eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
628 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
992 ویدیو
72 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️منتظران ظهور 📚دانستنیهــ✅ــاے مهــ📿ــدوے📚 ‍ ‍ 💢اتفاقاتى که در امام مهدى(عج) مى‏افتد، بسیار است. با بهره مندى از روایات اهل بیت(ع) تنها به بیان چند رخداد مهم اشاره مى‏کنیم: 1- : اولین حادثه‏ اى که بعد از ظهور امام زمان(ع) شکل مى‏گیرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسیله منادى آسمانى اعلام مى‏گردد، آن گاه حضرت در حالى که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مى‏دارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومى جهت پذیرش حکومت جهانى صورت مى‏گیرد. امام على(ع) فرمود: «هنگامى که منادى از آسمان ندا مى‏دهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد چنگ زنید، حضرت مهدى(عج) ظهور مى‏کند»(2) 2- و بازگشت برخى از مؤمنان صالح و پیامبران الهى مانند حضرت عیسى(ع) که در رکاب حضرت مهدى(عج) خواهند بود و در قیام و مبارزه او با ستمگران شرکت دارند. 3- امام زمان(عج): یکى از حوادث مهم که بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود مى‏آید، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخى از افراد و گروه‏ها حکومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمى‏تابند و با حضرت به جنگ مى‏پردازند. مخالفان امام را افراد و گروه‏هاى مختلف تشکیل مى‏دهند(3) و سیاست امام در برابر آن‏ها متفاوت است. امام زمان(ع) نخست همگان را به دین و صلح فرا مى‏خواند و با مدارا با آن‏ها رفتار مى‏نماید. امّا دشمنان دعوت امام را نادیده مى‏گیرند و به جنگ با امام مى‏پردازند. امام با بهره‏گیرى از همه قدرت و امکانات، با دشمنان برخورد مى‏کند، و جنگ سختى به وقوع مى‏پیوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفیانى.(6) 4- امام زمان(عج): در این درگیرى‏ها سرانجام حضرت پیروز مى‏شود. در برخى روایات از پیروزى امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است. 📚پی نوشت ها: 1. نجم الدّین طبسى، چشم اندازى به حکومت مهدى، ص 64 - 65. 2. احقاق الحق، ج 13، ص 324. 3. نعمانى، کتاب الغیبه، ص 231؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 539؛ بحارالانوار، ج 52، ص 353. 4. نجم الدین طبسى، همان، ص 138. 5. صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص 60. 6. همان. 7. صافى، همان، ص 470 - 471. 8. نجم الدّین طبسى، همان، ص 119. ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib1
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت دوازدهم : يدالله ✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمي 🔸ابراهيم در
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت سیزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از بود. به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود. تقريباً کسي از آن خبر نداشت. خودش هم چيزي نميگفت. اما كاملاً رفتار واخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنويتر شده بود. صبحها يک پلاستيک مشكي دستش ميگرفت و به سمت بازار ميرفت. چند جلد داخل آن بود. 🔸يكروز با موتور از سر خيابان رد ميشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا ميري؟! گفت: ميرم بازار. سوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاستيک رو دستت ميبينم چيه!؟ گفت: هيچي کتابه! بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظي کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟ 🔸با كنجكاوي به دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مسجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادي جوان نشست و کتابش را باز کرد. فهميدم دروس حوزوي ميخوانه، از آمدم بيرون. 🔸از پيرمردي که رد ميشد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال هستند و انسانهاي با سخاوت .» 🔸شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟ يکدفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: آدم حيفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيستم. همينطوري براي استفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلاً به کسي حرفي نزن. 🔸تا زمان انقلاب روال کاري ابراهيم به اين صورت بود. پس از پيروزي انقلاب آنقدر مشغوليتهاي ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت شانزدهم : ۱۷ شهریور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸صبح روز هفدهم
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥 قسمت هفدهم : بازگشت امام ✔️ راوی : حسين الله كرم 🔸اوايل بود. با هماهنگي انجام شده، مسئوليت يکي از تيمهاي حفاظت حضرت امام به ما سپرده شد. گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي منتهي به فرودگاه به صورت مسلحانه مستقر شد. صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نميکنم. پروان هوار به دور شمع وجودي حضرت امام ميچرخيد. 🔸بلافاصله پس از عبور اتومبيل امام، بچه ها را جمع کرديم. همراه ابراهيم به سمت بهشت زهرا رفتيم. امنيت درب اصلي بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهيم در کنار در ايستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا که حضرت مشغول سخنراني بودند. 🔸ابراهيم ميگفت: صاحب اين آمد، ما مطيع ايشانيم. از امروز هر چه امام بگويد همان اجرا ميشود.از آن روز به بعد ابراهيم خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه چند روزي بود كه هيچكس از ابراهيم خبري نداشت. تا اينكه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصله پرسيدم: كجائي ابرام جون!؟ مادرت خيلي نگرانه.مكثي كرد وگفت: توي اين چند روز، من و دوستم تلاش ميكرديم تا مشخصات شهدائي كه بودند را پيداكنيم. چون كسي نبود به وضعيت شهدا، تو پزشكي قانوني رسيدگي كنه. ٭٭٭ 🔸شب بيست و دوم بهمن بود. ابراهيم با چند تن از جوانان انقلابي براي تصرف کلانتري محل اقدام كردند. آن شب، بعد از تصرف کلانتري 14 با بچه ها مشغول گشت زني در محل بوديم. صبح روز بعد، خبر انقلاب از راديو سراسري پخش شد. 🔸ابراهيم چند روزي به همراه امير به مدرسه رفاه ميرفت. او مدتی جزء محافظين حضرت امام بود.بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهي از محافظين زندان بود. در اين مدت با بچه هاي کميته در مأموريتهايشان همکاري داشت، ولي رسماً وارد کميته نشد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib