ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ،
ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ
ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ 😢ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ
ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ : ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ! 😌
– ﺍﺧﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺘﺸﻪ؟ ☹
ﺑﺰﻥ ﺍﺧﻮﯼ ، ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿﺪﯼ،
ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻧﺎ!!
ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ :)
ﺑﻌﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ🤣
ﺗﻮ ﻋﻄﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ! 🚶♂🚶♂
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ…
#طنز_جبهه✨"
یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود برای خودش یه قبری کنده بود شب ها می رفت تا صبح با خدا راز و نیاز می کرد😍
ما هم اهل شوخی بودیم یه شب مهتابی سه چهار نفر شدیم توی عقبه گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم😁
خلاصه قابلمه گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش پشت خاکریز قبرش نشستیم اون بنده خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله شب می خوند دیگه عجیب رفته بود تو حال🤣
ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه بگو اقراء ...
یهو دیدیم بنده خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فکر می کرد براش آیه نازل شده🤩😂
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت اقراء ... بنده خدا با شور و حال و گریه گفت چی بخونم؟!
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت باباکرم بخون😁😆
#طنز_جبهه #شهیدانہ