eitaa logo
پادزهر _ Antitoxin28
799 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7هزار ویدیو
359 فایل
کانالی برای تبیین مسائل اجتماعی و اخلاقی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خاطراتی از زندگیِ *قسمت بیست و پنجم من در ابتدای پاسداری به گردان تکاور پیوستم و بسیار ادعای شهادت داشتم اما آقااسماعیل با شوخی هایی که می کرد، بظاهر آخرین نفری بود که در مخیله انسان می آمد شهید شود. بعد از شهادت غیرمنتظره او بنده بسیار بی تابی می کردم و ازاینکه مسیر یافتن شهادت را اشتباه رفته بودم بسیار متاثر و غمناک بودم و شب‌های زیادی خواب سوریه رفتن و سربازی بی بی جان را می دیدم. یک شب آقااسماعیل را در عالم رویا به حالتی که دو دستش را به منظور نگهبانی دادن از بارگاه حضرت زینب(س) برروی ضریح گذاشته بود دیدم. با لبخندی پر از غرور به من گفت: "دیدی!؟ حال کردی!؟ حالا برو!" با حسرتی زیاد از خواب پریدم و دیگر تا مدتها موفق به دیدارش نشدم تا زمان تشییع جنازه شهید . در اتومبیل حمل شهید،در وسط جمعیت نشسته بودم که ناگهان شهید خانزاده را با چشم سر در بین جمعیت دیدم. حدود یک دقیقه که درلابلای جمعیت درحال گذشتن از جلوی چشمانم بود پشت فرمان کاملا میخکوب شده بودم و اصلا قادر به تکان دادن بدنم نبودم ولی از نوع راه رفتن و لباسش یقین داشتم خود اسماعیل است. بعدازاین اتفاق عجیب قصد گفتن این حقیقت را به کسی نداشتم اما خوابهای مکرّری که از تاکید آقااسماعیل برای بیان این کرامت می دیدم مرا مجاب نمود که این حی بودن عجیبِ او را با خانواده اش درمیان بگذارم و جالب اینجا بود که اینگونه اتفاقات برای هیچ کدام از اطرافیان شهید خیلی غیرعادی نبود. : علی اصغر احمدی(دوست و همرزم شهید) 👇 @Abdorreza1360 👇 💁‍♂️https://eitaa.com/antitoxin28
🌴 پدر شهید والامقام مدافع حرم ، پس از تحمل بیماری ، چشم از جهان فرو بست و به فرزند شهیدش پیوست. 🤲 👇 @Abdorreza1360 👇 💁‍♂️https://eitaa.com/antitoxin28