هدایت شده از
السلام علیک یا صاحب الزمان
سلام پدرم ، مهدی جان
صبحت بخیر مهربانم .
هر سپیده از خدا می خواهم که جانت به سلامت باشد و از هر گزندی در امان باشی .
از خدا می خواهم که در هجوم این همه اندوه ، قلب صبورت ، آرام باشد .
و از من ، منتظری روسیاه ، جز دعا برای بزرگی چون تو چه بر می آید ؟ ...
@emamgharib
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
شنبه تون گلبارون،
امروزتون پر از عطر دعا
خدایا..!
سبد زندگی دوستان وعزیزانم را پر کن
ازشادی،
زیبایی
سلامتی
موفقیت
خوشبختی،آرامش،سربلندی وخیروبرکت....
آغاز هفته زمستونیتون پراازنرژی های مثبت وشادی های مکرر
شنبه تون شادوزیبا
عیدتون مبارک🌹🍃
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
#یا_زیـنب_ڪبرے_س💕
خَلق شُد فردوسِ اعلےٰ دربهارِ چادُرَش
ڪعبہ مشڪےٖ پوش شُد بہ افتخارِ #چادرش🍀
عفٰٺِ زهٰراےٖ مرضیہٖ عیان در قامتش😍
جوششِ خونِ #علےٖ در سایہ سارِ چادرش🌸
دانـش آموزِ ڪلاسِ #حیدر_ڪرار بود💚
تیغ میزد ڪوفٰہ را با ذوالفقارِ چادرش🌈
بے قرارِ دیدنِ روے برادر #زینب و🌺
#حضرٺ_ارباب دنیا بےٖ قرارِ چادرش😌
مُرده را جانےٖ دوباره میدهداو #زینب سٺ🌿
ڪارِ عیسےٰ میڪند حتےٖ غبارِ چادرش🙃
آیہ ے #جناٺ تجرےٰ تحٺ الانهار را🌊
میتوانَم گُفٺ نامِ مُستعارِ چادُرَش💜🍃
مٰاه و #خورشیدوفَلَڪ را ذاٺِ پاڪِ ذوالجلال🌤
آفریده مُطلقاً در اِنحصارِ چادُرَش🌷❣
#غبار_چادرزینب_براےما_ڪافیسٺ🌾
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
💠خونه ی بابا و مامان...!
همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره،
همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای چه ساعت۳عصر از آمدنت خوشحال میشوند... درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز است...
همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند...
همون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری.
همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکی ها را هم کنی برایت می آورند.
همون جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را تا آخر بخوری.
همون جایی که گل وگیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند.
آن جا قندهایش شیرین تر است...
نمک هایش شور تر است...
پرتغال هایش مزه ی پرتغال میدهند...
غذاهایش خوشمزه تر است...
آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند...
حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد...
آنجا بالشت ها نرم ترند..
پتوها گرم ترند...
آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد...
آنجا پر از امنیت و آرامش است...
آنجا بابا و مامان دارد...
خدایا خودت بحق این روز عید این دوتا پرستار عزیز حفظشون کن...
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
بر زینب و رافت کمالش صلوات
بر کوه شکوه این جلالش صلوات
بر نایبه حضرت زهرای بتول
بر قلب حسینی و وصالش صلوات
🌹🍃🌹
بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات
بر منطق کوبنده ی زینب صلوات
در گریه به رخسار حسینش خندید.
بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات
🌹🍃🌹
بر تربت پر نکهت زینب صلوات
بر شیر نهار و زاهدِ شب صلوات
برمظهر صبر و حلم و جانبازی و عشق
بر دُخت علی و زینتِ اَب صلوات
🌹🍃🌹
بر نور دل و دیده زهرا صلوات
بر دخت گرانمایه مولی صلوات
بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف
بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
👌👌حتمااااابخونید ،خیلی زیباست👌
مردی از اطراف قزوین برای کارگری به تهران آمد و پس از اینکه از دسترنج خود مقداری پول ذخیره کرد، تصمیم گرفت برای دیدن زن و فرزند به محل اقامت خود بازگردد.
یکی از دوستانش که او نیز کارگر بود از پس انداز وی با خبر شد و به فکر افتاد که آن را با حیله ای از چنگش درآورد و به همین منظور او را تا قزوین تعقیب کرد کارگر به خانه رفت.
شب هنگام که همه خواب بودند دزد طبق نقشه قبلی از طریق بام به درون اتاق رفت و گهواره کودک را خیلی آهسته برداشته، به حیاط منزل برد.
سپس بچه را بیدار کرد تا گریه کند.
پدر و مادر با صدای بچه از خواب بیدار شدند؛ ولی چون گهواره را در اتاق ندیدن به حیاط دویدند.
دزد از این موقعیت استفاده کرد و به درون اتاق رفت ولی پس از پیدا کردن پول می خواست از اتاق خارج شود که ناگهان زلزله ی شدیدی در گرفت و دزد با پولها زیر خروارها خاک مدفون شد.
مرد کارگر و زن و بچه هایش خدا را شکر میکردند که جان سالم به در برده بودند و در این فکر بودن که چه کسی این گهواره را به حیاط آورده است تا اینکه وقتی برای بدست آوردن اثاثیه منزل و پولها خاکها را کنار زدند ناگهان مردی را دیدن که در حالی که پولها در دستش بود زیر آوار هلاک شده بود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
آنکه سازد مردم آزاری مرام خویشتن
سعی دارد روز و شب بر انهدام خویشتن
هر که دارد تلخ کامی را روا بر دیگران
تلخ میسازد به دست خویش کام خویشتن
آنکه دامی چید بهر دیگران، دیدیم ما؛
عاقبت افتاد خود روزی به دام خویشتن
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـدایـا
در این ساعات شب
بهتـرین پیشرفتها
بهتـرین روزیهــا
بهتـرین خوشیها
بهتـرین شادیهـا
بهتـرین لبخندها
بهتـرین عبادتهـا
بهتـرین زندگی را
برای همه مقدر بفرما
شبتون در پنـاه خدا
@emamgharib
هدایت شده از
دل ❤️
می کنم از اهل جهان یکسره آقا⚜
تا اینکه هوادار ت🌬
پریشان تو باشم⚜
در لحظه مرگم به خدا حاجتم 🙏
این است⚜
لبیک به لب؛ دست به دامان✨
تو باشم⚜
🌹شب بخیر آقای غریبم🌹
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
💠شعر مهدوی
#یاصاحب_الزمان_عج ❤️
دیریست دچار غم #هجران تو هستم
سامان منی، بیسر وسامان توهستم
ای #یوسف_گم_گشته در وادی غیبت
#یعقوب صفت مانده به #کنعان تو هستم
ای حجت حق، جان جهان، لیلی عالم
درمانده و #مجنون پریشان تو هستم
بردار دمی پرده ز آن چهره ی زیبا
مشتاق نظر بر رخ رخشان تو هستم
بیمار توام ای تو طبیب همه عالم
باز آی، که محتاج به درمان تو هستم
تو بارش رحمانی ، پایان زمانی
خشکیده زمین،تشنه باران تو هستم
گویند #ظهور تو بهاران جهان است
من منتظر فصل #بهاران تو هستم
✨💐 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج💐✨
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
❣پنجره را باز کن
🕊که بَرَد از من بیدل ،
❣برِ جانان خبری؟
🕊یا که آرد زنسیمِ سر کویش اثری!
🕊ای صبا،صبح دمی برسرِکویش
❣ بگذر
🕊تامعطر شود آفاق ز تو ،
❣هر سحری
❣صبح یعنی یه سلامی که
🕊بوی زندگی بده
❣یعنی امید برای یه شروع قشنگ
❣سلام صبحتون بخیر و شادی
🕊روزتون سراسر مهر و آرامش
❣و خوشبختی..
🕊آرزومندم سبد امروزتون پر باشه
❣از عشق و یه دنیا
🕊سلامتی ان شاءالله
@emamgharib
هدایت شده از
4_5918212913797006201.mp3
6.89M
⚠️واقعاً داره دیر میشه❗️
👈 تنها راه حل نجات از زلزله و بلاهای متعدد
👌و تنها راهی که بلاها برای همیشه ما رو ترک میکنن ✨
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
📣📣📣#داستانی_فوق_العاده_خواندنی_از_نماز_اول_وقت
#نماز_اول_وقت
روایت داستانِ #آیت_الله_نخودکی و #رضاشاه و مهندس
سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم...
پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما #اذان مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول #نماز شد!
شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به #نماز_اول_وقت باشد...
بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند:
آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ و #رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید ... دوستدارم از زبان خود جنابعالی بشنود...
حس کنجکاوی ام تحریک شده بود که بدانم ماجرا ازچه قرارست که، آقای مهندس لبخندی زدند و اینطور شرح دادند:
مدتی بود که از طرف سردارسپه(از القاب رضاشاه) مسئول اجرای قسمتی از طرح تونل کندوان درجاده چالوس شده بودم..،
ازطرفی فرزند دومم که پسربزرگم باشه، مبتلا به #سرطان خون شده بود، #دکترها حتی اطباء فرنگ جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه بودیم.
خانمم یکروز گفت که برای شفای بچه بریم مشهد دست بدامن #امام_رضا ع بشیم... البته آنموقع من اینحرفهارو قبول نداشتم ولی چون مادربچه خیلی مضطرب و دلشکسته بود قبول کردم... #مشهد که رسیدیم تقریبا آخرشب بود، فردا صبح بچه را بغل کردم و رفتیم حرم...
وارد صحن که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت بریم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه و... بچه را ازمن گرفت و گریه کنان رفت داخل سمت ضریح و....
یک مُلای پیر کوچولو توجه منو بخودش جلب کرد...روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند...
هرکس مشکلش را به آن آخوندپیر میگفت و او یا چندعدد انجیر یا مقداری نبات درون دست طرف میگذاشت و بنده خدا خوشحال و خندان تشکرمیکرد و میرفت.
به خودم گفتم عجب مردم احمق و ساده ای داریم ما... پیرمرد چطور همه را دلخوش میکند ، آنهم با انجیر یا تکه هایی از نبات!
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که شیخ نگاهی بمن انداخت و بعد با دست اشاره کرد یعنی بروم جلو...
رفتم جلو سلام کردم ... بعداز لحظاتی بمن گفت:
حاضری باهم شرطی بگذاریم؟!
گفتم:
چه شرطی؟... برای چی؟!
شیخ گفت:
قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال تمام نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی!!!
خیلی تعجب کردم... ازکجا میدانست... این چه شرطی بود...
کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد که یکسال نماز بخوانم... خلاصه گفتم:
قبوله!
شیخ تکرار کرد:
یکسال نماز اول وقت و سر اذان درمقابل سلامتی اولادت، قبوله؟
بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم، گفتم:
قبوله آقا: هنوز دقایقی از این ماجرا نگذشته بود که دیدم فرزندم و همسرم دوان دوان از سوی صحن به طرف من میایند و فرزند بیمارم کاملا سرحال بود که بعد از مراجعه به پزشک متوجه شدم که هیچ اثاری از بیماری در فرزندم نیست.
به خاطر همان قول بود که همواره نماز اول وقت خود را می خواندم تا اینکه روزی دیدم تعداد زیادی سرباز و تشریفات به طرف محل کارگاه ما در پروژه ی جاده ی کندوان می ایند. فهمیدم رضاشاه برای بازدید آمده است.
از طرفی نماز اول وقت هم شده بود. به هرحال تصمیم گرفتم که نمازم را شروع کنم. تا اینکه متوجه شدم سایه ای نزدیک من میاید. از ترس شدید می لرزیدم. می ترسیم به خاطر عدم ادای احترام جان مرا بگیرد. صبر کرد تا نمازم تمام شود. به او ادای احترام کردم و عذرخواهی کردم. نگاهی به من انداخت و به مسئول ارشدی که همراه وی بود گفت: مردک؛ این مرد نمی تواند دزد باشد و دزد تو متیکه هستی.....
خلاصه نماز اول وقت هم جان مرا نجات داد و هم جان فرزندم را و از آن موقع تا کنون به قولی که به حاج شیخ حسن نخودکی دادم وفا می کنم و نمازم را اول وقت می خوانم.
#داداشِ_گلم اگه قبول داری قدرت خدا از همه قدرتمندان بیشتره تو هم از امشب نیت کن هر وقت اذان گفتند کارت و تعطیل کنی و #نماز_اول_وقت بخونی خدا آدم و باید نجات بده نه رئیس خدا نجات و تو #نماز_اول_وقت قرار داده نه تو پارتی کاری کن که پارتیت خدا باشه تصمیم بگیر که همه نمازات و اول وقت بخونی تا تو همه کارات موفق باشی
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه