دیشب به مناسبتی زندگی نامه سردار دلها را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت .نوشته بود مدرک تحصیلی دیپلم، از گذشته ات فقط گزارش رزم هایت بود و بس
سردار به تو غبطه خوردم که تو با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا و ... نبودی
هرگز دنبال نام و عنوان نبودی
هرگز به فکر استراحت نبودی
مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی
وسط نماز از یتیم شهید گل و برگ گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد شاید فکر کردی این نماز نزد حق محبوب تر است و بلافاصله بعد از نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق بوسه کردی
سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود
خانه ات ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی
و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان
اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان
چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی
سردار کرار همیشه در سفر سفر بخیر و سلامت
وقتی در سایت ها دنبال می گشتم و دیدم نوشته به جز تاریخ تولد و محل تولد اطلاعات بیشتری در دسترس نیست فهمیدم که ما واقعا تو را نمی شناختیم
تو از افلاک بودی نه در خط املاک
اهل همت بودی نه اهل صحبت
مرد عمل بودی و نه مرد شعار
دارای مقام بودی نه صاحب عنوان و مقام
خوشا بحالت که یار نظام بودی و نه مثل ماها بار نظام
تو سرباز ایران بودی نه سربار ایران
تو به انتظار ایستاده بودی نه به انتظار نشسته
تو سوار بر تانک بودی نه سرمایه دار بانک
نمی دانم تو چندمین بودی از 313 تن
تو یار مردم بودی و در مشکلات همیشه پشت مردم بودی
هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی چه در اهواز چه حلب چه بغداد و چه دمشق و یا اربیل
و در آخر
در سرزمین کوفه به شهادت رسیدی
بدن مطهرت هم باز به زیارت رفت کربلا کاظمین نجف قم مشهد و آن وقت در خاک آرام گرفتی تا بر افلاک قدم بگذاری
سردار شهادتت مبارک
سردار ما را ببخش که تو را نشناختیم والبته مهم هم نیست چون که صد البته آسمانیان تو را بهتر می شناسند
سردار ببخش که درجه ای نظامی بالاتر از سپهبد نداریم که بردوش و یا برسینه است بگذاریم .
سردار ما تا بحال فکر می کردیم که تو فتح الفتوح کردی ولی تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب کردی
دیدیم که دوباره در اهواز سیل آمد اما این دفعه سیل جمعیت بود که با لطف خدا تبعات این سیل درخت ظلم و ستم را از ریشه برخواهد کند
به امید آن روز
سردار برای ما دعا کن که به دعایت سخت محتاجيم.😭😭😭
#دلنوشته
🌐 پایگاه تخصصی مقابله با عرفان حلقه و عرفان های کاذب و دشمن شناسی
✅تلگرام:
https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TVM0pMtiezUgg
✅ ایتا:
https://eitaa.com/antihalghe
پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب
اَبَر قهرمانی به نام یحیی سنوار! @antihalghe
#دلنوشته
از آن روز غمبار فکرم درگیر است که چرا سنوار تنها و غریب در یک خانه ویران گیر افتاد؟
در ذهنم خیلی سناریو چیدم که شاید در حال رصد دشمن بوده، شاید در حال طراحی برای حمله و شناسایی منطقه بوده و شاید و شاید و شاید...
اما دلم آرام نمیگیرد از این شایدها....
یاد کلام شهیدی افتادم که گفت: شهادت زمان مرگ را تغییر نمی دهد فقط نوع مرگ را عوض میکند.
یعنی آن روز روز رفتن سنوار بود هر جا که ممکن بود باشد، در میان یاران یا دفتر کار یا خط مقدم یا...
اما خدا سناریوی بی نظیری برای سنوار نوشته بود.
او باید در دل دشمن، تنها، در خانه ویران فلسطینی، زخمی و ناشناس می ماند تا دشمن با ترس و یک روز پس از شهادتش به هویت او پی ببرد.
او باید ثابت می کرد سنوار به تنهایی یک لشکر بود برای هراس انداختن در دل دشمن،
سنوار خانه و سرزمین فلسطین را ترک نمی کند،
سنوار تا آخرین نفس بر سر آرمان فلسطین می ماند،
سنوار همانطور که در ۲۳ سال حبس مقاوم ماند در لحظات آخر به جای تسلیم و حفظ جان، درس مقاومت را در گوش تاریخ فریاد زد با یک چوبدست.
این چوبدست همان عصای چوبین موسی ع بود که به اژدهایی بدل شد و عظمت و هیمنه فرعون زمان، صهیونیست خونخوار را در چشم جهانیان خُرد کرد، آنروز و آن لحظه را باید دنیا میدید و در تاریخ ثبت می کرد، پس فرعون زمان خود مردم را دعوت به نظاره کرد و پهباد روزنه ای شد برای تماشای جهانیان و نظاره یک ابرقهرمان تاریخی!
سنوار موسی زمان بود که با چوبدستش فرعون را به خاک مذلت کشاند.
و راهی از میان دریای غفلت استکبار برای بیداری قلب های حق طلب گشود تا انسان ها را به ساحل نجات و روز موعود پیروزی رهنمون شود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
✍ فاطمه میرزاییان
فاطمه میرزاییان .کارشناس عرفان های کاذب
https://mirzaeeyan50.blogfa.com/
#پایگاه_تخصصی_نقد_عرفان_های_کاذب
#فاطمه_میرزاییان
کانال ایتا
https://eitaa.com/antihalghe
کانال تلگرام
https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TW-9NYkmjpYUg
#دلنوشته
از آن روز غمبار فکرم درگیر است که چرا سنوار تنها و غریب در یک خانه ویران گیر افتاد؟
در ذهنم خیلی سناریو چیدم که شاید در حال رصد دشمن بوده، شاید در حال طراحی برای حمله و شناسایی منطقه بوده و شاید و شاید و شاید...
اما دلم آرام نمیگیرد از این شایدها....
یاد کلام شهیدی افتادم که گفت: شهادت زمان مرگ را تغییر نمی دهد فقط نوع مرگ را عوض میکند.
یعنی آن روز روز رفتن سنوار بود هر جا که ممکن بود باشد، در میان یاران یا دفتر کار یا خط مقدم یا...
اما خدا سناریوی بی نظیری برای سنوار نوشته بود.
او باید در دل دشمن، تنها، در خانه ویران فلسطینی، زخمی و ناشناس می ماند تا دشمن با ترس و یک روز پس از شهادتش به هویت او پی ببرد.
او باید ثابت می کرد سنوار به تنهایی یک لشکر بود برای هراس انداختن در دل دشمن،
سنوار خانه و سرزمین فلسطین را ترک نمی کند،
سنوار تا آخرین نفس بر سر آرمان فلسطین می ماند،
سنوار همانطور که در ۲۳ سال حبس مقاوم ماند در لحظات آخر به جای تسلیم و حفظ جان، درس مقاومت را در گوش تاریخ فریاد زد با یک چوبدست.
این چوبدست همان عصای چوبین موسی ع بود که به اژدهایی بدل شد و عظمت و هیمنه فرعون زمان، صهیونیست خونخوار را در چشم جهانیان خُرد کرد، آنروز و آن لحظه را باید دنیا میدید و در تاریخ ثبت می کرد، پس فرعون زمان خود مردم را دعوت به نظاره کرد و پهباد روزنه ای شد برای تماشای جهانیان و نظاره یک ابرقهرمان تاریخی!
سنوار موسی زمان بود که با چوبدستش فرعون را به خاک مذلت کشاند.
و راهی از میان دریای غفلت استکبار برای بیداری قلب های حق طلب گشود تا انسان ها را به ساحل نجات و روز موعود پیروزی رهنمون شود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
برای لبیک به سنوارهای غزه همه میآییم✌️
✍ فاطمه میرزاییان
@antihalghe
وبلاگ
https://mirzaeeyan50.blogfa.com/
پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب
رهبر انقلاب: ما بر سر عهدمان با امام خمینی ره پایداریم. انا علی العهد... #خمینی_کبیر #امام_خمینی @a
#دلنوشته
از کودکی شناختمت، از روزهایی که مادر از تو میگفت و عکست را نشانمان می داد و در موج مردم حل میشد برای کمک به پیروزی انقلابت، سال ۵۷ که مادر به خیابان ها برای شرکت در راه پیمایی، کمک به مجروحان، رصد اخبار تجمعات انقلابیون و... می رفت.
از روزی که من و خواهرم را مینشاند برای آماده کردن کوکتل مولوتوف و صابون های که رنده میکردیم و در شیشه های که مادر از همسایه ها جمع می کرد و جلوی ما میچید تا آماده کنیم و شهید رضا ببرد برای مقابله با گارد شاهنشاهی!
از روزی که مادر دست من و خواهرم را گرفت برای دیدن مخفیانه فیلم کشتار میدان ژاله در بیمارستان امیراعلم با وجود حکومت نظامی و به بهانه بیماری ما! و دیدم مردم چطور برای آرمانی که تو فریادش زدی به خاک و خون کشیده شدند و بولدوزرهای شاه که جنازه های شهدای میدان ژاله را در کامیون میریختند و این تصویر تلخ ترین خاطره کودکی من شد.
از راه پیمایی های انقلاب و دیدن حماسه های یارانت!
از روزهایی که در راه پیمایی های ۵۷ عکس تو را بالای دست ها میدیدم.
از نوجوانی شناختمت از روزهایی که مادر به امر تو پشت جبهه فعالیت میکرد و از تو و اطاعت امرت میگفت و ما را برای بافتن لباس گرم برای سربازانت و بسته بندی اقلام خوراکی و... وا میداشت!
عشق تو از کودکی در رگ و خونم جاری شد و با دیدارت در جماران به اوج رسید.
خدا را شاکرم در زمانه تو به دنیا آمدم و با عشق تو و تعهد به آرمانت رشد کردم و هنوز پای این عهد در اطاعت جانشین خلفت ایستاده ام!
امامِ من، دعایم کن تا در این راه بمانم!
خدایا ما را از خیل یاران امام و رهبری و تفکر امامین انقلاب جدا نکن به حق محمد و آل محمد ص!
خدایا تا انقلاب مهدی عج عشق خمینی کبیر و تفکر امامین انقلاب را در دل ما و ملت ایران حفظ کن!
آمین یا رب العالمین
✍ فاطمه میرزاییان
#انا_علی_العهد
@antihalghe