eitaa logo
انوار الهی💥
297 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
15.2هزار ویدیو
268 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▫️ مردِ سوار بر اسب دلش سوخت. آتشِ دامن دخترک را خاموش کرد. نازدانه پرسید: «آب داری؟» مرد کاسه‌ای آب به دستش داد. دخترک پابرهنه به طرف گودال دوید. ▫️ ۴ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ _ بهای گندم ری چند است؟ _ به نرخ روز متغییر است. _ الان نرخ روز چند است؟ _ خون حسین بن علی...! ▫️ ۳ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ - باورم نمی‌شه شجاع‌ترین مرد کوفه دچار رعشه شده باشه! حُر گفت: بین بهشت و جهنم مانده‌ام! - کدام سو را انتخاب خواهی کرد؟ حُر اسب را تاخت زد. گویی آغوش بهشت او را فرا می‌خواند… ▫️ ۵ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ - باورم نمی‌شه شجاع‌ترین مرد کوفه دچار رعشه شده باشه! حُر گفت: بین بهشت و جهنم مانده‌ام! - کدام سو را انتخاب خواهی کرد؟ حُر اسب را تاخت زد. گویی آغوش بهشت او را فرا می‌خواند… ▫️ ۵ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ لشکر دشمن عمو را محاصره کرده بود. عمو تنهای‌تنها بود. عبدالله دست عمه را رها کرد و به سمت عمو دوید. شمشیر حرامی بالا رفت. عبدالله دستان کوچکش را حائل کرد. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد دستان کوچک معجزه کند. عمو را که سالم دید، لبخند زد و آرام در آغوشش جان داد. ▫️ ۶ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ شام را آمادهٔ مهمان‌نوازی کرده بودند. با ورود کاروان اسیران، مردم برای استقبال، سنگ تمام گذاشتند. امروز سنگ‌های کوچه‌های شام، به جای زمین، در مشت مردم بود... ▫️ ۱۳ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ روبه‌روی لشکر دشمن ایستاد. چیزی برای گفتن از نسب خود نداشت. برای همین خودش را این‌گونه معرفی کرد: «امیری حسین و نعم الامیر». سه روز بعد وقتی بنی‌اسد شهدای کربلا را دفن می‌کردند، «جون»، خوشبوترین و روسفیدترین یار امام بود. ▫️ ۱۴ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ نازدانه در خرابه دلتنگ بابا بود و گریه می‌کرد. جعبه را آوردند. با بی‌تابی گفت: «من غذا نمی‌خواهم!» یکی داد زد: «پارچه را کنار بزن! مقصود تو همان‌جاست...» ▫️ ۱۵ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ فرمانده با تعجب پرسید: «علمدار این علم کیست که جای‌جای آن پر از جای تیر است، جز جای دست علمدار؟» گفتند: «این علم دست ابوالفضل عباس بوده است.» ▫️ ۱۹ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ با موتور زمین خورد. سرش کمی شکست. خانه که رفت، دختر سه‌ساله‌اش با دستمال، خون سر بابا را پاک کرد. دختر دائماً از بابا می‌پرسید: «بابا خوب شدی؟» شب بود. هنوز روضه شروع نشده، مرد بلند‌بلند گریه می‌کرد. ▫️ ۲۰ ؛
📌 منتقم حسین نمی‌آیی؟ ▪️ - بابام کجا رفته؟ - رفته سفر… - بدون عمه؟! ▫️ ۲۱ ؛