اشکها را پشت لبخندی مخفی میکنیم که خیلی درد میکند،
و هیچکس نمیفهمد..
ما را دردِ همین نفهمیدن میکُشد؛ نه زخمها..!🎭
-احمدشاملو
نشست روتخت یهو از عقب خودشو پرت کرد رو تخت و به سقف نگاه کرد از گوشه چشمش اشک اومد ولی سکوت کرده بود، چشمش دوخته شده بود به سقف یهو گفت:خستم!
خسته تر از اون چیزی که فکر میکنی
دلم میخواد ازهمین پنجره خودمو پرت کنم پایین
اما میدونی
میترسم نمیرم، بعضی وقتا حس میکنم حتی مرگم منو نمیخواد:)
یه قسمتی از من درد میکنه که واسش اسمی ندارم
صدایی ندارم،مکانی ندارم،حالتی ندارم
اسمی ندارم توضیحی ندارم
فقط میتونم بگم یه بخشی از من درد میکنه.