طرگاعه یعنی مصیبت گرفتاری
ولی در اصطلاح به کسی ک شیطون و اتیش پاره باشه میگن طرگاعه
🔵شما هر سال برای اربعين میایید ؟
🔴انت كل سنة تجي للاربعين ؟
➖➖➖➖
🔵اگر سردته ، پتو هست.
🔴اذا بردان ، اکو بطانیه.
➖➖➖➖
🔵تقریبا ٦٠ كيلومتر تا حرم مونده.
🔴تقريبا باقي ٦٠ كيلو للحرم.
➖➖➖➖
🔵ان شالله فردا شب ميرسيد به حرم.
🔴ان شالله باچر بالليل توصلون للحرم.
➖➖➖➖➖
🔵ميتونيد اينجا يه مداحی بكنيد ؟
🔴تگدرون تسوون هنا لطمية ؟
➖➖➖➖
🔵زايرين غذا زياده، كى بازم ميخواد ؟
🔴زوار الاكل هواي، منو يريد بعد؟
➖➖➖➖
🔵نميخوام زائری از اينجا بره و خسته باشه.
🔴مارید زائر یطلع منا اذا ما مرتاح.
➖➖➖➖
🔵تو هیئت دوستان میتونن کالسکه بچه رو درست کنن .
🔴بالموكب اصدقاء یگدرون يصلحون عربانات الاطفال.
➖➖➖➖
🔵این کالسکه درست نمیشه.
🔴های العربانه متتصلح.
➖➖➖➖
🔵بله این کالسکه درست میشه.
🔴نعم، هذه العربانه تصلح
➖➖➖➖
🔵این کالسکه تکمیله.
🔴هاي العربانه کملت.
➖➖➖➖
🔵قاشق دارى يا نه ؟
🔴عندک خاشوگة لو لا ؟
➖➖➖➖
🔵قرص سر درد ميخواى ؟
🔴تريد حباية وجع راس ؟
➖➖➖➖
🔵اين هيئت اسمش هيئت امام علي عليه السلام هست .
🔴هذا الموكب اسمه موكب الامام علي عليه السلام.
➖➖➖➖
🔵خودتو خسته نكن . فقط بگو ، من در خِدمَتِتَم.
🔴لاتعب نفسك ، بس گول ، آني بخدمتك.
➖➖➖➖
🔵صورَتِتو بشور تا یه خُرده خستگیت بره.
🔴غسل وجهک حتی ترتاح شویه.
➖➖➖➖
🔵داداش بيزحمت راه رو باز كن.
🔴اخوي مرخصتك افتح الطريق.
➖➖➖➖
🔵شرمنده داداش ، ساندویچ تموم شد ، فقط برنج و خورشت داریم.
🔴مع الاسف اخي ، خلصت اللفات بقه بس تمن و مرگ.
➖➖➖➖
🔵بياييد عكسِ دستِ جمعی بگیریم، یادگاری بمونه.
🔴تعالو ناخذ صورة جماعية ويه الموكب تبقى تذكار.
➖➖➖➖
🔵شرمنده داداش ، جاى خواب نداريم تو هيئت .
🔴اسف حبیبي ، ماعدنه مكان نوم بالموكب.
➖➖➖➖
🔵داداش اینجا منتظر باش ، الان من با بلندگو صدا میزنم.
🔴انتظر هنا ، هسه آني اناديلك بالسماعة.
➖➖➖➖
🔵 چی لازم دارین
🔴شنو تحتاجون
➖➖➖➖
🔵چی میخواین؟
🔴شنو تردون
➖➖➖➖
🔵 بفرمایین جاهست
🔴تضلوا اکو مکان
➖➖➖➖
🔵 بفرمایین تو/داخل جاهست
🔴تفضلوا جوة اکو مکان
➖➖➖➖
🔵 همه چی موجوده/هست
🔴کلشي موجود/اکو
➖➖➖➖
🔵 هرچی میخوای هست /موجوده
🔴کلشي الي ترید اکو/موجود
➖➖➖➖
🔵 سرویس بهداشتی کدوم طرفه؟کجاست؟
🔴الصحیات. الحمامات یا صوب؟/وین؟
➖➖➖➖
🔵 مستقیم برو. سمت راست. سمت چپ
🔴روح گبل. علی الیمین. علی الیسار
➖➖➖➖
🔵 پیش (کنار) این موکب. سرویس بهداشتی هست
🔴یم هذا الموکب. اکو صحیات. (حمامات)
➖➖➖➖
🔵پیش/کنار اون موکب. سرویس بهداشتی هست
🔴یم هذاك الموکب. اکو صحیات
➖➖➖➖
🔵 کجا غذا میدن؟
🔴 وین ینطون اکل
➖➖➖➖
🔵 کجاشام میدن؟
🔴وین ینطون العشه
➖➖➖➖
🔵این /اون موکب
🔴هذا/هذاك الموکب
➖➖➖➖
🔵 کجا صبحونه میدن
🔴وین ینطون الریوگ
➖➖➖➖
🔵خانم لطفا پیش/کنار مرد نماز نخون
🔴ست لطفا یم الرجل لا تصلین
➖➖➖➖
🔵خوش امدین /خیلی خوش امدین
🔴اهلا بیکم /کل الهلابیکم
➖➖➖➖
🔵منورکردین
🔴 نورتوا
➖➖➖➖
🔵خوشحالمون کردین
🔴 فرحتونه
➖➖➖➖
🔵 من درخدمتتون هستم /من درخدمت شما هستم
🔴آني بخدمتکم
➖➖➖➖
🔵بفرما شام /بفرما صبحونه /بفرما ناهار
🔴تفضل للعشه. للریوگ. للغده
🔵حرم نزدیکه/دوره
🔴الحرم قریب /بعید
➖➖➖➖
🔵کجا رسیدیم؟
🔴 وین وصلنه
➖➖➖➖
🔵شما تو کربلا هستین
🔴انتم بکربلاء
➖➖➖➖
🔵 خدااجرتون بده
🔴مأجورین
➖➖➖➖
🔵به عراق امام حسین خوش امدین
🔴اهلابیکم بعراق الحسین ع
➖➖➖➖
🔵خدمات چطور بود؟
🔴شلون چانت الخدمة
➖➖➖➖
🔵عراق قشنگه؟ زیباست؟
🔴العراق حلو؟ جمیل؟
➖➖➖➖
🔵 نظرت درباره خدمات چیه؟
🔴شنو رایك بالخدمات
➖➖➖➖
🔵حواست به ماشینای توی خیابون باشه
🔴دیربالك من السیارات بالشارع
➖➖➖➖
🔵 کنار خیابون راه برو
🔴امشي بصف الشارع
➖➖➖➖
🔵خیابون برات خطرناکه
🔴الشارع خطر علیك
➖➖➖➖
🔵ان شاءالله بسلامت بری و بسلامت برگردی
🔴ان شاءالله تروح و ترجع بالسلامة
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند 🌱❤️
به آســـمان رود و کار آفتاب کند 👑☀️
یکى از طلبه هاى نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *
به آسمان رود و کار آفتاب کند
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
محمَّدالجنّامي فارسي 🇮🇶
سلام علیکم الله بالخیر صندوق عقب : صندوگ چکمچه : چكمچة به دريچه جاي وسايل داشبورد گفته ميشه کل داش
سربار منظور همون باعث زحمت هست
توی عراقی بنظرم میشه( زحمه )
رفيق صميمی : صديق حميم ، صديق هوك
بي ادب = ادبسز
بددهن = لسانه زِفِر
بي جنبه = مايتفاهم
شلخته = امبهذل
بي نظم = مو منظبط ، مو منتظم
تنبل = كسلان
شيك = انيق ، كاشخ
لوس = امدلل
سـوالـفـهـم تـهـد الـروح ويـكـولـون لـيـش مـتـغـيـر..!
.....
حرف هایشان جان را منهدم میکند و میگویند ؛ چرا تغییر کرده ای ؟!
دآستان غم هجران تو گفتم با شمع🕯❤️🩹
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد ❤️🔥🕯