eitaa logo
پادزهر _ Antitoxin28
696 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6هزار ویدیو
314 فایل
👤 کانال استاد علی اکبر حاجی آقاپور 🔸️ محقق ادیان _ مشاور خانواده _ مدرس زبان انگلیسی
مشاهده در ایتا
دانلود
این قسمت: نتایج منع از تدوین حدیث ☪ منع از کتابت و روایات حدیث ده‌ها سال تداوم یافت. چنانکه در اوایل روزگار مروانیان نوشتن حدیث ننگ و عار به حساب می‌آمد. نسل‌ها یکی پس از دیگری می‌آمدند اما هیچ یک تعالیم و سیره پیامبرشان را نمی‌دانستند. عمر بن خطاب دست به کشورگشایی زد و اسلام گسترش یافت. نو مسلمان‌ها دینشان را از سربازانی می‌گرفتند که تحت امر حکومت بودند. حاکمانی که خود نسبت به شریعت و حقایق دین جاهل بودند. حال چه انتظاری می‌توان از نو مسلمان‌ها داشت. تا اینکه عمربن عبدالعزیز درسال۹۹ه.ق طی یک اقدام نمایشی دستور به تدوین حدیث داد.در اینجا به روایاتی اشاره میکنیم که بیانگر عمق فاجعه است: ۱-امام علی(ع): از اسلام جز نام و از دین جز نشانی باقی نماند. ۲-شافعی از طریق وهب بن کیسان روایت کرده که دیدم پسر زبیر نماز جمعه را پیش از خطبه ها اقامه می کرد.سپس گفت: «همه سنت های رسول خدا حتی نماز تغییر کرده است.» ۳-هنگامی که عمران بن حصین پشت سر امام علی(ع)نماز خواند، به مطرف بن عبدالله گفت: نمازِ محمد را خواند و مرا به یاد نماز او انداخت. ۴-پسر عمر نمی دانست که همسرش را چگونه طلاق دهد. از این رو او را در همان طهری سه طلاقه کرد که با او همبستر شده بود. مردم به همین سبب او را احمق دانستند. منبع:(الصحیح من سیرة النبی،ج۱ص۱۰۳-۱۰۷)
این قسمت: معیارهای حفظ انحراف 🕎 دستگاه خلافت سعی کرد برای محکم کردن اراجیف خود در عقاید و باورهای مردم ضوابط و معیارهایی را مشخص کند که در نهایت این کار به تقویت هرچه عمیق‌تر ریشه‌های انحراف انجامید. یکی از این معیارها عادل دانستن همه صحابه بود. آنان می‌گفتند که همه صحابه عادل هستند چه کسانی که درگیر فتنه‌ها شدند و چه آنها که از فتنه‌ها دوری گزیدند. بدین ترتیب کسانی که سابقه تاریکی همچون قتل نفس، شرابخواری، دزدی بیت المال را در کارنامه خود داشتند تبدیل به عالمان و افراد با تقوای جامعه شدند. اعتقاد به عدالت همه صحابه، همانند اعتقاد یهودیان است به عصمت همه «خاخام»ها و به احتمال از آنان اخذ شده است... منبع(الصحیح من سیرةالنبی،ج۱ص۱۱۹تا۱۲۲) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: سد باب اجتهاد 🕎 وقتی مذاهب چهارگانه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی شکل گرفت، برای تثبیت این مذاهب باب اجتهاد را بستند و اعلام کردند که احدی حق اجتهاد ندارد، مگر در محدوده همین چهار مذهب. ابن الصلاح گفت:« تقلید فقط از چهار امام اهل سنت جایز است، زیرا مذاهب چهارگانه در همه جا پراکنده شده اند. در حالی که سایر مذاهب چنین نیست.» تهانوی می‌گوید: «هر که ترک این تقلید نماید و خود را مجتهد بداند از دین خارج است.» نمی‌دانیم چه ارتباطی است بین عقیده اینان به سد باب اجتهاد و اعتقاد فریسیان یهود که معتقدند اصلاً اجتهادی وجود ندارد... منبع(الصحیح من سیرة النبی:ج۱ص۱۳۹) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: اوضاع اجتماعی اعراب جاهلی مطالعه کتب تاریخ نشان می‌دهد که مردم عرب جاهلی از نظر اجتماعی تا چه اندازه عقب مانده بودند. چپاول و غارتگری و تعصب قبیله‌ای از ویژگی‌های عمده عرب بود. چنانکه هرگاه کسی پیدا نمی‌شد تا او را غارت کنند به دوستان و حتی عموزادگان خود یورش می‌بردند و آنان را قتل و غارت می‌کردند. همین وضع بود که عرب جاهلی را به قتل و زنده به گور کردن فرزندان خصوصاً دختران واداشت. این پدیده زشت اجتماعی در قبایل تمیم، قیس، اسد، هذیل، بکر بن وائل، ربیعه و کنده رواج داشت. میزان گستردگی و شیوع این پدیده را می‌توان از آیات قرآن فهمید که می‌فرماید: «وَلا تَقتُلوا اَولادَکُم مِن اِملاقِِ نَحنُ نَرزُقُکُم وَ اِیّاهُم»(انعام.۱۵۱)( و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید؛ما شما و آنان را روزی می‌رسانیم ) «واِذا المَوءودَةُ سُئِلَت.بِاَیِّ ذَنبِِ قُتِلَت»(تکویر.۸-۹)( و هنگامی که از دخترک زنده به گور پرسند: به کدامین گناه کشته شده است؟) منبع: (الصحیح من سیرةالنبی،ج۱ص۱۶۵) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: نخستین مسلمان نخستین کسی که اسلام آورد و صادقانه از پیامبر پیروی و آن حضرت را یاری و معاونت کرد، امیرالمومنین بود. پیامبر فرمود: «نخستین فردی که از شما در حوض کوثر بر من وارد شود نخستین مسلمان شما یعنی: علی بن ابی طالب است. استدلال امام علی(ع)و احتجاج یاران حضرت و تابعان مبنی بر پیشی داشتن او در اسلام، با این کثرت شگفت انگیز در مناسبت‌های مختلف از جمله در صفین و تلاش آنان به این مسئله، خود برهانی روشن برای مطلب است. ما در میان دشمنان قسم خورده علی (ع) کسی را سراغ نداریم که منکر این فضیلت باشد یا در آن شبهه نماید یا آن را برای کس دیگری برشمارد. در حالی که می‌دانیم دشمنان علی (ع) انگیزه‌های گوناگونی داشتند و در راه نیل به اهداف پلید خود، حتی از دروغ بستن بر خدا و رسول و بیان مطالب ناروا پروا نداشتند، قطعاً اگر احتمال می‌دادند که دروغشان در این باره مورد پذیرش کسی قرار خواهد گرفت، بی‌درنگ به آن مبادرت می‌کردند، اما اتفاق نظرها در این باره به حدی بود که نتوانستند کوچک‌ترین خودعه و نیرنگی پیش گیرند. این‌ها همه نشان می‌دهد که سبقت علی (ع)در اسلام مسلم و مورد اتفاق نظر همگان بوده، احدی نمی‌توانست آن را انکار کند. برای نمونه و شاهدی بر این اتفاق نظر، فقط یک حادثه را نقل می‌ کند؛... سعد شنید که مردی علی (ع)را دشنام می‌دهد، ایستاد و خطاب به او گفت: ای مرد؛ چرا علی بن ابیطالب را دشنام می‌دهی؟ آیا نخستین کسی نبود که اسلام آورد و .... با رسول خدا نماز خواند؟ آیا او داناترین مردم نبود؟ منبع:(الصحیح من سیرة النبی؛ج۱ص۲۸۰) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: یوم الانذار بعد از آنکه ۳ سال از بعثت پیامبر گذشت،مرحله دعوت علنی فرا رسید و آیه انذار نازل شد.«و خویشاوندان نزدیکت را بیم ده» ۲۱۴شعراء.رسول خدا فرزاندان عبد المطلب را جمع کرد و به آنان گفت:« ای فرزندان عبدالمطلب؛به خدا قسم هیچ جوان عربی نمی‌شناسم که بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام،برای قوم خود آورده باشد. به راستی که من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام،و خدای مرا فرموده است که شما را به جانب او دعوت کنم. پس کدام یک از شما مرا کمک می‌کند تا برادر من،و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟ احدی از آنان وی را پاسخ نداد.علی(ع)گفت: یا رسول الله؛من تو را در این کار یاری می‌دهم. پیامبر گفت: هان،این است برادر من،و وصی من و خلیفه من در میان شما. پس از وی بشنوید و فرمانش ببرید. پس جمعیت به پا خاستند می‌خندیدند و به ابوطالب می‌گفتند: تو را امر کرد که از پسرت بشنوی و او را اطاعت کنی.» مطلب مهمی که می توان از این روایت استنباط کرد این است که پیامبر از همان آغاز دعوت،وصی خود را مشخص کرد. منبع:(الصحیح من سیرة النبی،ج۱ص۳۰۲) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: دعوت قبیله بنی عامر پیامبر گرامی اسلام در موسم حج مردم را به سمت اسلام دعوت می‌کرد. یکی از این دعوت‌ها که اهمیت زیادی دارد دعوت قبیله بنی عامر است. ماجرا از این قرار است: «رسول خدا نزد فرزندان عامر رفت و آنان را به توحید دعوت کرد. مردی از بنی عامر گفت: اگر می‌توانستم این جوان قریش را در اختیار داشته باشم، عرب را به کمک او می‌خوردم. سپس رو به پیامبر گفت: اگر با تو بیعت کنیم و بر دشمنان پیروز شویم،بعد از خود ما را خلیفه می‌کنی؟پیامبر پاسخ داد: این کار در اختیار خداوند است.» پیام ها: ۱-پیامبر با آنکه نیاز به کمک قبایل دیگر داشت -آن هم قبیله بنی عامر با آن همه نفوذ و قدرت-وعده دروغین نداد. برخلاف سیاستمداران روزگار که وعده‌های شیرین می‌دهند اما چون به قدرت رسیدند همه را فراموش می‌کنند. ۲-پاسخ پیامبر به مرد عامری بیانگر این است که دیدگاه شیعه در باب منصب امامت درست است. چرا که منصب امامت به اختیار خداوند است نه اجماع مردم و این خود سندی بر حقانیت ولایت امام علی(ع) است. ۳-مرد عامری از همان ابتدا دریافت که اسلام صرف دعا،ذکر و عبادت نیست؛بلکه دین سیاست است. از این رو آشکارا گفت: «اگر می‌توانستم این جوان قریش را در اختیار داشته باشم،عرب را به کمک او می‌خوردم.» فرق است بین چنین فهمی،با فهم کسانی که قائل به جدایی دین از سیاست هستند. بی شک این تفکر،وارداتی و استعماری است. منبع:(الصحیح من سیرة النبی،ج۱ص۴۰۹-۴۱۲) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: عثمان و عمار عثمان به هنگام ساختن مسجد مدینه خشت می‌آورد و گرد و خاک را از لباسش می‌تکاند. هرگاه خشت را بر زمین می‌گذاشت، آستین خود را تکان می‌داد. حضرت علی (ع)با دیدن این صحنه شعری سرود که معنایش چنین است: «کسی که مسجد را تعمیر می‌کند و ایستاده و نشسته در آن رنج می‌برد، با کسی که از خاک روی گردان است، برابر نمی‌باشد.» عمار که نمی‌دانست این شعر در خطاب به چه کسی خوانده شده، آن را یاد گرفت و می‌خواند. عثمان به عمار گفت: ای پسر سمیه! به چه کسی کنایه می‌زنی؟ یا از خواندن این شعر دست برمی‌داری یا با همین عصا بر بینی تو می‌کوبم. پیامبر که در سایه خانه ام سلمه نشسته بود با شنیدن سخن عثمان خشمگین شد. پیامبر از عمار پرسید: چه شده؟ عمار گفت: می‌خواهند مرا بکشند. خودشان یک خشت یک خشت می‌برند، اما دو تا سه خشت بر دوش من می‌گذارند. پیامبر فرمود: «پسر سمیه! یاران من تو را نخواهند کشت. بلکه گروه ظالم تو را خواهد کشت.» قتل عمار به دست معاویه در جنگ صفین قابل تأمل است. او به دست نیروهای مردی کشته شد که پسر عموی عثمان است و برای خونخواهی وی سر به شورش بر ضد خلیفه مسلمین برداشت. چنانکه عثمان نیز در حضور پیامبر برخورد تندی با عمار داشت. منبع:(الصحیح من سیرة النبی، ج۱ص۵۲۳) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: برادری علی(ع) احمد بن حنبل روایت کرده که رسول خدا (ص)مسلمانان را با هم برادر کرد و علی (ع)را با کسی برادر نساخت. چنانکه برای او برادری دیده نمی‌شد. علی گفت: یا رسول الله؛یارانت را با هم برادر قرار دادی ولی مرا رها کردی. پیامبر فرمود: «تو را برای خودم گذاشتم،تو برادر منی و من برادر تو. هرگاه کسی تو را پرسید،بگو: من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم. احدی پس از تو چنین ادعایی نخواهد کرد مگر دروغگویان. سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث کرده است،تو را به تأخیر نینداختم مگر برای خودم. تو برای من همانند هارونی نسبت به موسی جز اینکه پس از من پیامبری نیست،تو برادر و وارث من هستی.» شگفتا؛علی (ع)پس از رحلت جانگداز رسول خدا در میانه حوادث غصب خلافت فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم. آنان او را تکذیب کردند و گفتند: بنده خدا آری،اما برادر رسول خدا نه! منبع:(الصحیح من سیرة النبی ،ج۱ص۵۳۴) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: اذان یکی از مسائل اختلافی بین اهل سنت و اهل تشیع عبارت «حی علی خیر العمل»در اذان است. اهل تسنن گفتن این عبارت را در نماز جایز نمی‌دانند. حال باید دید که علت چیست؟خود خلیفه دوم انداختن این عبارت را چنین توجیه کرده است: «می‌ترسم که اگر حی علی خیر العمل گفته شود، مردم به نماز بچسبند و جهاد را واگذارند. از این رو دستور دادم تا این عبارت را از اذان بیندازند.» در نقد این سخن باید گفت جهاد در زمان پیامبر اکرم که سخت‌تر بود، چرا در آن زمان برداشته نشد؟ امام حسین (ع) صلاة را ترجیح داد یا جهاد را؟ این مطلب عمر نشان می‌دهد که انداختن این عبارت در اثر شرایط زمانی بود،پس چرا هنوز اهل سنت «حی علی خیر العمل»نمی‌گویند؟ نتیجه اینکه این حرف عمر بهانه‌ای بیش نبود. پیامبر(ص)در ایام غدیر مردم را با عبارت «حی علی خیر العمل»،به سمت ولایت علی (ع)دعوت می‌کرد. مردم هم به پیروی از پیامبر چنین می‌کردند. در نتیجه مراد از خیرالعمل،ولایت علی بن ابیطالب است. عمر که کینه علی (ع)را در دل داشت،دوست نداشت اثر علی در اذان مسلمانان باقی بماند. لذا این عبارت را حذف کرد. منبع:(الصحیح من سیرة النبی،ج۱ص۵۶۹) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
این قسمت: گردنبند خدیجه(س) ابوالعاص بن ربیع،همسر زینب-دختر خوانده رسول خدا-در جنگ بدر اسیر شد. زینب برای آزادی همسرش،فدیه فرستاد. آن فدیه،گردنبندخدیجه(س)بود که درروز ازدواج زینب به او داده بود. رسول خدا بدون گرفتن فدیه ابوالعاص را آزاد کرد؛ولی شرط کرد که زینب را به مدینه بازگرداند. یک ماه پس از جنگ بدر زینب دخترخوانده حضرت،به مدینه هجرت کرد. پیامبر اکرم زید بن حارثه و یک نفر انصاری را به مکه فرستاد تا زینب را بیاورند. ابوالعاص زینب را روز روشن سوار بر شتر کرد تا به زید تحویل دهد،اما مردانی از قریش به دنبال زینب از مکه خارج شدند تا اینکه به او رسیدند. هبار بن اسود با نیزه‌ای زینب را به وحشت انداخت. زینب که باردار بود جنینش سقط شد. برادر شوهر زینب در برابر آنان مقاومت کرد و آنان را فراری داد. این بار ابوسفیان به مذاکره روی آورد. گفت: تو مصیبت و بیچارگی ما را می‌دانی و خوب آگاهی که از پدرش محمد چه به روزگار ما رسیده. اگر دخترش را روز روشن ببری،مردم گمان می‌کنند که ما چقدر خوار و بیچاره‌ایم که حتی جلوی این کار را هم نمی‌توانیم بگیریم. بدین ترتیب برادر شوهر زینب،او را چند شبی به مکه بازگرداند و در نهایت پنهانی او را در خارج از مکه به زید بن حارثه و مرد انصاری سپرد. معروف است که رسول خدا خون هبار و همراهش راحلال اعلام فرمود. ابن ابی الحدید می‌نویسد:« این خبررا برنقیب ابوجعفر خواندم گفت: در صورتی که پیامبر خون هبار را حلال فرموده باشد،آن هم به جرم اینکه زینب را ترسانده و موجب سقط جنینش شده است؛روشن است که اگر پیامبر زنده بود،خون کسانی را که فاطمه( س) را ترساندند تا فرزندش را سقط کرد،حلال می‌فرمود. گفتم: آیا این موضوع را که گروهی می‌گویند فاطمه چندان وحشت کرد که محسن را سقط کرد از قول تو روایت کنم؟ گفت نه؛نه تایید آن را روایت کن و نه بطلانش را. زیرا در این مورد متوقفم و اخبار در نظر من با هم متعارض اند. بدین ترتیب ابوجعفر نقیب ترسید که او هم مانند دیگران که فضایل امیرالمومنین و اهل بیت را روایت کرده‌اند، مورد تعرض قرار گیرد و جان خود را در این راه از دست بدهد یا لااقل به جایگاه،موقعیت و اعتبار و آینده علمی‌اش صدمه برسد؛خصوصا اگر روایتی باشد که متضمن اباحه خون شماری از بزرگان صحابه است. منبع:(الصحیح من سیرة النبی، ج۲ ،ص۲۵-۲۶) 🔰@antitoxin28 | پـادزهـر
🕋 این قسمت:زید بن ثابت زید عثمانی و منحرف از امیرالمومنین علی( ع) بود. او در سقیفه بنی ساعده تلاش می‌کرد که خلافت را از انصار به نفع مهاجرین برگرداند. ابوبکر هم به خاطر همین موضع،وی را مدح و ستایش کرد. زید از جمله کسانی است که با علی(ع) به خلافت بیعت نکردند. او یکی از همراهان عمر برای آوردن علی(ع)برای بیعت با ابوبکر بود. زید عثمانی بود و در هیچ یک از جنگ‌های علی(ع)شرکت نداشت. زید مردم را به ناسزاگویی از علی(ع)تشویق می‌کرد. چهار نفر عثمان را در مقابل انقلابیون یاری کردند،یکی از آنان زید بود. زید بن ثابت به حکم عثمان منصب قضاوت داشت و عامل بیت المال و دیوان وی بود. هرگاه خلیفه از مدینه بیرون می‌رفت او را جانشین خود می‌کرد. زید چنان از عثمان دفاع کرد که به خاطر گفته وی عده‌ای از انصار برگشتند. او به انصار گفت: شما رسول خدا را یاری کردید،شما انصار خداوند بودید. پس خلیفه او را یاری کنید تا برای بار دوم انصار خداوند باشید. معروف است که وقتی عمر به سفر می‌رفت،زید را در مدینه به جای خود می‌گذاشت. در یک روز عثمان ۱۰۰ هزار دینار به او داد. ثروت زید آنقدر بود که وقتی مرد ؛ نقره‌های به جا مانده‌اش را با تبر می‌شکستند. این جدای از اموال و مزارعی بود که قیمتش به ۱۰۰ هزار دینار می‌رسید. او مورد عنایت خاص عمر و نیز کاتب مخصوص او بود. منصب قضاوت خلیفه را داشت و از عمر بن خطاب مستمری می‌گرفت. زید در زمان معاویه مسئول بیت المال مدینه بود. منبع:(الصحیح من سیرة النبی، ج۲ص۲۱۲-۲۱۵)