................مادر متوکل
کلینی با سند خود از ابراهیم بن محمد طاهری نقل میکند که گفت:
متوکل در اثر دملی که درآورد بیمار شد و نزدیک به مرگ رسید، کسی جرات نداشت که آهن به بدن او برساند [، و آن را عمل کند]، مادر متوکل نذر کرد: اگر او بهبودی یافت، از دارایی خود اموال بسیاری برای امام هادی علیه السلام بفرستد. .
.
فتح بن خاقان [وزیر و نویسنده متوکل،] به متوکل گفت: ای کاش نزد این مرد [امام هادی علیه السلام]، میفرستادی و راه درمان را از او میخواستی، زیرا او راه معالجهای را که سبب گشایش تو شود میداند، متوکل شخصی را نزد حضرت فرستاد، و او بیماریش را برای حضرت علیه السلام توضیح داد، سپس برگشت و گفت: دستور داد پشگل آویزان به پشم دنبه گوسفند را بگیرند، و با گلاب خمیر کنند و روی دمل بگذارند، چون این معالجه را به آنها خبر داد همگی مسخره کردند. .
.
فتح گفت: سوگند به خدا که او به آنچه میگوید داناتر است، آن را آماده کردند و بر روی دمل گذاشتند، متوکل را خواب ربود و آرام گرفت، سپس سر باز کرد و هر چه [چرک و خون] داشت بیرون آمد، مژده بهبودی او را به مادرش دادند، او ده هزار دینار [در کیسهای نهاد و] نزد حضرت علیه السلام فرستاد، و مهر خود را بر آن زد.
متوکل چون از بیماری بهبود یافت بطحائی علوی نزد او سخن چینی کرد که برای امام هادی علیه السلام پول و اسلحه میفرستند، و او به سعید دربان گفت: شبانه بر او حمله کن، و آنچه مال و سلاح نزد او میبینی بردار و نزد من بیاور. .
✨✨✨
ابراهیم بن محمد میگوید: سعید دربان به من گفت: شبانه به خانه حضرت علیه السلام هجوم بردم، و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام رفتم، سپس چند پله پایین آمدم، و در اثر تاریکی ندانستم چگونه به خانه راه یابم، ناگاه صدا زد: ای سعید! همانجا بایست تا برایت شمع بیاورند، چند لحظه بعد شمع آوردند، من پایین آمدم، و حضرت علیه السلام را دیدم که لباس و کلاه پشمی در بر دارد، و جانمازی حصیری در برابر اوست، یقین کردم نماز میخواند، به من فرمود: اتاقها در اختیار تو، من اتاقها را تفتیش کردم و چیزی نیافتم، در اتاق خود حضرت، کیسه پر از پول مادر متوکل را دیدم که مهر او به آن خورده بود، و نیز کیسه سر به مهر دیگری، به من فرمود: جانماز را هم بررسی کن، چون آن را بلند کردم شمشیری ساده و در غلاف را دیدم، آنها را برداشتم و نزد متوکل بردم، چون نگاهش به مهر مادرش افتاد، از پی او فرستاد، و او نزد متوکل آمد.
یکی از خادمان ویژه به من خبر داد که مادر متوکل به او گفت: من در بیماری تو چون ناامید شدم نذر کردم: اگر خوب شدی از دارایی خود ده هزار دینار برای او بفرستم، آن را فرستادم، و این که روی کیسه است مهر من است متوکل کیسه دیگر را گشود دید در آن چهارصد دینار است، پس کیسه پول دیگری بر آنها افزود و دستور داد تا همه را برای او ببرند، من کیسه های پول و شمشیر را به حضرت برگرداندم، و عرض کردم: سرورم! [این رفتارها] بر من ناگوار است، فرمود: «آنان که ستم کردند به زودی پی میبرند که بازگشتشان به کجاست!».
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
« 17• یـومــاً...❤️🩹🥀 »
"احبک انت تدری و انه ادری ، اذا ما عندی مجلس شنهو عمری "👌🏻😢
دوستت دارم تو میدانی و من هم میدانم ، اگر مجلس حسینی نداشته باشم پس عمر من چیست ؟
#روز_شمار_محرم
«5 یوماً... 💚🍃»
▫️۵روز تا عید الله الاکبر غدیر خم
....
اشهد ان علیا ولی الله 🤚🏻
....
#روز_شمار_غدیر
#آموزش_کوتاه
+میخوام بگم : من گم شدم مرکز گمشدگان کجاست ؟
_باید بگید :
آنی ضایِع / ضایِعه وِین مَرکَز المَفقودین
#آموزش_کوتاه
+ میخوام به خادم موکب بگم :
ببخشید بی زحمت یه غذای دیگه بهم بده .
- العَفو ، بِلا زَحمه عَلیک اِنطینی بعد اَکِل 🙏🏻
هو قمـريو أنـا کوکب فيمدار حبـه یدور .
« او مـاهِ من است و من سیارهاي که
در مدارِ عشقش میچرخـم❤️!.
به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست
در این عقیده یقین دارم، اشتباهی نیست
#شب_زیارتی_ارباب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
"تو" رانمیدانم،اما
برایمنهیچکسشبیه "تو" نیست!
"تو" چشمهایت،نگاهکردنت،حرف
زدنتوازهمهمهمتر "آغوشت"
باهمه "تفاوت" دارد..!♥️🧿
مدري انتي اشلون 🥲
بس الي محد یصیر مثلج ❤️🩹
انتي عیونج.. نظراتج.. منطقج و اهم شي حضنج یختلف عن الکل 🥲💔
34.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام على من جعل استجابة الدعاء تحت قبة
سلام برکسی که خداوند استجابت دعاء را در زیر قبه ی او قرار داده استـ..
#العتبة_الحسينية_المقدسة