لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهنام خدا
برهان صدیقین برای اثبات خداوند به آفریدهها پشت نمیدهد و خدا را با خود او ثابت میکند (ملاصدرا، «ایقاظ النائمین»، ص26)، بهخلاف برهانهای رایج که از آفریدگان به آفریننده میرسند.
این شیوه پیشینهای در فلسفه یونان ندارد و از نوآوریهای فلسفه اسلامی است. نخست فارابی (فارابی، «فصوص الحکم»، ص62) و سپس پورسینا (طوسی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، ج3، ص66) کوشیدند تا تقریر شایستهای از این روش بهدست دهند.
البته عارفان، پیش از فیلسوفان چنین رویکردی را در شهودهای پایانی خویش تجربه کرده بودند (سیدحیدر آملی، «المقدمات من كتاب نص النصوص»، ص419). صدرالمتالهین با گردآوری این سخنان و تکامل آنها خوانش شایستهای از برهان صدیقین بهدست میدهد که از حقیقت وجود، وجوب آنرا برداشت میکند (ملاصدرا، «المبدا و المعاد»، صص174-173).
برخی براین باورند که اثبات خدا با خدا استدلالی دوری و نارواست. اما این اشکال بر تقریر صدرالمتالهین روا نیست؛ زیرا او از «حقیقت وجود» به «وجوب وجود» میرسد که ایندو اگرچه از جهت مصداقی برابرند، اما بهجهت عنوانی که متعلَق ادراک قرار میگیرد، برابر نیستند. به سخن دقیقتر: گرچه در پایان برهان روشن میشود که حقیقت وجود همان وجود واجبی است، اما در آغاز دو عنوان جداگانه در میان است که یکی (حقیقت وجود) مایه آگاهی به دیگری (وجوب وجود) است. این دوگانگی عنوانها برهان را از پرتگاه دور، برکنار میدارد.
با چشمپوشی از این موشکافیهای منطقی، اشکال دیگری ازسوی برخی متکلمان مطرح میشود که این برهان با متون دینی همآهنگ نیست و شیوهای خودساخته ازسوی عارفان و فیلسوفان میباشد. اما کاوش بیشتر در متون دینی این مدعا را تایید نمیکند. دو کتاب «توحید صدوق» و «اصول کافی» باب ویژهای با عنوان «أنه لایُعرَف إلا به» در اینزمینه دارند که روایتهای یادشده را گردآوری میکنند (کلینی، «الکافی»، ج1، ص85 ؛ صدوق، «التوحید»، ص285). این شیوه در برخی آیههای قرآن نیز دیده میشود. چنانکه گاه تاکید میشود که وجود الهی بر یگانگی خود گواهی میدهد؛ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو» (آل عمران (3): آیه 18). و گاه به مشهودبودن بسیارش برای پذیرش او بسنده میشود؛ «أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد» (فصلت (41): آیه 53).
امیرمومنان (ع) نیز در دعای صَباح میفرماید: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِه» (مجلسی، «بحار الانوار»، ج91، ص243) و در پاسخ این پرسش که خدا را چگونه شناختی؟ میفرماید: «آنچنان که خودش را به من شناساند» (کلینی، «الکافی»، ج1، ص86) و این شیوه را به پیروان خویش نیز سفارش میکند (کلینی، «الکافی»، ج1، ص85).
امام سجاد (ع) نیز در نیایش سحرهای ماه رمضان میفرماید: «به تو تو را شناختم و تو مرا به خود راه نمودی و خواندی. و اگر تو نبودی نمییافتم که چیستی» (ابنطاوس، «إقبال الأعمال»، ج1، ص67).
امام صادق (ع) در سخنی دلنشین میفرماید: «ای [خدایی] که حقیقت هستی مرا به او هدایت و راهنمایی کرد و مرا از سرگشتگی به آگاهی کشانید» (مجلسی، «بحار الانوار»، ج86، ص370). این سخن بلند روح برهان صدیقین است و بهگونه شگفتانگیزی شیوه صدرالمتالهین را تایید میکند؛ زیرا حقیقت وجود را مایه هدایت به خداوند میداند.
با اینکه شیوه مرحوم صدرالمتالهین ذکر آیات و روایات در کنار بحثهای عقلی و شهودی است. اما او اشارتی بدین روایت ننموده، اما همین محتوا را بهدقت در آغاز جلد ششم اسفار، بهدست میدهد. ملاصدرا نیز با توجه به حقیقت خارجی وجود، وجوب آنرا کشف مینماید و در واقع از او به او میرسد. به بیان دقیقتر: از اویی که مورد توجه نیست به اویی که متعلَّق توجه واقع شده، سیر میکند. و به بیان موشکافانهتر: بر وجود حاضر او آگاهی میدهد.
شگفتا که حکیمان الهی چگونه به روح دین متصلاند و از حقیقت وحی (من حیث یشعر و لا یشعر) بهره میبرند.
#روحالله_سوری
#برهان_صدیقین
#وجوب_و_وجود
#نفی_دور
#متون_دینی
@aqlemonavar