eitaa logo
🇮🇷کانال انوار دین🇵🇸
406 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
65 فایل
﷽ 🌟کلام بزرگان و علما 🌟عفاف و حجاب 🌟همسرانه 🌟معارف دین،احکام دین، روان شناسی تربیتی اخلاق و فضیلتهای دین و.. تاسیس 94/10/10 🌠🌟🌠🌟🌠 هر گونه ( انتقاد و پیشنهاد) به آی دی(مدیرکانال) ارسال شود↙️ @Ahmadnejad93 جهت تبادل @ebrahimhade22
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ مادر خانه 🏡 که باشی، دیگه تنها یک بُعدی نیستی بلکه باید همه ی ابعاد وجودیت را با هم به کار بگیری. 🔹 باید برای رسیدن به ✨علم و حکمت تلاش کنی تا دلت زنده بشه 🔹 باید ✨دعا و تهجد را جزو برنامه ات بگذاری 🔹 باید ✨نشاط و سلامتی خودت را مهم بدانی 🔹 باید ✨وصل بشی تا بتونی وصل کنی 🔹 باید ✨خودت تربیت بشی تا بتونی تربیت کنی 🔹 باید ✨آرامش داشته باشی تا بتونی آرام کنی 🔹 باید ✨خودت را بشناسی و ✨رشد بدهی تا بتونی اهل خونه آن را به خودشون بشناسانی و رشد بدهی 🔷 باید همه ی اینها باشی تا بتونی و در یک کلمه 💗مادر💗 باشی 💠و این همه را خدا از تو خواسته چون تو میتونی و باید به این جایگاه برسی ✅ باید همتی کرد و قدمی برداشت.... @anvarden
دنیا دار مکافات و محل اثر و مؤثر است. هر کاری، چه نیک و چه بد، اثرش به خودمان برخواهدگشت. @anvarden
🍃💔🍃السلام علیک یا بنت رسول الله 🌿در ادامه ی شرح مختصر خطبه ی فدکیه همراه ما باشید..👇🏿 @anvarden
✨﷽✨ ✅حکایتی زیبا و تاثیر گذار از شیخ حسین انصاریان ✍روزی حضرت موسی (ع) روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند. حضرت موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است. هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟! ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها. فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است. فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدرکه دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است. @anvarden
🌸🍀🌼بخش نخست خطبه در یک نگاه🌼🍀🌸 1. لَمّا اَجْمَعَ اَبُوبَكْرٍ عَلي مَنْعِ فاطِمَةَ عليهاالسلام فَدَكاً وَ صَرَفَ عامِلَها مِنْها وَ بَلَغَها ذَلِكَ... 2. لاثَتْ خِمارَها عَلىٰ رَأْسِها وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها، وَ اَقْبَلَتْ فى لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها، تَجُرُّ أَدْراعَها، تَطَأُ ذُيُولَها، ما تَخْرِمُ مِشْيَتُها مِشْيَةَ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى ‌اَللَّهُ ‌عَلَيْهِ ‌وَ آلِهِ. 3. حَتّى دَخَلَتْ عَلىٰ اَبِىبَكْرٍ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ فى حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الاَنْصارِ وَ غَيْرِهِمْ. فَنِيطَتْ دُونَها وَ دُونَ النّاسِ مُلاءَةٌ فَجَلَسَتْ. 4. ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً ارْتَجَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ ذَرَفَتْ لَهَا الْعُيُونُ وَ اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاءِ وَ النَّحِيبِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ. 5. ثُمَّ اَمْهَلَتْ هُنَيَّةً حَتّٰى اِذا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ 6. اِفْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّهِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلاةِ عَلىٰ رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فى بُكائِهِمْ، فَلَمّا اَمْسَكُوا عادَتْ عليهاالسلام فى كَلامِها فَقالَتْ:... 🌸ترجمه در ادامه...👇👇👇
🌸🍀🌼ترجمه‌ی بخش نخست🌼🍀🌸 ۱. آن‌گاه كه ابوبكر تصميم قطعى گرفت فدك را از دست حضرت فاطمه عليهاالسلام بگيرد، نماينده‌ى او را از فدك بيرون راند. اين خبر به حضرتش رسيد. ۲. او مقنعه بر سر كرد و پوشش سرتاسرى پوشيد و در ميان بانوان خدمت‌گزار و خويشاوند به راه افتاد. لباس‌هاى او به زمين كشيده مىشد و زير پايش مى‌رفت. راه رفتن او از راه رفتن پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چيزى كم نداشت و آن را به ياد مى‌آورد. ۳. در مسجد وارد بر ابوبكر شد كه با بسيارى از مهاجران و انصار و ديگر مردمان نشسته بود. پس ميان مردمان و حضرتش پردهاى آويخته شد. آن حضرت نشست. ۴. و آه جان سوزى كشيد كه دل‌ها لرزيد و اشك‌ها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان رفت. ۵. آن‌گاه لحظهاى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند. ۶. آن‌گاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلی‌اللهعلیهوآلهوسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود: 🌸متن بخش دوم در ادامه...👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا