▫️ادامه 👇
❕از آنچه گفتیم چرایی تقاضای عذاب قوم از سوی نوح نیز معلوم شد زیرا نوح ع به تعلیم خداوند آگاه شده بود که قومش و نسل آنان تا روز قیامت ایمان نمی آورند و دیگران را هم فاسد می کنند , لذا دیگر شایسته حیات و زندگی نیستند .
❕اما این که آقامیری اشکال کرد که نوح ع در حین عذاب قومش تنها به فکر نجات فرزند خود بود نیز پاسخ روشنی دارد , چنانچه که برخی از محققین می نویسند :
" خداوند به نوح هشدار داده بود كه درباره ظالمان (مشركان) شفاعتى مكن زيرا همه غرق مىشوند "وَ لَا تُخَاطِبْنِى فِى الَّذِينَ ظَلَمُوا انَّهُمْ مُغْرَقُونَ " ( هود 37 )
ولى از كجا نوح مىدانست كه پسرش در زمره كافران است؟ زيرا ممكن است همانگونه كه جمعى از مفسران گفتهاند فرزند نوح وضع خود را از پدر ظاهراً مكتوم مىنمود و بسيارند پسرانى كه در برابر پدر قيافه ظاهر الصلاحى به خود مىگيرند ولى در غياب او طور ديگرند و نمونه آن را بسيار ديده يا شنيدهايم.
بعلاوه طبق آيه 40 سوره هود قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلِّ زُوجَينِ اثْنَينِ وَ اهْلَكَ الَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَولُ: «به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات يك زوج در كشتى سوار كن و همچنين خاندانت را مگر كسى كه قبلًا وعده هلاكش داده شده است ( یعنی همسر نوح ) ».
مطابق اين آيه تصور نوح اين بود كه فرزندش نيز طبق وعده الهى اهل نجات خواهد بود، و لذا در آيات مورد بحث به عنوان جلب ترحم پروردگار عرض كرد: «خداوندا فرزندم از اهل من است و وعده تو درباره اهل بيتم شامل حال او نيز مىشود». " وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ " ( هود 45 )
در اين ماجرا هيچ كارى كه مصداق گناه و معصيت باشد ديده نمىشود، جز يك ترك اولى و آن اينكه نوح مىبايست بيشتر درباره فرزند خود تحقيق مىكرد، تا از خدا تقاضاى نجات او را نكند، آن هم تقاضايى توأم با اصرار.
تعبير نوح درباره فرزندش كه گفت: «بركشتى سوار شو و با كافران نباش (و نگفت از كافران مباش)» يَا بُنَىَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَ لَاتَكُنْ مَعَ الْكَافِريِنَ ( هود 42 ) نيز قرينه است بر اينكه نوح فرزندش را جزء كافران نمىدانست بلكه همنشين آنها مىديد. "
📚پیام قرآن ج 7 ص 107
❕در مورد یونس نبی علیه السلام هم که آقامیری به ایشان نیز تعریضی می زند ، حضرت یونس عصیان و معصیت خداوند را نکرد , آنچه از یونس ع اتفاق افتاد تنها یک ترک اولایی بود که با مقام والای یونس ع همخوانی نداشت
🚨بهکانال آنتی شبهه بپیوندید
🆔 @anti_shobhe110
هدایت شده از آنتی شبهه 🇮🇷🇵🇸🇾🇪🇱🇧
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میری حج ....؟!
#حسن_آقامیری طور 😂
#قسمت_۱
✅ #آنتی_شبهه
https://eitaa.com/anti_shobhe110
@anti_shobhe110
هدایت شده از آنتی شبهه 🇮🇷🇵🇸🇾🇪🇱🇧
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میری مسجد ....؟!
#حسن_آقامیری طور 😂
#قسمت_۲
✅ #آنتی_شبهه
https://eitaa.com/anti_shobhe110
@anti_shobhe110
هدایت شده از آنتی شبهه 🇮🇷🇵🇸🇾🇪🇱🇧
23.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه داش بود تو محل ... 😁
#حسن_آقامیری طور 😂
#قسمت_۳
✅ #آنتی_شبهه
https://eitaa.com/anti_shobhe110
@anti_shobhe110
آنتی شبهه 🇮🇷🇵🇸🇾🇪🇱🇧
زمستان سال ۱۳۷۶ بود، کلاس دوم راهنمایی بودم، در مدرسهای که مدیر بهاصطلاح خوشفکری داشتکه در اواسط سال تحصیلی اومده بودن بر اساس نمرهی امتحانات، انضباط و کارنامهی شبانهای هر شب که توسط والدین پر میشد (که در اون مثلاً ساعت خواب بعد از ساعت ۹ تخلف محسوب میشد) به دانشآموز درجه و رتبه میدادند، به این صورت که دانشآموز عالی و درسخون و پسر خوب میشد (ساعی) دانشآموزی که مستعد بود و محتاج به تلاشی بیشتر میشد (کوشا) و زبالههای مدرسه هم میشدند (غافل) پس چی شد؟بهترتیب شأنیت: ساعی، کوشا، غافل. پس از تعیین سطح توسط شورای مدرسه شما کارت خودت رو باید به جلوی لباست با سنجاق وصل میکردی و اگر جوری قرار میگرفت که دیده نمیشد تخلف محسوب میشد، مثل پلاک ماشین، حالا شما حساب کنید نوجوونی که عرض شونش ۴۵ سانته یک کارت پرسشدهی مثلا ً ۱۸ سانتی رو روی سینهش که سطح و شأن اجتماعیش رو نشون میداد باید نگه میداشت. من توی درجهبندی توی دستهی (غافل) قرار گرفتم. روزهای اول خیلی باهاش کلنجار رفتم تا دیده نشه، مثلاً پشت کارت غافل کارت دانشآموزیم رو میذاشتم و میچرخوندمش به سمت کارت دانشآموزی تا کمتر آبروریزی بشه که اینجا هم با برخورد خشن ناظم مواجه میشدم که چرا کارتت پیدا نیست. چند هفته گذشت دیدم نمیشه، باید خودم رو ازین ذلت نجات بدم، با کلی تلاش و زود خوابیدن و چند امتحان نمره بالاتر گرفتن شایستهی درجهی کوشا شده بودم که وقتی رفتم برای تعویض کارت کسی پاسخگو نبود، متوجه شدم که سیاست عوض شده. رتبهبندی اینجوری شده بود به ترتیب از عالی به نازل،(ممتاز)(ساعی)(کوشا) اینجوری عملاً همون غافل محسوب میشدم. این خاطرات رو مدتها بود میخواستم بگم، یک بار یادمه توی مدرسه دارالفنون، دوستانی از آموزش و پرورش محبت کرده بودند و برای من نکوداشتی گرفته بودند. با لوح کاغذ aA و از من خواستن که بیام بالا و صحبت کنم، من حوصله نداشتم ولی برای اینکه نگن متکبری رفتم، اونجا گفتم زمانی که من بچه بودم و به مدرسه میرفتم هیچ احساس احترامی دریافت نمیکردم، از دم در مدرسه که وارد میشدم در، سطل اشغال، تخته سیاه، میزها، معلم، دانشآموزها، همه و همه بهم با زبون بیزبون میگفتن خاک بر سرت کنن، ریاضی بلد نیستی، زبانت خوب نیست، دیکته بلد نیستی. اما هیچ وقت کسی نیومد بگه چقدر خوب طراحی میکنی، حتی معلم هنر. حالا شماها هر چی به من بگید استاد، هنرمند، فلان و چنان، من همون حرفای بچیگیمرو باور دارم، همون خاک بر سرت رو. آدمها در کودکی همان آدمهای بزرگسالیان، با تجربهی کمتر، وقتی در اول دوران حیات، من رو به اسمی بخوانی من با همون اسم خودم میشناسم.
تصویر مربوط به کارنامه سال آخر هنرستان من هست: سال ۱۳۸۲.
حسن روح الامین | ۱۷ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اثبات وجوب حجاب اونم از نوع چادر از آیه قرآن
#حجاب
🚨بهکانال آنتی شبهه بپیوندید
🆔 @anti_shobhe110
پاسخی به انتقادات حسن آقامیری به یوسف نبی علیه السلام !!!!
❕اخیرا کلیپی از آقامیری منتشر شده است که انتقاداتی به یوسف نبی در جریان نگه داشتن بنیامین وارد کرده است و می گوید :
" آنچه در این جریان از سوی یوسف واقع شد با منطق پیامبر قابل پذیرش نیست , چرا باید دزد را در نزد خود نگه داشت که یوسف برادرش را نگه داشت ? بنیامین در آن هنگام چه حالات سختی را تجربه کرد ? یوسف به چه حقی برادرش را در آن حالت قرار داد ? برنامه یوسف درست نبود و باید با ترفند بهتری بنیامین را نزد خود نگه می داشت . چرا یوسف با بنیامین از قبل هماهنگ نکرد ? چرا خودش یا بنیامین سراغ یعقوب نرفت و او را در جریان ماجرا قرار نداد ? "
❗️برخی از محققین در پاسخ به اشکالات آقامیری می نویسند :
" دوّمين موردى كه درباره يوسف و مقام عصمت او مطرح كردهاند اين است كه طبق آيه 70 سوره يوسف «هنگامى كه (مأمور يوسف) بارهاى آنها را بست، جام آبخورى (گران قيمت) پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت؛ سپس كسى صدا زد: «اى اهل قافله! شما سارقيد» فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِى رَحْلِ اخِيهِ ثُمَّ اذَّنَ مُؤَذِّنٌ ايَّتُهَا الْعِيرُ انَّكُمْ لَسَارِقُونَ آيا جايز است انسان كارى كند كه شخص بىگناهى به خصوص برادرش را متهم سازد؟ و شخصى كه چنين نسبتى- نسبت سرقت- به برادران يوسف داد آيا ممكن است بدون آگاهى و اطلاع او باشد؟ چرا پيامبر معصوم راضى شد چنين نسبتى به افراد بىگناهى بدهند؟!
و گاه اشكال را وسيعتر و گستردهتر مىكنند و مىگويند: اصولًا چرا يوسف به سرعت پرده از روى ماجراى خويش برنداشت، تا برادران خبر حيات او و قدرت و عظمتش را زودتر به پدرش برسانند، و آن پيرمرد غمديده از رنج فراق كه او را سخت آزرده ساخته بود راحت شود، آيا چنين رفتارى با آن پدر پير سزاوار بود؟!
اضافه بر اين مگر كيفر سرقت در آن زمان چه بوده كه برادر يوسف را به اتهام سرقت به عنوان «برده» نگهدارى كنند؟ آيا اين حكم الهى بوده، و يا سنت خرافى مردم مصر؟ اگر سنت مردم مصر بوده چرا يوسف اجازه داد اين حكم ظالمانه را در مورد برادرش اجرا كنند؟
پاسخ:
جواب اين سؤالات را مىتوان از لابهلاى آيات سوره يوسف، و قرائن ديگر، به روشنى دريافت، زيرا :
▫️ اوّلًا؛ اين كار ظاهراً با توافق خود «بنيامين»- برادر كوچك يوسف- انجام گرفته است، زيرا آيات اين سوره كاملًا گواهى مىدهد كه يوسف خود را قبلًا به او معرفى كرد، و او مىدانست كه اين نقشه براى نگهداشتن او چيده شده است و به اين امر راضى بود.
▫️ثانياً: گوينده اين سخن انَّكُمْ لَسَارِقُونَ «شما سارق هستيد» معلوم نيست چه كسى بوده؟ همين اندازه مىدانيم يكى از كارگزاران يوسف بوده است، آنها وقتى كه پيمانه مخصوص را داخل بار يكى از برادران يوسف يافتند يقين پيدا كردند سرقت از ناحيه او صورت گرفته، و معمول است اگر كارى در ميان گروهى كه با هم هستند انجام شود همه را مخاطب مىسازند و مىگويند شما اين كار را كرديد.
❕به هر حال اين سخن و اين تشخيص مربوط به كارگزاران يوسف بوده و ارتباطى با خود او ندارد، تنها كارى كه او انجام داد همان گذاشتن پيمانه در بار برادرش بود، و نتيجه آن همان اتهامى بود كه مايه نجات و آسايش و آرامش آن برادر مىشد، و او به اين مسأله راضى بود.
▫️ثالثاً؛ مجموع اين برنامه چه در مورد برادران، و چه در مورد پدر، تكميل برنامه آزمايش الهى نسبت به آنها بود، به تعبير ديگر يوسف طبق فرمان الهى كه از طريق وحى دريافته بود سبب شد كه مقاومت يعقوب در برابر از دست دادن فرزند دوّمش كه كاملًا مورد علاقهاش بود آزموده شود، و از اين طريق حلقه تكامل و پاداش عظيم و ثواب او تكميل شود، همچنين برادران در اين ماجرا نيز بار ديگر در بوته آزمايش قرار گيرند كه آيا حاضرند پيمانى را كه با پدر بسته بودند در مورد تنها نگذاردن «بنيامين» عملى سازند؟ و از سوى ديگر معلوم شود چه كسانى اين سخن را مىگويند كه: «اگر اين برادر دزدى كرده برادر ديگرش نيز قبلًا دزدى كرده است» (منظورشان يوسف بود).
▫️ادامه 👇
▫️ادامه 👇
👌خلاصه اينكه مجموعه داستان يوسف مملو از صحنههاى امتحان و آزمايش، چه در مورد يوسف، چه در مورد پدرش، و چه در مورد برادرانش است و در آيه زير اشاراتى به اين موضوع ديده مىشود:
"كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ اخَاهُ فِى دِينِ الْمَلِكِ الَّا انْ يَشآءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشاءُ: " «اينگونه راه چاره به يوسف ياد داديم، او هرگز نمىتوانست برادرش را مطابق آيين پادشاه مصر بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد، و ما درجات هركس را بخواهيم بالا مىبريم» ( سوره یوسف آیه 76 )
👈ضمناً از اين تعبير جواب آخرين سؤال نيز روشن شد كه عمل به برنامه «بردهگيرى سارق» در اين مورد به خصوص يك دستور الهى به يوسف- براى تكميل امتحان مزبور- بوده است (دقت كنيد) به اين ترتيب هيچگونه اشكالى از نظر مقام عصمت متوجه اين پيامبر بزرگ نمىشود.👉
📚پیام قرآن ج 7 ص 118
❗️نکات تکمیلی :
▫️1 _ در روایات تصریح شده است که یوسف ع عملکرد مذکور را با هماهنگی بنیامین انجام داد . در نقل چنین آمده است :
" پس يوسف عليه السّلام به برادران خود گفت كه: بيرون رويد؛ و بنيامين را پيش خود نگاه داشت و ايشان بيرون رفتند، و بنيامين را به نزد خود طلبيد و گفت: من برادر توام يوسف، پس غمگين مباش به آنچه ايشان كردند و گفت كه: مىخواهم تو را نزد خود نگاهدارم. بنيامين گفت: برادران نمىگذارند مرا، زيرا كه پدرم عهد و پيمان خدا از ايشان گرفته است كه مرا بسوى او برگردانند. يوسف گفت كه: من چارهاى در اين باب مىكنم و حيله برمىانگيزم، پس آنچه ببينى انكار مكن و برادران را خبر مده " " ثُمَّ قَالَ لَهُ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ عِنْدِي، فَقَالَ لَا يَدَعُونِي إِخْوَتِي- فَإِنَّ أَبِي قَدْ أَخَذَ عَلَيْهِمْ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ أَنْ يَرُدُّونِي إِلَيْهِ، قَالَ فَأَنَا أَحْتَالُ بِحِيلَةٍ- فَلَا تُنْكِرُ إِذَا رَأَيْتَ شَيْئاً وَ لَا تُخْبِرُهُم "
📚حياة القلوب، ج1، ص: 496 _ تفسير القمي، ج1، ص: 348
▫️2 _ در روایات تصریح شده است که جمله " شما سارق هستید " را یکی از کارگزاران یوسف ع گفت نه خود یوسف : " فلما فصلوا نادى مناد: «أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ» _ " ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِياً يُنَادِي أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُون "
📚تفسير العياشي، ج2، ص: 183 _ تفسير القمي، ج1، ص: 348
❗️و در روایتی تصریح شده که جمله مذکور در واقع صحیح هم بوده است زیرا فرزندان یعقوب یوسف را از نزد یعقوب دزدیده بودند .
👌در روایتی آمده است که از امام صادق علیه السلام درباره اين آيه سوره يوسف سؤال شد كه: «اى كاروانيان! قطعاً شما دزد هستيد». حضرت فرمود:
"آنها يوسف را از پدرش دزديدند. مگر نمىبينى كه وقتى [برادران يوسف] گفتند: «چه گم كردهايد؟ گفتند: جام پادشاه را گم كردهايم» و نگفت: جام پادشاه را دزديدهايد. در حقيقت آنها يوسف را از پدرش دزديدند [و مقصود نيز از اين جمله كه قطعاً شما دزد هستيد، همين معناست]. " " فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي يُوسُفَ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ قَالَ إِنَّهُمْ سَرَقُوا يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَالَ لَهُمْ حِينَ قَالَ- ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لَمْ يَقُلْ سَرَقْتُمْ صُوَاعَ الْمَلِكِ إِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيه "
📚معانی الاخبار ص 120 _ الاحتجاج ج 2 ص 355
▫️3 _ مطابق روایات , در قوانین فقهی یعقوب نبی ع و بنی اسرائیل این حکم بود که سارق باید در نزد کسی که از او دزدی کرده بود به عنوان برده نگه داشته می شد : " كَانَتِ الْحُكُومَةُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا سَرَقَ أَحَدٌ شَيْئاً اسْتُرِق " _ " كَانَ إِذَا سُرِقَ أَحَدٌ فِي ذَلِكَ الزَّمَنِ دُفِعَ إِلَى صَاحِبِ السَّرِقَةِ فَكَانَ عَبْدَهُ. "
📚تفسير القمي، ج1، ص: 355 _ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 76
🚨بهکانال آنتی شبهه بپیوندید
🆔 @anti_shobhe110
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨تا انتهای کلیپ حتما حتما حتما ببینید
آهای مسعود پزشکیان مگر رهبر انقلاب اسلامی نفرمودند: پلیس را تخریب نکنید ؟
چرا در برابر هزاران دوربینی که در سطح جهان منتشر میشود این خانم، پلیس کشور را با خاک یکسان میکند و شما قهقهه میزنید؟
🚨بهکانال آنتی شبهه بپیوندید
🆔 @anti_shobhe110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 وقتی شراب بلای جان دو انسان بیگناه میشود 😞
از امام محمد باقر(علیه السلام) پرسیده شد ، بزرگترین گناه کبیره کدام است فرمود:
شرابخواری، زیرا شراب مادر تمام گناهان است و کسی که شراب خورد باکی ندارد که حتی با مادر و خواهر و دختر خود زنا کند و نماز واجب خود را ترک کند ، لذا در هر معصیت و گناهی بی باک است، زیرا مست و لایعقل گشته است
«وسائل الشیعه جلد ۱۷ صفحه ۲۵۰»
🚨بهکانال آنتی شبهه بپیوندید
🆔 @anti_shobhe110