#ممنونم_خدا 🙏
🥛وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛
- از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شیر گرم و خوشمزهای برام درست کردی...
- چیزی که ما بهش میگیم آغوز یا طلای مایع،
این اولین غذایی بود که باهاش وقت به دنیا اومدنم، از من پذیرایی کردی.
- تو اونو از چند ماه قبلِ تولدم، آماده کرده بودی که اگه زودتر از وقتم به دنیا اومدم، گرسنه نمونم...
- یه شیر پر از مواد معدنی، ویتامین، گلبول سفید و پادتنهایی که سیستم ایمنی منو قوی میکرد؛ یعنی یه واکسیناسیون طبیعی برای زندگی تو دنیا ...
💫 و تو ...
همۀ این کارها رو در حالی برام انجام دادی که من هنوز پا به دنیا، نذاشته بودم.
ممنونم ازت خدا...🙏
#ممنونم_خدا 🙏
▫️وقتی غذایی رو به سمت دهانم میبرم؛
- اولین چیزی که به استقبالش میره زبونمه که باهاش مزۀ اون غذا رو به من میفهمونی.
- تو با هزاران سلول چشایی که روی سطح زبونم پخش کردی، طعمهای مختلف رو برام قابل تشخیص میکنی،
- سلولهایی که هر چند روز یکبار، اونها رو با سلولهای جدید و تازهنفس جایگزین میکنی.
- اما فقط این نیست؛ تو برای اینکه برام سنگ تموم بذاری، گیرندههای بویایی رو نوک بینیم کار گذاشتی تا حس چشاییم رو کامل کنن.
- تو روی زبون و ورودی بینیم رو با این گیرندهها پر کردی تا بتونن طعم هر غذایی رو در لحظه به من اطلاع بدن؛
- اینجوری هم ازم در برابر غذاهای فاسد مراقبت میکنی
- و هم لذتِ خوردن غذاهای مختلف رو به من میچشونی...
ممنونم ازت خدا... 🙏
#ممنونم_خدا 🙏
🍯 وقتی یه چیز مقوی میخورم؛
- تو کربوهیدرات و چربی و ویتامینهایی که جذب کردم، از طریق یه سیاهرگ خونی بزرگ میبری سمت کبدم؛
- توی این کارخونه کوچیک، این مواد پیچیده، تبدیل میشن به مواد سادهتری که برای بدنم قابل استفاده است.
- تو هر کدوم از این واکنش ها رو توی بخش خاصی از کبدم انجام میدی و یه مقدار از انرژی رو فورا میفرستی توی خونم.
- اما باقی موادی که فعلا بهشون نیاز ندارم رو توی انبار کارخونه کوچیکم ذخیره میکنی تا وقتی لازم شد، آزادشون کنی و من دوباره بانشاط بشم.
♨️ تو کبد من رو شبیه یک حساب پسانداز ساختی، تا همیشه خیالم راحت باشه که اندوختۀ انرژی دارم.
ممنونم ازت خدا...🙏