eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
634 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
986 ویدیو
68 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
الهــــــــــی فطــــرمان را فاطــــــــر ایمانــــــمان را فاخــــــر روحــــمان را طاهـــــــــر و امــــام مان را بگردان 💖 الهـــــی آمیـــن🙏 همه با هم رأس ساعت ۲۲ زمزمه میکنیم دعای الهی عظم البلا به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاءالله @emamgharib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص) به رسم ادب هرروز: السلام علی رسول الله وآل رسول الله السلام علیک یابقیة الله(عج) السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع) السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) جمیعاورحمت الله وبرکاته.. @emamgharib
💗 وقتی سلامت می کنم دهانم عطر یاس میگیرد ، در هر گوشه ی قلبم هزار شاخه ی نرگس می روید ، آسمان دلم آفتابی می شود و بهار طلوع میکند ... واین سپیده دمانِ پرتبرکِ هرروزِ من است. 🌼 @emamgharib
سلام پدرم ، مهدی جان دلم برایت تنگ شده ... دلم لک زده برای یک دل سیر دیدنت ... برای شنیدن صدایت ... برای بوییدنت ... دلم لک زده که کنارت بنشینم و برایت از اندوه تمامی این سالها بگویم ... دلم لک زده برای صبحی که بیدار شوم و تو آمده باشی و من دیگر دیدنت را آه نکشم ... دلم لک زده برایت پدر ... ... می دانم آنقدرها خوب نبوده ام که دلخوشی ات باشم ... ... می دانم بَدَم اما ... دلم گرم است به مِهری که پدر دارد به فرزندش ... دلم گرم است به تو و قلب مهربان و صبورت ... ❤️السلام علیک یا ابا صالح المهدی @emamgharib
✳️منتظران ظهور ✨﷽✨ گُنــ‌ ــ ــ اه میکرد گُناه پُشتِ گناه دلش میگرفتْ از خودش😔 تو خلوتهاشْ با خدا گریه میکرد😢 نااُمید شده بود،حِس میکرد از خُــــدا دور شده اونقد دور که حتّی به یادِشَم نمیُفته😔 فکر میکرد همه‌ی راه‌ها به سمتِ خدا بُن بسته😣 یه روزی دلش برا خدا خیلی تنگ شد 💌 برایِ این آرامشِ نداشته، تهِ دلش یه بغض بود یه جای خالیِ ته ته دلش که هیچیُ هیچکس نتونسته بود پُرش کنه یه خلا‌ ای که فقط خودش حس میکرد😓 💠 رفت سمتِ قرآن شروع کرد به خوندنش تا رسید به این آیه: 🌹«...یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ (زمر، 53)🌹  🌺بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است🌺 انگارے خدا بهش میگفت بنده‌ی من وقتش نشده برگردی سمت خودم؟ انگاری میگفت چرا این همه ناامیدی؟ من که میدونم غیرِ من کسیُ نداری 😔 من که میدونم تو میتونی تو سخت ترین شرایطا هم حضورمُ حِس کُنی پس چرا خودتو با این همه گناه عذاب میدی؟😢 چه حس قشنگیه وقتی که خدا میشه مُقَلِّبَ الْقُلوب❤ وقتی که دلی میلرزه برا خدا😊 وقتی که یه دلِ شکسته با تمومِ بغضش دوباره خدا رو تو زندگیش پیدا میکُنه💔 وقتی که دوباره یه زندگی جدید پیدا میکُنه🌙 خدایا کمکمون کن تا نورِ ایمان تو دلامون خاموش نشه✨🙂 🌹 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
🌸 : "اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لاذَنبَ لَهُ" (توبه كننده از گناه ،همچون كسى است كه گناهى نكرده است.) 📚عيون أخبارالرضا عليه السلام، ج۱،ص۷۹ @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت سیزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
📌 #طرح_مهدوی 📝 "خواندن ادعیه مربوط به امام زمان" 🔹 خواندن برخی از ادعیه که اهل بیت بر آن تاکید نم
📌 📝 "یاری کردنِ شیعیانِ امام زمان" 🔹 از مصادیق آن، انجام کارهای نیک و خیر برای دوستداران حضرت و احترام گذاشتن به آنان و رفع مشکلات آنان و... است. ❤️ امام صادق در جمع عده ای فرمودند چه شده که ما را سَبُک میشمارید؟ اصحاب با تعجب پرسیدند: ما به خدا پناه میبریم از اینکه شما را سبک بشماریم! حضرت فرمودند یکی از دوستان ما در راه از شما کمک خواست، اما به او توجه نکردید. هر کس مومنی را سبک بشمارد ما را سبک شمرده است. 📚 کتاب مکیال المکارم ج ۲ 💢 آیا حواسمان هست که کاملترین مومن جهان (امام زمان) چه درخواستهایی از ما دارد؟ ۷ @emamgharib
✳️منتظران ظهور 🔴سرباز امام زمان هستیم یا نه؟! ✅مامون رقی روایت می کند: نزد آقایم امام صادق (علیه السّلام) بودم که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی» رسید، سلام كرده و نشست. 🔆عرض كرد: یابن رسول الله ! چرا از حق خود دفاع نمیكنید؟ چرابا دشمنان و مخالفان نمیجنگید؟ آن هم در صورتی كه بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن و مطیع دارید! 🌸در این لحظه حضرت به تنور اشاره کردند و فرمودند: بلند شو و داخل تنور شو. 🔘مرد خراسانی ترسید و عرض كرد: یابن رسول الله ! مرا با آتش مسوزان، از من درگذر... ✨حضرت فرمودند‌ : تو را بخشیدم. 🌺در این هنگام یكی از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) به نام «هارون مكی» وارد شد، خدمت رسید و سلام كرد. ❤️امام جواب سلام او را داد و فرمود: برو داخل تنور.. 🍃هارون مكی بدون هیچ سخنی، داخل تنور شد. امام شروع كرد با مرد خراسانی از اوضاع خراسان پرسیدن و ... ✅سپس گفت: ای خراسانی برو داخل تنور را نگاه كن. مرد خراسانی به طرف تنور رفت و دید كه «هارون مكی» چهار زانو در تنور نشسته است... 🌺امام از مرد خراسانی سئوال كرد: از این یاران در خراسان چند نفر پیدا میشود؟ ❗️مرد خراسانی عرض كرد:به خدا قسم یك نفر هم نیست! 🌷امام (علیه السّلام) فرمودند: ما تا زمانی كه پنج نفر یاور این چنینی نداشته باشیم قیام نخواهیم كرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می دانیم. 💠این است فرق "شیعه و یاور واقعی" با "مدعیان یاوری"! 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
🌸آیا آقا امام زمان(عج)به صدقات و اعمال مستحبی ما برای سلامتی و هدیه به وجود نازنینش،نیاز دارند؟ @emamgharib
✨رسول خدا(ص): ⭕️شیاطین دو گروه اند؛ 1⃣شیاطین جنی : که با ذکر "لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم" رانده می شوند. 2⃣وشیاطین انسی؛ که با صلوات بر محمد وآل محمد (شر و آزارشان) از شخص دور می شود. 📚(بحارالانوار ج92 ص136) @emamgharib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️منتظران ظهور 🌸قسمت سی و ششم 💢 آنچه می‌خوانید فقط از احادیث معتبر است: 🌐 ندای آسمانی را شرق و غرب عالم می‌شوند؛ یعنی تمام اهل زمین. جالب تر اینکه هر کس به زبان مادری اش می‌شنود. دوری یا نزدیکی در آن معنایی ندارد؛ از دور می‌شنوند همان‌طور که از نزدیک می‌شنوند. ⚜ صدا برایشان غیرمنتظره و هولناک است؛ افراد خواب، با شنیدن آن بیدار می‌شوند! [ایستاده می‌نشیند‌! و نشسته می‌ایستد!] پس از آن، در ابتدا مردم کُرنش کرده و ایمان می‌آورند، اما امان از فتنه شیطان! ۹حدیث معتبر به دست ما رسیده که بعد از ندای آسمانی، ابلیس ندا می‌دهد و ... 📚منابع در ندای آسمانی، زمانی، ص۱۲۴ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌍 تمام حق در برابر تمام باطل ☝️چند ساعتی از ندای آسمانی نگذشته که صدای بلند شده و منجر به دو دسته‌گی جدّی بین مردم می‌شود تا جایی‌که اهل حق، مقابل اهل کفر قرار خواهند گرفت؛ عکس العمل واقعی اهل ایمان و کفر! صدایی از میان آسمان که مردم زمین می‌شنوند. 🗣 به دلیل اینکه در بیشتر روایات از لفظ «ابلیس» استفاده شده، لذا نمی‌توان این ندا را به انسان‌ها و ابزار ارتباطی آنها نسبت داد. او با پوشاندن لباس حق بر سفیانی و پیروانش مانند صدر اسلام از پیراهن خونین عثمان استفاده می‌کند. 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
به رسم هر شب انتظار... تجدید عهدی دوباره با مولایمان.... الهی عظم البلا.. @emamgharib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص) به رسم ادب هرروز: السلام علی رسول الله وآل رسول الله السلام علیک یابقیة الله(عج) السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع) السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) جمیعاورحمت الله وبرکاته.. @emamgharib
❤️ خوشا بہ حاڸ قلب‌هایي ڪہ هـر روز صبح بہ یاد شما، باز مي‌شوند... طراوت هستي... زمزمہ ی نام شماست تنہا دليڸ طراوت زمیڹ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @emamgharib
✨السلام علیک یا صاحب الزمان✨ بلد نیستم منتظرت باشم. من فهمیده ام بلدی میخواهد. چطور اگر بعد تاریکی شب، خورشید طلوع نکند. تمام خیالاتم بهم می‌ریزد؟ چطور این روزها منتظرم از جایی واکسنی سر برسد و باز بتوانم با خیال راحت لااقل در شهر نفس بکشم؟ چطور بلدم طبق هر قانون طبیعی بعد هر عمل، عکس العمل بخواهم؟ ولی من بودنت را لزوم قوانین نمی‌دانم. قانون اصلی نمیدانم. همین است که بلد نیستم منتظرت باشم. بلد نیستم فهمیدن این درس ساده را، که نفس بی تو آسوده بالا نخواهد آمد. من بلد نیستم و شما آموزگار خوبی هستی... آموزگار لازمم ✍🏻ب.نظری منش @emamgharib
✳️منتظران ظهور هشدارِ شگفتِ انگیز امیرالمؤمنین علی عليه السلام: امیرالمؤمنین علی عليه‌السلام: روزی خواهد آمد که فحشا زیاد می‌شود؛ محارم هتک می‌شوند ؛ زنا آشکارا انجام می‌شود ، غصب اموال ایتام حلال می‌شود ، رباخواری رواج می‌یابد ،کم فروشی باب می‌شود، شراب جو حلال می‌گردد، رشوه را با نام هدیه پرداخت می‌کنند، خیانت در امانت می‌کنند، مردان خود را به شکل زنان و زنان خویش را به هیئت مردان درمی‌آورند، نماز سبک شمرده می‌شود، مردم برای غیرخدا حج به‌جا می‌آورند. ⬅وقتی آن روز فرا رسد، گاهی هلال روز اول ماه بزرگ‌تر می‌شود به نحوی که مردم در دو شب آن را می‌بینند و گاهی ناپدید می‌شود به حدی که مردم روز اول ماه را روزه نمی‌گیرند و روز عید فطر را به نیت روز آخر ماه رمضان روزه دارند! آگاه باشید، آگاه باشید زمانی که از خدا غافل شوید مرگ‌های ناگهانی زیاد می‌شود به شکلی که مرد، در روز سالم و سلامت از خواب بیدار می‌شود ولی شب در قبر می‌خوابد و یا شب سالم سر بر بالش می‌گذارد ولی دیگر بیدار نمی‌شود. ⬅وقتی آن زمان رسید باید انسان قبل نزول بلا وصیت‌نامه‌اش را نوشته باشد و واجب است نماز را از ترس فوت نماز در آخر وقتش، در اول وقتش برپا دارد. هرکس آن زمان را درک کرد شب با وضو به بستر رود و اگر امکان داشت همیشه با وضو باشد این کار را انجام دهد زیرا او همیشه در ترس است و نمی‌داند که چه زمانی ملک‌الموت برای قبض روح، سراغش می‌آید. شما را هشدار دادم اگر هوشیار شوید و آگاه نمودم اگر آگاه شوید و پند دادم اگر پند گیرید ، در خلوت‌گاه‌ها و غیر آن تقوای الهی پیشه کنید تا مبادا بمیرید مگر این که مسلمان باشید. 📚بحار الانوار؛ ج٩٣، ص٣٠٣ 📚 فضائل الاشهر الثلاثه للصدوق؛ ص٩١ 👌شگفتا که چه شباهتی است میان فرمایش مولا علی علیه السلام و زمانه ما!!! 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
🌟وزیران امام زمان(عج) چه کسانی هستند؟ 🌻امام علی علیه السلام: ☀️وزیران حضرت مهدی(عج) از ها هستند. ‌ در میان آنها عربی نباشد که با زبان عربی صحبت کند. در حالیکه آنها خالص ترین وزراء و با فضیلت ترین وزیرانند. 📗منبع: ینابیع المودة ص۱۳۳/۳. اسعاف الراغبین ص۱۴۴. الامام المهدی @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها
✳️منتظران ظهور 🌸سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم:ایام انقلاب ✔️راوی:امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد.در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله(شهدا)به سمت خانه برميگشتيم. 🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد:«درود بر خميني» ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند.تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد.ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. 🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. 🔸دقايقي بعد،قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود.او در ميدان همراه مردم بود! 🔸به ابراهيم اشاره کردم.متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت.ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش.. 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند.حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم.از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه,از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم.آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم.ساعت حدود يازده شب بود.داخل حياط نشسته بودم. 🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم. دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده,من هم پريدم تو بغلش.خيلي خوشحال بودم,نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم:داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد وگفت:خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم:شام خوردي؟ گفت:نه،مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. 🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.آن شب خيلي صحبت کرديم.از انقلاب،از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود.حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد:«مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند» خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. 🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها،هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. 🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در،با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند. 🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و...او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد. 🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. 📚 منبع:کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib