حقیقت این است که -مثل خیلی از پدیدههای اجتماعی دیگری که سفیدپوستهای غیرقابلتحمل آنها را پذیرفتهاند- این مینیمالیسم معنوی اساساً تبدیل شده است به میدان رقابت بر سر اینکه چه کسی در آنچه انتخاب کرده بهترین است، حتی اگر مصداق این «آنچه» «آتوآشغال کمترداشتن» باشد.
حتی اگر از دید طبقاتی هم نگاه نکنیم، این فکر که «جمعوجورکردن» زندگی، بهخودیخود چیز مثبتی است، در واقع، انتخابی زیباییشناسانه است که صورت اخلاقی به آن دادهاند، چون -بیایید با خود صادق باشیم- میشود خیلی از چیزهایی که زنان (اکثراً) دارند را بهراحتی پوچ و غیرضروری دانست: آرایش، لباسهای خوشدوخت، دکور گرمونرم خانه، هنر، لوازم تفنن، لوازم خانگی باکیفیت؛ اتفاقی نیست که بیشتر چیزهایی که میگویند از زندگیمان دور بریزیم، چیزهایی است که زنان اکثراً [دور خودشان] جمعمیکنند.
بله، ممکن است، از سر انتقاد، این استدلال قوی سرمایهدارانه را مطرح کنند که باید آگاهانهتر و اخلاقیتر خرید کرد، اما تعجبم از این است که این مینیمالیستها بهندرت چیزی را با استدلال اقتصادی یا طبقاتی میپذیرند؛ هدفشان روشنفکرمآبی و پستهای قلنبهسلنبه گذاشتن است؛ دغدغۀ جامعهای عادلانه که در آن هرکس متناسب با نیازش مصرفکند در کار نیست (اگر دنبال مثالید، ببینید که «سادگیِ» خرپولها چهطور برای همه بت شده است: انباریِ مرتبشان، کمدهای کپسولیشان، رژیم غذایی کمکالریشان. این آدمها هنوز هم دارند بهطرز سرسامآوری مصرف میکنند، فقط آن را از منشور دمدست سادگی میگذرانند، و این کار باعث میشود که طرفداران «مینیمالیسم» آرزوی لباسهای چندمیلیوندلاری آنها را داشته باشند).
حاصل آنکه مسائل اصلی مینیمالیسم حقیقتاً نه معنوی است نه اجتماعیاقتصادی. صرفاً سبک سطحیِ دیگری است مثل هرچیز دیگری در نمایش هفتۀ مُد، که لایهای از نخوت و تفرعن روی آن کشیده باشند. در پایان، خودمان را گول نزنیم: این نوع «مینیمالیسم» هم صرفاً فرآوردۀ ملالآور دیگری است که فقط پولدارها توان خریدش را دارند.
#مینیمالیسم
https://eitaa.com/antihalghe