسٺ بہ ت✨و ڪردن عشق💕 اسٺ اسم قشنگٺ 🌸 بہ چون آید😍 روے ادب قیام ڪردن اسٺ السلام علیڪ یا بقیة الله .🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib🖤
هرنفسی سلام ڪردن 💖اسٺ بہ ت✨و ڪردن عشق💕 اسٺ اسم قشنگٺ 🌸 بہ چون آید😍 روے ادب قیام ڪردن اسٺ السلام علیڪ یا بقیة الله ༺🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib🖤
❣ بدون دلسردم❄️، کمی آقا نگاهم کن😔سرا پا غصه 💔و دردم، کمی آقا کن 🌳درختی هستم، برایت هستم خزانم، 🌾 زردم، کمی آقا کن 🌸🍃 .🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib🖤
❣ بدون دلسردم کمی آقا نگاهم کن😔 سرا پا غصه💔و دردم کمی نگاهم کن درختی هستم برایت دردسر هستم خزانم شاخه‌ای🌾 زردم کمی آقا کن 🌸🍃 lمنت⃢ظر @emamgharib ⊰✾🥀🌤✾⊱🕊