eitaa logo
پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب
7.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
225 فایل
پایگاه تخصصی مقابله با عرفان های کاذب و دشمن شناسی ارتباط با ادمین: فاطمه میرزاییان، پژوهشگر عرفان های کاذب مسول شبکه کشوری خواهران مجمع فرق و ادیان خاتم الاوصیاء، مدرس حوزه،مشاور،عضو جمعیت بانوان فرهیخته،عضو مجمع مبلغات تهران @f_Mirzaeeyan
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️ چگونه شستشوی مغزی می شویم؟ ⚠️فرقه ها چگونه افراد را شستشوی مغزی می دهند؟ 🔅پروفسور ادگار شاین دانش آموخته دانشگاه هاروارد و رییس دانشکده مدیریت آم.آی.تی در زمینه شستشوی مغزی نگاه جالبی دارد. زمانی شستشوی مغزی در زندان های چین بسیار معروف بود. وی با بررسی روش های اعمال شده در زندان های چینی و همچنین ترفندهایی که سازمان ها برای متقاعدسازی و همرنگ سازی کارکنان خود به کار می برند، به این نتیجه رسید که این دو (یعنی زندان های چینی و سازمان های بزرگ)، نقاط مشترکی دارند که آن را شستشوی مغزی یا متقاعدسازی اجباری خواند. 👈🔅شستشوی مغزی به این معناست که تحت شرایط خاص، فرد ناخودآگاه وادار به تبعیت از اندیشه یا خواسته‌های افراد دیگر می شود و تغییرات عمده‌ای در باورها و در نتیجه در رفتارهای او به وجود می آید. ادگار شاین «ایزوله شدن از دیگران» و «دستبند‌های طلایی» را دو ایده‌ی اصلی شستشوی مغزی می‌داند. 👈 ايزوله شدن از دیگران یعنی اینکه ارتباطات وی را با دیگران کم یا قطع کنیم تا از منابع دیگر ورودی نداشته باشد و دستبندهای طلایی یعنی آن که به نوعی منافعش را گره بزنیم به خودمان که تداوم وضعیت فعلی برایش جذاب باشد. 💢تحلیل و تجویز راهبردی: ❌نشانه های فرآیند شستشوی مغزی چیست؟ در واقع می توان 5 شاه کلید اصلی شستشوگران را به ترتیب زیر برشمرد: ۱) تکرار خستگی ناپذیر: یک ایده اصلی یا جمله محوری مرتب تکرار می شود تا کاملا ملکه ذهن تان شود. ۲) ترس آفرینی از دیگران: ایده ها و دیدگاه های متفاوت با ایده اصلی معمولا به توطئه، خطای فاحش، سو نیت، ساده دلی یا فریب کاری متهم می شوند. ۳) تعمیق بخشی هیجانی: برای محکم کاری و رفتن ذهن شما به مراحل عمیق تر از شستشوهای احساسی و شور انگیز استفاده می شود. به این ترتیب فکر منطقی و بکارگیری ادراک مشکل تر می شود. ۴) قدرت انتخاب توهمی: شستشودهنده، تعدادی انتخاب جلوی شما می گذارد اما در واقع تمام انتخاب ها به یکی ختم می شوند. شستشودهندگان عاشق دادن انتخاب های فراوانی هستند که به یک محصول/ایده یکسان ختم می شوند. ایده اصلی در لباس های متفاوت پیش روی شما گذاشته می شود. ۵) ایزوله سازی و قطع ارتباط: برای اطمینان از اینکه شما در معرض ایده های متفاوت از ایده اصلی قرار نگیرید سعی می شود به ترفندهای مختلف، ارتباط شما با دیگران و دیگر اندیشان قطع شود. 👈🔅امپراطوری های رسانه ای معمولا از این شاه کلیدها به خوبی استفاده می کنند. 🌀چه می توان کرد؟ راهبرد اصلی مبارزه با شستشوی مغزی سه گانه «تنوع، ارتباط و مقایسه» است. ⚜قبل از آن که این سه گانه را توضیح دهم. این خاطره بسیار درس آموز را با هم بخوانیم: مشاور ارشد اقتصادی شرکت آلیانز (شرکت چندملیتی خدمات مالی) خاطره جالبی از دوران کودکی خود تعریف می کند. او در پاریس بزرگ شده است. پدرش سفیر مصر در فرانسه بود. ما عادت داشتیم هر روز حداقل چهار روزنامه بخریم. از روزنامه‌ی فیگارو که در زمره‌ی راست‌ سیاسی قرار داشت تا اومانیته که روزنامه‌ چپ متعلق به حزب کمونیست بود. به خاطر دارم روزی از پدرم پرسیدم، چرا ما هر روز چهار روزنامه‌ مختلف می خریم چه نیازی هست که چهار روزنامه بخریم. اخبار همه آن ها یکی است. پدرش پاسخ داد: اگر دیدگاه‌های متفاوت دیگران را دنبال نکنی، نهایتا ذهنت بسته خواهد ماند و تو به زندانی یک تفکر خاص تبدیل خواهی شد که هیچ‌گاه سوالی درباره‌ آن نمی‌پرسد. 🔅جانمایه سه گانه تنوع، ارتباط و مقایسه در خاطره بالا گنجانده شده است. 1- شما باید منابع مختلف داشته باشد. چند روزنامه، چند سایت، چند حزب، چند کانال با دیدگاه های متفاوت داشته باشند. 2- در شبکه ارتباطی متنوع حضور داشته باشید. ارتباط محدود و در یک فضای بسته شما را به بن بست ذهنی و استبداد فکری می کشاند. گروه های فکری، اقوام متفاوت، تیم های کاری مختلف، پروژه های متنوع باعث می شود اتاق ذهن شما پنجره های متفاوتی داشته باشد. وگرنه اگر اتاق شما فقط یک پنجره در یک زاویه داشته باشد تصاویر شما تکراری خواهند شد. 3- هر چیزی که به شدت تکرار می شود اما دلیلی برای آن ذکر نمی شود را بگذارید در لیست سیاه. و آن را با ایده های متضاد و متفاوتش مقایسه و بررسی کنید و آن را که بر اساس شواهد و دلایل، عقلانی تر و موجه تر بود تا اطلاع ثانوی بپذیرید.💯 🌐 پایگاه تخصصی مقابله با عرفان حلقه و عرفان های کاذب و دشمن شناسی ✅تلگرام: https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TXKisZ0dUm4fQ ✅ ایتا: https://eitaa.com/antihalghe
ترویج متون عرفانی سایر ملل توسط مربیان یوگا به روایت تصویر! https://eitaa.com/antihalghe
بخشش در مفهوم "بخشش" در معنویت‌های جدید فراوان تبلیغ می‌شود. این مفهوم در نوشته‌های " " فیلسوف آلمانی برجستگی خاصی دارد. در متون اسلامی، مفهوم بخشش در عرصه حیات جمعی و تعامل با افراد در اجتماع وارد شده و به معنای صرف نظر کردن از حق معنوی و مالی خود و یا سهیم کردن دیگران در امکانات شخصی است. اینگونه بخشش در متون دینی، در صورتی محسوب می‌شود که با قصد خیر رساندن به دیگران و کسب رضایت خدا انجام شده باشد. واژه بخشش در کلام ، به معنی چشم‌پوشی از داشته‌های خویش و شریک کردن دیگران در دارایی‌های خود نبوده بلکه به معنی چشم‌پوشی از نگرانی‌ها و گذشتن از خود است. به عبارت دیگر، بخشش در نظام اندیشه اکهارت، نه با سرگذشت دیگران پیوند می‌خورد نه با انگیزه ورود به عالم معنا و کسب فضیلت اخلاقی انجام می‌شود یعنی نه خدا در آن به چشم می‌خورد و نه رسالت اجتماعی در آن دیده می‌شود، نتیجه اینکه بخشش در اندیشه اکهارت واژه‌ای در مقابل کینه‌توزی یا خساست نیست بلکه در مقابل ندامت به کار می‌رود. بخششی که اکهارت به آن دعوت می‌کند، در حقیقت دعوت به بر وجدان اخلاقی است یعنی چراغی به نام عذاب وجدان که ممکن است سوسوی آن در نهایت آدمی را به خالقش پیوند دهد و راه بسته انسان مدرن را به عالم معنا باز کند. این در مکتب اکهارت، ضد ارزش است و مدفون کردن آن، ارزش معرفی می‌شود! اکهارت از دیگران می‌خواهد با بخشش، گله و شکایت را کنار بگذارند و انسان‌های قانع و سربه‌راهی باشند و اجازه دهند که تمدن غرب به کار خود ادامه دهد. به راستی که با انکار مشکلات روانی انسان مدرن آغاز می‌شود، شناختش از نیازهای روحی آدمی چه میزان درست خواهدبود؟ فهمش از ساحت‌های وجودی انسان چقدر قابل اعتماد خواهدبود؟ در نهایت راهکارهایی که برای درمان پیشنهاد می‌دهد، چه میزان واقع‌بینانه و کارآمد خواهندبود؟ 🌐 پایگاه تخصصی مقابله با عرفان حلقه و عرفان های کاذب و دشمن شناسی ✅تلگرام: https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TXKisZ0dUm4fQ ✅ ایتا: https://eitaa.com/antihalghe
📝 حقارت و عقده‌های روانی، از عوامل گرایش به عرفان‌های کاذب: عقده‌ها، موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمی‌شوند، بلکه مجموعه‌های رفتاری پیوسته حاضری هستند همانند استعداد موسیقی؛ به بیان ساده‌تر عقده‌ها بخش‌های رفتاری‌ای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه می‌دهند و در «مَن» آدمی ادغام نشده‌اند و به صورت گستره پررنگی از «علایق» خود را نشان می‌دهند. ذوق عامه این واژه را در معنایی نسبتاً خاص به کار می‌برد و آن به معنی «وجود مانع در جریان طبیعی یا عادی یک فعالیت» یا «ناراحتی روحی یا امتناع از رفتار سازگار عادی» است. ولی این برداشت عمومی از واژه عقده نسبتاً اشتباه است چرا که در نوشته‌های اکثر نظریه پردازان بزرگ، عقده لزوماً رفتار نابهنجار نیست.[1] اغلب افرادی که گرایش به معنویت‌های کاذب و دروغین پیدا کرده‌اند؛ برای سرپوش گذاشتن بر عقده‌های شخصی و روانی، در دوران مختلف زندگی، به سراغ عرفان واره ها و معنویت‌های به اصطلاح نوظهور رفته‌اند. به طور نمونه پسر و یا دختری که در جامعه امروز برای عقب نیفتادن از رفقای خود، به سمت دوستی‌های ناسالم می‌رود، و با وجود عدم میل باطنی خود و فشار خانواده دست به بعضی از کارهای غیر عقلی و غیر شرعی می‌زند، در واقع گرفتار نوعی عقده شده است، که برای درمان آن در دین مبین اسلام چاره اندیشی شده است؛ اما از آنجایی که به سمت دین ناب رفتن به خاطر محدود شدن در پایبند بودن به اصول و منطق حاکم در آن، برایش سخت جلوه می‌کند، وهمچنین به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و لازم در مورد دین و عرفان اصیل، برای خلاصی خود از تبعات عقده‌هایش، به سراغ برخی از معنویت‌های نوظهور که در راستای تأیید اعمال نادرست او می‌باشد می‌رود. یکی از عقده‌هایی که از جهت واکنش‌های رفتاری و علمی دارای دو گونه تأثیر مثبت و منفی می‌باشد، «عقده حقارت» است که در اثر عوامل و انگیزه‌های گوناگون در روان انسان‌ها به وجود می‌آید. تفاوت بین شخصی که از احساس طبیعی حقارت استفاده مثبت می‌برد و از آن برای کسب موفقیت بیشتر بهره می‌برد، با کسی که تسلیم آن می‌شود، فراوان است. اما از نقطه نظر علمی هم آن پیروزی خارق‌العاده و هم آن شکست و حالت منفی هر دو، دو درجه مختلف از «عقده حقارت» محسوب می‌شود. هنگام مواجهه یا پیش‌آمدهای تازه، کوشش دارد با آنها برخورد نکند یا وضع دفاعی به خود بگیرد و یا به نحوی موقعیت خود را تغییر دهد؛ حتی ممکن است در این راه بزرگ نمایی نموده و دفع تهاجمی به خود بگیرد و این وضع تهاجمی گاه به صورت احساس برتری نسبت به دیگران خود را نشان می‌دهد. بنابراین تفاوت بین یک شخص معمولی و کسی که مبتلا به عقده روانی حقارت یا برتری بر دیگران می‌باشد؛ در کوشش برای کسب قدرت، شهره عام شدن و به نحوی جبران عقده‌های روانی و شخصی است. چنین شخصی در واقع با این نحوه رفتار می‌خواهد عذاب وجدان خود را کم کرده، و به خود بباوراند که کارهایش ضد خدا و دین نیست و خدا هم از او ناراضی نبوده و بلکه شیطان برای او چنین القاء می‌کند که تازه مسیر عرفان واقعی را پیدا کرده است. از همین رو به سمت عرفان‌ها و معنویت‌های کاذب رفته، و برای رسیدن به آرامشی خیالی و مملو از توهم که همراه با لذت برای او معرفی و توصیف شده است، تن به دستورات و آموزه‌های این معنویت‌ها می‌دهد. امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: «شوربختی و حادثه‌ها و نکبت و شکست‌ها، همه به دست انسان و بر اثر گناه آلودگی، پیش می‌آید... .»[2] همچنین امیر بیان و امام عارفان علی (علیه السلام) در کلامی می‌فرمایند: «هَلَکَ مَن أضَلَّهُ الهَوی، و استَقادَهُ الشَّیطانُ إلی سَبیلِ العَمی،  نابود شد کسی که هوس گمراهش کرد و شیطان او را به بیراهه کشاند..»[3] در نتیجه باید گفت: انجام دادن گناه و میل به آن، از مهمترین عامل تخریب شخصیت و تحقیر شدن یک فرد در مقابل خدا و مخلوقات به حساب می‌آید و مانع جدی در تأثیر آموزه‌های اسلام به شمار می‌آید. آدمی به جز آن چیزهایی که زیر بنای جایگاه، آبرو و منش ظاهری او را می‌آفریند؛ باید در صدد به دست آوردن عوامل دیگری برآید که بنیانگذار ارزش‌های معنوی در وی می‌شوند. ترک گناه از بزرگترین این عوامل است که نشان دهنده شخصیت انسان‌ها و از طرفی پرورش دهنده آن به حساب می‌آید. پی نوشت [1]. برگرفته از سایت؛ .porseman.org [2]. محمد بن یعقوب کلینی، كافى، جلد 2، ص 269. [3]. ابوالفتح آمدی، غرر الحکم، طبع نجف، ص 329. 🌐 پایگاه تخصصی مقابله با عرفان حلقه و عرفان های کاذب و دشمن شناسی ✅تلگرام: https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TXKisZ0dUm4fQ ✅ ایتا: https://eitaa.com/antihalghe
سرکرده عرفان حلقه و برخی از مانع گفتن و همراه داشتن اسماء الهی برای مریدان خود هستند و از گفتن و شنیدن «لا حول و لا قوة الاّ بالله» و یا نوشتن «آیة الکرسی» و همراه داشتن آن واهمه دارند. در فرآیند مطروحه‌ی خود به بیماران تأکید می‌کنند که از این اذکار، همراه خود نداشته باشند. وی دراین‌باره می‌گوید: «رفتن در ذکر بدون ، مساوی است با آلوده شدن، 99 درصد از این افراد مشکل دارند و مشکل تشعشع دفاعی دارند شما در پروسه درمان که انجام دادید متوجه می‌شوید آن‌هایی که اهل این مسائل بودند چقدر کارشان مشکل‌تر بوده است.» این گفته‌ها دقیقاً کریم است که می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ...[رعد/28] آن‌ها که به خدا ایمان آورده و دل‌هاشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام‌ بخش دل‌ هاست». 🌐 پایگاه تخصصی مقابله با عرفان حلقه و عرفان های کاذب و دشمن شناسی ✅تلگرام: https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TXKisZ0dUm4fQ ✅ ایتا: https://eitaa.com/antihalghe
⚫️ #علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به #مشك گیسویِ دختـركِ منتـظرش، ریخت به هم⚫️ #محرم #امام_حسین #حضرت_عباس
💯سخنرانی جنجالی💯👆 🏴 تعطیلی عزای امام حسین به بهانه فقرا! ♨️عقل شما ییشتر میرسه یا اهل بیت؟ ♨️حدیث قدسی و آثر دنیوی نذری! ♨️از ترکیه و سگ و قلادش بزن! ♨️چرا این پرچم ها خواهند ماند
عاشورای حسینی تسلیت
📝 نقد مقاله «آیینه عاشورا» نوشته محمدعلی طاهری بسم الله الرحمن الرحیم 📌در این نوشتار قصد دارم به نقد مقاله آیینه عاشورا محمد علی طاهری بپردازم، اما قبل از آن نظر خوانندگان عزیز را به دو مقدمه مهم جلب می‌کنم تا بتوانند به دید روشنی از آنچه در پی خواهد آمد، دست یابند: 🔺1. تفکر التقاطی چیست؟ التقاط در لغت به معنای برچیدن و از زمین برداشتن است و تفکر التقاطی اصطلاحی است که به نحوه‌ای خاص از اندیشیدن اطلاق می‌شود، اهل اندیشه و نظر این سخن را که "هر اندیشمندی شایسته است در حوزه تخصصی خود به اظهار نظر بپردازد" می‌ستایند و معتقدند: "آنجا که مباحث رنگ تخصصی به خود می‌گیرد، باید از کارشناسان هر فن نظرخواهی کرد". ولی گاه در مقام عمل کسانی یافت می‌شوند که بدون توجه به قاعده عقلانی فوق در زمینه‌های گوناگون که قطعأ همگی آنها در حوزه تخصص ایشان نیست، به اظهار نظر می‌پردازد. این‌گونه افراد از میان دیدگاه‌هایی که در هریک از زمینه‌های مختلف ارائه شده، نظری را پسندیده و برمی‌گزینند و بدون توجه به زیرساخت‌های فکری دیدگاه گزینش‌شده، مجموعه‌ای از نظریات را به عنوان تفکر خویش انتخاب و به دیگران عرضه می‌کنند که گاه با اندکی دقت، ناهمگونی و حتی تناقض در میان اجزای این تفکر به‌راحتی قابل شناسایی است. به عنوان نمونه از مطالعاتی که در زمینه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، سیاست، حقوق، فلسفه، عرفان، دین و... داشته‌اند، مجموعه‌ای از نظریات که هریک برگرفته از گرایش خاصی است، فراهم می‌آورند؛ البته این مجموعه بر اساس سنجش‌های دقیق و موشکافی در زیربناهای فکری نظریه‌ها و درنظرگرفتن سازگاری و ناسازگاری آنها به دست نیامده، بلکه آنچه به مذاق این تدوین‌کننده خوش‌تر آمده، قبول شده و در کنار سایر نظریات قرار گرفته است. بزرگ‌ترین اشکال این‌گونه اظهارنظرهای غیرکارشناسانه، ناسازگاربودن آنها با یکدیگر است که به دلیل همین ناسازگاری در اجزاء یا حتی تناقض میان آنها نمی‌تواند مجمو عه‌‌ای منسجم از افکار صحیح پدید آورد. بنابراین "تفکر التقاطی" در اصطلاح عبارت است از مجموعه‌ای از نظریات که از گرایش‌های متفاوت و گاه متناقض برگرفته شده و در کنار هم گرد آمده است و چون بنیان‌ها و زیرساخت‌های این گرایش‌ها و نظریات ناهمگون یا در مقابل هم‌اند (به عنوان نمونه، برخی برخاسته از مکاتب "انسان‌محور یا اومانیسم"، برخی برخاسته از مکاتب "خدامحور"، برخی برگرفته از گرایش مبتنی بر "اصالت فرد"، برخی برگرفته از گرایش‌های مبتنی بر "اصالت جمع"، پاره‌ای برآمده از "لیبرالیسم" و سکولاریسم" و پاره‌ای مبتنی بر "دین‌محوری "هستند)، دارندگان تفکر التقاطی گاه به ورطه پلورالیسم و نظریه "همه‌صدقی ادیان و اندیشه‌ها" درافتاده‌اند. در جامعه اسلامی ما نیز به‌ویژه در قرن اخیر، این تفکر (تفکر التقاطی) میان کسانی که قوت فکر و قدرت تحقیق علمی لازم را ندارند، رایج شده است. کم نیستند کسانی که از یک‌سو مسلمان‌اند و در مقام سخن حاضر نیستند دست از تمامیت اسلام و عقاید دینی بردارند، اما از سوی دیگر سخت شیفته نظریات دیگران در زمینه‌های مختلف‌اند و در عین حال نه در مسائل دینی تخصص لازم را دارند و نه در همه زمینه‌هایی که در آن به اظهار نظر پرداخته‌اند.   🔺1-1. مفهوم "اجتهادبه‌رأی" در اسلام در روایات اسلامی نیز تعبیری به عنوان "اجتهاد‌به‌رأی" وجود دارد که عبارت است از پیش‌داوری و تمایلات شخصی در استنباط.  انسان قبل از پژوهش در هر مسأله‌ای ممکن است دارای یک سلسله پیشینه ذهنی و تمایلات شخصی باشد که اگر در مقام تحقیق آنها را کنار نگذارد، نتیجه به‌دست‌آمده از پژوهش بالطبع ناب و بی‌پیرایه نخواهد بود؛ از این رو دخالت‌دادن برخی انگیزه‌های درونی مانند شهرت‌طلبی، کسب محبوبیت و جایگاه اجتماعی یا منافع شخصی در برداشت از دین که انسان را وامی‌دارد تا به گونه‌ای احکام و معارف دینی را توجیه و تفسیر کند که در نهایت به نفع خواسته‌های نفسانی او باشد؛ نه برداشت بی‌طرفانه و حقیقت‌طلبانه از آن. نتیجه این اجتهاد‌به‌رأی، بدعت در دین و برداشت التقاطی از مفاهیم و منابع دینی است و این نظریات نوعأ از مکاتب و گرایش‌های غیر دینی و یا حتی ضد دینی در ذهن فرد حاصل می‌آید؛ وگرنه اگر اینها نیز برآمده از دین و بخشی از آن بودند، هرگز نمی‌توانستند با بخش‌های دیگر در تنافی باشند. 🔺2-1. تفکر التقاطی و اجتهادبه‌رأی در اندیشه‌های طاهری متأسفانه آقای محمدعلی طاهری دارای چنین تفکری است و این تفکر به‌روشنی در کتاب‌ها و آموزه‌های کتبی و شفاهی ایشان در عرفان حلقه دیده می‌شود که جای بحث مفصل دارد. از آنجا که ایشان تخصصی در مباحث دینی و علوم اسلامی ندارد، واردشدن ایشان به این حوزه، این تفکر را در ذهن او ایجاد کرده و به برداشت‌های غلطی از مفاهیم دینی دچار شده‌اند (مانند واردشدن ایشان در حوزه‌های دیگر از جمله پزشکی، روان‌شناسی، عرفان،
فلسفه و... و حتی در این حوزه دچار تناقضات فاحشی شده‌اند که ذهن دقیق و آگاه مخاطبان متخصص، قادر به شناخت این تناقضات می‌باشد. این مقدمه برای شناخت تفکر محمد علی طاهری طرح شد تا با این شناخت، نگاه دقیق و آگاهانه‌تری به آثار او و از جمله این مقاله داشته باشیم و اکنون مقدمه دوم: 🔺2. استحباب عزاداری بر سیدالشهداء علیه السلام یکی از موضوعاتی که دشمنان شیعه به آن پرداخته‌اند و مورد هجوم قرار داده‌اند، مسئله عزاداری بر سیدالشهداء علیه السلام است؛ زیرا آنان به‌خوبی به تأثیر فرهنگ عاشورا در جریان تشیع پی برده‌اند و می‌دانند مبارزه با تشیع، جز با مبارزه با فرهنگ عاشورا و نهضت حسینی به سرانجام نخواهد رسید. حال در این میان کسانی مانند وهابیت آشکارا به مخالفت با عزاداری بر ائمه و بزرگان دین و به‌ویژه سرور و سالار شهیدان (ع) پرداخته‌اند و آن را یکی از بدعت‌های شیعیان می‌دانند و کسانی نیز مانند طاهری زیرکانه و موذیانه در ظاهری زیبا و در قالب الفاظ دل‌نشین فرهنگ عزاداری را زیر سوال می‌برند. 🔺1-2. برخی روایات اسلامی در این مورد قبل از پرداختن به متن مقاله باید خواننده عزیز، توصیه و تأکید پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در بزرگداشت عاشورا و عزاداری و گریه بر امام حسین (ع) را مورد توجه قرار دهد. برای اثبات استحباب گریه و عزاداری بر حضرت اباعبدالله (ع) و برای تبیین اینکه در این ایام، کاری غیر از عزاداری و گریه شایسته نیست و نباید با توجیه و استدلال بی‌پایه و اساس (آن‌طور که نویسنده مقاله گفته)، به شادی و  پایکوبی پرداخت، چند نمونه از روایات اهل بیت (ع) را می‌آورم تا خواننده عزیز بداند که اهل بیت (ع) بر مصائب جدشان گریه و عزاداری می‌کردند و کاری غیر از این را در این ایام شایسته نمی‌دانستند: 1. وقتی پیامبر اکرم (ص) دختر خویش فاطمه (س) را به مصائب اباعبدالله (ع) مطلع ساختند، حضرت زهرا (س) به‌شدت گریستند و فرمودند: پدر جان این مصائب در چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ پیامبر (ص) فرمودند: زمانی که نه من و نه علی [ع] و نه تو هیچ‌یک نباشیم؛ پس گریه حضرت زهرا (س) شدت یافت و فرمود: پس چه کسی بر او اقامه عزا می‌کند؟ پیامبر فرمودند: ای فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم و مردان امتم بر مردان ایشان گریه خواهند کرد و گروه‌گروه عزای او را در هر سال تجدید می‌کنند؛ پس در قیامت تو زنان را و من مردان را و هرکس بر مصائب حسین گریه کرده است را دستگیری کرده و با شفاعت خویش وارد بهشت می‌سازیم (بحارالانوار44/292). 2. ابن عباس در روایتی طولانی نقل کرده است که چون از صفین بازمی‌گشتیم، گذر امام علی (ع) و اصحاب آن حضرت به سرزمین نینوا افتاد؛ سپس آن حضرت با صدای بلند مصائبی را که در این زمین بر اهل بیت (ع) خواهد رسید، بیان کرد و آن‌قدر گریستند که از هوش رفتند (امالی شیخ صدوق، مجلس 87، صفحه 940). 3. حضرت رضا (ع) فرمودند: پدرم چون روز عاشورا می‌رسید، در آن روز محزون و گریان بودند و می‌فرمودند: امروز روزی است که حسین (ع) در آن کشته شده است (بحار الانوار 44/284). این‌گونه روایات که تعداد آن بی‌شمار است، همگی در پی اثبات این مدعاست که اهل بیت (ع) خود بر مصائب خویش، بیش از همه عزاداری و گریه می‌کرده‌اند و در سخن دشمنان این فرهنگ، چیزی جز القاء شبهه و ایجاد تفرقه و توهین به مقدسات و مخدوش‌کردن اذهان برای بی‌ارزش نشان‌دادن این عمل چیز دیگری نهفته نیست. 🔴 اکنون نقد مقاله «آیینه عاشورا»: نتیجه نگاه طاهری، تغییر فرهنگ عاشورا از طریق توجیهات دلفریب و زیباست باید از خواننده محترم پرسید: آقای طاهری چه هدفی از نوشتن این مقاله داشته؛ امری که بین شیعه تقدس خاصی دارد و زیر سوال‌بردن آن تیشه به ریشه فرهنگ تشیع می‌زند؟! طاهری می‌گوید در این ماه غیر از عزاداری و سیاه‌پوشیدن کارهای دیگری هم می‌توان کرد؛ مثل هلهله و پایکوبی و پوشیدن جامه سرخ و زرد و سفید با توجیهات زیبا! (ضمن  آنکه اصلاً پوشیدن لباس سیاه "شریک جرم یزیدبودن" تعریف می‌شود و می‌گوید: "آیا این فکر لرزه بر اندام ما نمی‌اندازد و تصور شریک جرم‌بودن در ریخته‌شدن خون حسین (ع) خواب را از چشمان ما دور نمی‌کند؟" و با ارائه تصویری ناپسند از سیه‌پوشی ناخودآگاه میل به پوشیدن آن را کمرنگ می‌کند.) 🔸سوال من این است: آیا این خلاف روش اهل بیت (ع) نیست؟ آیا امامان معصوم (ع) نمی‌توانستند برای شهادت جدشان این توجیهات را بیان کنند و دستور به اقامه عزا و گریه بر جدشان ندهندو شیعه را به زحمت و تعب نیندازند؟ آیا در فرهنگ تشیع فلسفه عزاداری، فقط اندوه و ماتم بر شهادت جمعی از نیکان روزگار است که آقای طاهری خواسته‌اند با توجیهات زیبا و دلفریب، دل شیعه را تسلی دهد و بگوید با گریه و سیا‌ه‌پوشیدن خود را آزار ندهید، می‌توانید به حسین (ع) ارادت داشته باشید و سبز و سفید و سرخ هم بپوشید و هلهله و شادی هم بکنید؟! آیا این درک‌نکردن فلسفه عزاداری بر حسین ع
 نیست که ائمه ما آن‌قدر بر آن تکیه دارند؟ آیا این مقاله، برخاسته از تفکر التقاطی طاهری نیست که برداشت غلط خود از این فرهنگ را با چنین توجیهاتی به مخاطب القا می‌کند؟   فلسفه عزاداری عاشورا فراتر از برخی رفتارهای افراطی عوام‌گرایانه است طاهری در این مقاله همه شیعیان را مخاطب قرار داده؛ نه جمعی خاصی از شیعیان که ممکن است در عزاداری‌ها رفتارهای خلاف شرع و عرف انجام دهند و فرهنگ شیعه را زیر سؤال ببرند که ما هم بعضی رفتارها و اعمال انجام‌شده در عزاداری‌ها را تأیید نمی‌کنیم و معتقدیم باید کنار گذاشته شود تا موجب وهن تشیع نشود؛ اما آقای طاهری خطاب به همه شیعیان مطالب را عنوان می‌کند. امام حسین (ع) برای اقامه دین جدش و امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر به شهادت رسید و شیعه با اقامه عزای او به همه دشمنان اسلام اعلام می‌کند که پیام او را دریافت کرده و ادامه‌دهنده راه اوست و پرچم او را برای مبارزه با ظلم و ستم و تحریف و بدعت و انحراف دین به زمین نمی‌گذارد. چرا سنت بلندکردن علم را در عزاداری‌ها زیر سؤال می‌برد؟ این سنت نشانه بلندبودن پرچم کربلا و عهد وفاداری شیعه به حسین (ع) و ابالفضل (ع) علمدار کربلاست؛ البته باز هم می‌گویم ممکن است عده قلیلی به نیت شهرت و خودنمایی این کار را بکنند؛ اما این را نمی‌توان منسوب به همه کرد و اصل این سنت پسندیده را زیر سؤال برد! 🔸سیه‌پوشی در عاشورا در نظر طاهری جالب است که وی برای پوشیدن جامعه سفید و زرد و سرخ، توجیهات زیبا می‌آورد، اما برای پوشیدن رنگ سیاه که سنت و عرف جامعه است و نشان عزاداری و ماتم بر سیدالشهداء (ع) است می‌گوید: "پوشیدن رنگ سیاه یعنی ما حسین (ع) را تنها گذاشته‌ایم و او مظلومانه به شهادت رسید و این لباس سیاه، نشانی است بر شریک جرم بودن ما در ریخته‌شدن خون آنها، آیا این فکر لرزه براندام ما نمی اندازد و تصور شریک جرم بودن در ریخته شدن خون حسین خواب را از چشمان ما دور نمی‌کند؟" با این توجیه طاهری برای پوشیدن رنگ سیاه! کدام شیعه عاشق حسینی حاضر است دیگر در عزای حسین لباس سیاه بر تن کند؟ آقای طاهری این فلسفه پوشیدن رنگ سیاه را از کجا آورده؟ آیا این تفکر غلط خودش نیست؟ و یا شاید قصد عوض‌کردن فرهنگ عزاداری را داشته و مرموزانه و زیرکانه با این توجیه اذهان را به پذیرش تفکرات ناسالم خود هدایت می‌کند؟ 🔸چرا شیعه را شریک جرم‌کشتن حسین (ع) می‌داند؟ در کدام منبع دینی آمده: شیعه در طول تاریخ محکوم به یاری نکردن حسین (ع) است و تا قیامت بر این جرم خود باید بگرید؟ آیا این درک نکردن فلسفه عاشورا نیست؟   🔰نادیده‌گرفتن بهار ظهور مهدی (عج) در جای دیگری از مقاله طاهری می‌گوید: "می‌توان زرد پوشید و گفت ما به خزان نشسته‌ایم؛ چراکه بعد از عاشورا بهار انسانیت، تابستان را پشت سر نگذاشته به خزان رسیده است". چه کسی و با چه مدرکی می‌تواند ادعا کند که با شهادت امام حسین (ع) بهار انسانیت خزان شده؛ پس می‌توان جامه زرد پوشید؟ آیا بعد از امام حسین (ع) انسان کاملی به صحنه روزگار نیامده؟ آیا حسین (ع) 9 فرزند از خود به یادگار نگذاشت که یکی پس از دیگری به امامت رسیدند و پرچمدار قیام حسین (ع) بودند و هرکدام نمونه انسان کامل بودند؟ آیا حسین (ع) فرزند حی و حاضری به نام مهدی (عج) ندارد که خون‌خواه حسین (ع) است و روزی قیام او را تکمیل خواهد کرد؟ پس انسانیت هنوز بهاری به نام مهدی (عج) دارد که نسیم حضورش در جامعه شیعه و  جهان بشریت می‌وزد. آیا این اهانت به حسین (ع)و فرزندان پاکش نیست؟   ⛔️شادی و پایکوبی به بهانه زنده‌بودن شهیدان؟! در ادامه مقاله می‌گوید: "می‌توان خندید و پایکوبی کرد و فریاد شهیدان زنده‌اند را سر داد و نشان داد که از اعماق وجود مسروریم؛ چراکه آنها نمرده‌اند و نزد خدا روزی آسمانی دارند و جاودانگی الهی متعلق به آنان است". آیا به بهانه زنده‌بودن شهیدان می‌توان در روز عاشورا خندید و شادی و پایکوبی کرد؟ پس چرا امام حسین (ع) روز عاشورا برای فرزندان و یارانش گریست و حضرت زینب (س) اقامه عزا کرد و حضرت سجاد (ع) 20 سال بر مصیبت پدرش گریست؟ آیا آنها نمی‌دانستند شهیدان زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند؟ آیا این همراهی با سپاه یزید نیست که با شهادت هریک از یاران حسین (ع) هلهله و شادی می‌کردند؟ فرق ما با یزیدیان چیست؟ لابد فلسفه شادی سپاه یزید هم همان بوده که طاهری گفته است!   💢پلورالیزم دینی در اندیشه‌های طاهری طاهری می‌گوید: "آری می‌توان هر کاری انجام داد، مهم آن است که در پس آن چه اندیشه‌ای نهفته است و اینکه انسان با چه طرز فکری به رسالت خود نگاه کرده و در چه جایی و با چه محتوایی آن را پیدا کند..." آیا این تأیید تفکر پلورالیزم دینی و قرائت‌های مختلف از دین نیست؛ تفکری که می‌کوشد تا دین را به عنوان  حقیقتی که تنها نزد خداست، طرح کند و اینکه هرگز بشر و حتی پیامبران (ع) را بدان راهی نیست و اینکه هر انسانی برداشت