#گزیده_ای_از_کتاب
#معارف_عاشورائی
پاسخ کوبنده حضرت زینب علیهاالسلام به سخنان یزید:
علامه طباطبايي ميفرمايد اشتباهي كه براي بنياميّه در فهم آيه شريفه (قُلِ اللّهُمَّ مَالِكَ المُلكِ... )[1] رخ داده است(همچون ملك نمرود و فرعون ) پيش آمده است، چنانكه وقتي سرهاي مقدس شهداي كربلا را كه سر مبارك امام حسين(عليهالسلام) نيز در ميانشان بود، نزد يزيد پليد گذاشتند، اين بيت را سرود:
نفلّق هاماً من رجال أعزة علينا وهم كانوا أعقّ و أظلما[2]
يعني از مرداني كه بر ما سروري داشتند، فرقها شكافتيم و آنان نسبت به ما (برفرض عقوق و ستم ما) عاقتر و ستمگرتر بودند.
پس به اهل مجلس خود رو كرد و گفت كه اين مرد بر من فخر ميفروخت و ميگفت كه پدر من از پدر يزيد بهتر و مادرم از مادر او بهتر و جدّم از جدّ او بهتر و خودم از وي بهترم و همين سخنان بود كه او را به كشتن داد؛
امّا اينكه ميگفت كه پدرم از پدر يزيد بهتر بود، پاسخش اين است كه پدر من با پدر او بر سر خلافت به منازعه برخاست و خدا به سود پدرم و به ضرر پدر وي حكم كرد؛
و اما اينكه ميگفت كه مادرم از مادر يزيد بهتر بود، به جانم سوگند اين را راست گفت، چون فاطمه(عليهاالسلام) دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)بهتر از مادر من بود؛
و امّا اينكه ميگفت كه جدّم از جدّ او بهتر بود؛ اين سخن نيز درست بود، زيرا كسي كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، هرگز به خود چنين جرأتي نميدهد كه بگويد ابوسفيان از محمّد(صلي الله عليه و آله و سلم)بهتر بود؛
و امّا اين سخن او كه ميگفت: من از يزيد بهترم؛ گويا اين آيه را نخوانده است كه (قُلِ اللّهُمَّ مَالِكَ المُلكِ... ).[3]
در اين هنگام، ـ طبق نقل سيد بن_طاووس و ديگران[4] ـ زينب_كبرا(عليهاالسلام) در پاسخي كوبنده، مانند سخن امام صادق(عليهالسلام) در روايت پيشين، به يزيد فرمود:
آيا چنين پنداشتي از اينكه اقطار زمين و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتي و كار ما بدين جا كشيد كه به اسيريمان ببرند، آنگونه كه ساير اسيران را ميبرند، ما نزد خدا خوارگشتهايم و تو در درگاه او محترم و آبرومند بودهاي و خدا به سبب عظمت مقامي كه تو نزد او داشتهاي ما را چنين و تو را چنان كرده، پس باد به دماغ افكنده و اظهار شادماني ميكني؟!
اين براي آن است كه دنيا و همه اسباب ظاهري را اكنون رام خود ميبيني و گردش امور به كام توست و مُلك و سلطنت ما بدون دردسر در دست توست؛ لحظه اي سكوت كن و آرام بگير.
آيا فراموش كردي اين سخن خدا را كه فرمود:
(ولايَحسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أنَّما نُملي لَهُم خَيرٌ لأنفُسِهِم إنَّما نُملي لَهُم لِيَزدادُوا إثماً ولَهُم عَذابٌ مُهِين)[5]؛
كافران مپندارند در اينكه به ايشان مهلت ميدهيم، براي آنها نيكوست، بلكه به آنان مهلت ميدهيم تا بيشتر بر گناهانشان بيفزايند، پس عذابي خواركننده و خفتآور خواهند داشت و....[6]
[1] ـ سوره بقره، آيه 258.
[2] ـ الميزان، ج3، ص165.
[3] ـ ر.ك: الارشاد، ج1، ص119.
[4] ـ ر.ك: اللهوف، ص191، «خطبه حضرت زينب(عليهاالسلام) در مجلس يزيد».
[5] ـ سوره آل عمران، آيه 178.
[6] ـ ر.ك: الميزان، ج3، ص164 ـ 165.
حضرت آيت الله جوادی آملی مدظله العالی
📚تسنيم، جلد 13 - صفحه 587
@anvar_alhikmah
#گزیده_ای_از_کتاب
من عبدالله قطب بن محیی الی الاخوان الالهیّین و الحزب الربانیّین ثبتّهم الله فی التائبین
شهوات و هواهای نفس را ماده و مدد از خارج میرسد، لاجرم پیوسته تازه است، ذکر خدای عز و جل و اقبال دل بر کار آخرت را اگر خارجی باشد که مدد از آنجا باید تازه می ماند و الا به طول زمان منطمس و مندرس میشود و خارج این مذاکره حکمت و استماع تذکر است، پیوسته بهم نشینید و از این باب سخن رانید و از غیر این سخن زبان دربندید، این اجتماع و انفرادی که آغاز کرده اید به اتمام رسانید که باب اعظم سلوک همین است و نتایج کلیه در ضمن آن است. دست از آن مدارید و در آن سستی منمایید و وساوس به خود راه مدهید که چون بینند که شما وی را روی برگشتن نیست، البته این دژ بر شما بگشایند والله ولی التوفیق.
📚مکاتیب عبدالله قطب
مکتوب 339
https://eitaa.com/anvar_alhikmah
#گزیده_ای_از_کتاب
من عبدالله قطب الی اسماعیل
مَثل آدمی مَثل آن شخص است که در خواب بود و ماری در شکمش رفت، کسی آن را بدید، وی را بیدار کرد و به زخم چوب او را به دویدن مشغول گردانیدن تا ما در شکم او پاره شد و با وی نمی گفت که تو را برای چه می دوانم که مبادا از ترس بمیرد.
انبيا علیهم السلام آنچه علاج آدمی است کرده اند، اما آنچه آدمی را واقع است اِذن خدای نیست که ببینند و الا از ترس هلاک شوند، مسکین آدمی او به حال خود شاد و خرم، برای آن که حال خود نمیداند،و عالم به حال او گریان که میبیند او در چه ورطه افتاده و در معرض چه امر باخطر در آمده،
جمله عالم در لباس تعزیت
اشک می بارند و تو در معصیت
اعاذنا الله و ولیّی،والسلام علی ولیّی و رحمة الله.
📚مکتوبات عبدالله قطب بن محیی
مکتوب 322
https://eitaa.com/anvar_alhikmah
#گزیده_ای_از_کتاب
❖ اولین شعری که جناب عمّان سامانی در کتاب «گنجینة الاسرار» آورده از زیباترین و مشهورترین اشعار ایشان است که خط استاد حبیب الله فضائلی به این زیبایی افزوده است:
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست؟
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
❖ این شعر مطابق با مبانی عرفانی مانند وحدت وجود، معرفت نفس و... سروده شده است.
🔍 @anvar_alhikmah
🔍 @anvar_alhikmah_info