هدایت شده از «بنفشِفراموششده»
من سوریه نبودهام؛
هیچ کاسهی آبی پشت سرم ریخته نشده، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده، هیچ پلاک دوقسمتیِ کُدداری از گردنم آویزان نیست. هیچوقت پایم به سرزمین شام نرسیده است، سوار هواپیمای نظامی نشدهام و هیچ فرودگاهی را به مقصد دمشق پرواز نکردهام، کوچههای باریک منتهی به حرم را با قدمهای سنگین طی نکردهام، من دستم به آن ضریحی که ستونها احاطهاش کردهاند نرسیده است و پای ضریح عمه جانمان خون گریه نکرده ام. پوتین هایم ریف جنوبی حلب را قدم رو نرفته، فِرنچِ نظامی نپوشیدهام، کلاش دو خشابه دستم نگرفتهام و پشت هیچ بیسیمی نام ابو نرجس را فریاد نزدهام. موج هیچ کورنِتی مرا نگرفته است، و پایم از هیچ ترکشی لنگ نمیزند. با اسم رمز "یازهرا" به دل تکفیریها نزدهایم، من روی تپههای خانطومان نبودهام، آن تویوتای سفید پر از جنازه و مجروح را ندیدم، قطع شدن دست و سر بچههایمان را ندیدم، لختههای خون هیچ بسیجی روی صورتم نپاشیده،من با اولین پرواز، کنار تابوت رفیقهایمان برنگشتهام، بقیةالله بستری نشدهام و هیچ دکتری بالای سرم گریه نکرده است.
من سوریه نبودهام، وصیتنامهای میان قرآن نگذاشتهام، با هیچ وداعی دلم نلرزید، در هیچ قرارگاهی قرنطینه نشده ام، اسمم در هیچ لیست اعزامی نبوده است، پشت هیچ تیرباری احساس غرور نکرده ام و با صدای سوت خمپاره ای دلهره نگرفتهام. من شهادت را به چشم ندیدهام، هرچه بود و ماند برایم، حسرت بود. داغی که مرهمی جز خون ندارد؛
تنها برایِ من ،هیچ ماند
هیچو
هیچو
هیچ...
-ارغوآن
خواب میدیدم رفتم حرم حضرت رقیه انقدر واقعی بود که کاش از خواب بیدار نمیشدم:)))))
چمدون و از بالای کمد اوردم پایین و بازش کردم دیدم دوتا عروسکایی که از سوریه برام اورده بودن اون توعه
عروسکارو دیدم و چشمام لبالب پر شد
عروسکارو برداشتم و بو کردم ویاد خوابی که دیده بودم افتادم
همون بورو میداد
بویی که توی حرم مطهر پخش بود
عروسکارو بو کردم به این فکر کردم
چقدر دلم میخواست برم سوریه و عروسکارو ببرم
به این فکر کردم که چقدردلم میخواست برم سوریه و اون حس و حالی که توی خوابم داشتم رو توی واقعیتم درک کنم
ولی انگارحالاحالاها بایدعروسکا پیش خودم بمونن و من شب و روزمو با خوابی که دیدم سر کنم
انگار تنها راه چاره اینه که چشمامو ببندم و خوابی که دیدم و مجسم کنم وبو بکشم عطری که تو فضا پخش بودو زیر لب زمزمه کنم تنها حرمی که روضه خون نمیخواد حرم رقیس...
صورت زائرت اینجا خیسه بارونه
درودیوار حرم میخونه
دختر شاه کجا ویرونه...
کاش بمیرم که بازم داره بهتون جسارت میشه و کاری نمتونیم براتون بکنیم خانوم
غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد
دل نیست هر آندل که تورا یار نباشد
شادم که غم هجر تو گردیده نصیبم
بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد