هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۲)
شب دوم محرم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ
امام حسين و خاندانشان امروز، يعني روز دوم وارد کربلا شدند.
این دل ها را روانه کنیم کربلا کنار قبر ارباب بی کفن مان اباعبدالله که جن و انس، عرض و سماء، ما یری و لا یری برای او اشک ریختند.
ناحت علیهاالانبیاءوالرسل
بل العقول و النفوس و المسل
بکا علیه ما یری و لایری
والارض و السماء و اطباق الثری
ما یری و لا یری» برای امام حسین اشک ریختند. روز دوم، روز ورود کاروان اباعبدالله به کربلا بود.
ابی مخنف مینویسد وقتی که وارد کربلا شد، دید مرکب تکان نمی خورد.
هرکاری كه کردند نمی رفت.
مرکب دوم هم نمی رفت،
مرکب سوم هم همينطور.
این تعبیر را دیدم که می گوید:
“فلم یزل یرکب فرساً فرسا حتی رکب سته افرس”
شش مركب عوض کرد، دید نمی روند.
رو کرد و گفت: “ای موضع هذا”
اینجا کجا است؟ همه اینها دقیقاً حساب شده بود.
یکی گفت شاط الفرات، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ قاضریه،
گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ یکی گفت به آن کربلاء هم می گویند..
دارد: “فتنفس السعداء و بکی بکاءً شدیدا”، نفس راحتي کشید، به مقصدش رسید،
امّا شروع کرد به گریه کردن، شدید گریه کرد.
گفت: “و الله ارض کرب و بلا”
بله به خدا قسم همین است، این زمین، زمین کربلاء است..
شروع کرد این جملات را گفتن:
“هاهنا یقتل رجالنا” اینجا مردهای ما را می کشند،
“هاهنا یذبح اطفالنا” اینجا بچه هایمان را سر می برند، نگفت می کشند.
ببین کجا را هدف گیری کرده است.
حتی خصوصیات را هم در جملاتش می آورد و می گوید،
این اشاره به همان موقعی است که علی اصغرش را روی دست گرفته بود،
طلب آب کرد؛
“فرماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب فذبح الطفل من الااذن الی الاذن”..
مصیبت ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کرب و بلاء توسط مقتل دکتر رفیعی و مرحوم آيت الله مجتبي تهراني مورد استفاده قرار گرفت.
مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان آزاد شهر دهه اول محرم شب دوم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۰ شهریور ۹۸ . التماس دعا
🔴 #مسموم_شدن_اختیاری
💠 فرد بیماری که غذای خوشمزه و مورد علاقهی خود را با وجود منع #پزشک میخورد مطمئناً بیماریاش تشدید شده و حالش را #خراب میکند. یعنی با علم به منع پزشک آن را با میل و هوس خود مصرف میکند و راهی #بیمارستان میشود.
💠 بسیاری از رفتارها، گفتارها و افکار طبق میل ما #خوشایند است امّا در واقع سمّ روح ماست. به طور مثال تجسّس و رفتار #پلیسی و مچگیری از همسر سمّ به ظاهر شیرینی است که روح ما را #مسموم کرده و ویروسهای جدیدی مثل سوءظن، کینه، منفینگری، تنفّر از همسر و سردی رابطه را وارد زندگی ما میکند.
💠 یکی از #نعمتهای ارزشمند خدا که عامل مهمی در ایجاد #صمیمیّت و گرم شدن روابط است آگاهی نداشتن از عیبهای درون انسانهاست. در حدیثی داریم "لَو تَکاشَفتُم ماتَدافَنتُم؛ اگر درون یکدیگر را #کشف کنید و عیبهای یکدیگر برای شما آشکار شود بخاطر تنفّر و انزجار، یکدیگر را #دفن نمیکنید."
💠 در صورت #شکّ به همسر، با رفتار غیر اخلاقی و #گناه تجسّس، حال خود را مسموم و خراب نکنید تا بتوانید برای حل مشکل احتمالی با آرامش و با کمک مشاور، تصمیم عاقلانه و #منطقی بگیرید.
🔴 #زن_و_شوهر_سیاسی
💠 وقتی به تاریخ نگاه میکنیم زن و شوهری را در جبهه باطل و #لشکر عمر سعد و زن و شوهری را در جبهه حق و لشکر سیّدالشهدا علیهالسلام میبینیم. ما نیز جزئی از تاریخ آیندگانیم که #قضاوت خواهیم شد.
💠 به یاد آوریم همسرانی را که در خانههای شهر #کوفه به یاری امام عصرشان نشتافتند و آنقدر در دنیای خود غوطهور بودند که اصلاً نفهمیدند حسین و اصحابش را به مسلخ بردهاند. زن و شوهرانی که فکر و ذهنشان فقط مشغول سیر کردن شکم خود و فرزندانشان بود و دین لقلقهی زبانشان بود.
💠 و اکنون چشمان #مهدی_فاطمه علیهماالسلام به همسران عصر حاضر و تربیت کنندگان سربازان اوست. چشمان او به همسرانی است که مدافع تنها کشور و نظامی هستند که طبق روایات ما، زمینهساز #ظهور است.
💠 سیاسیکاری و سیاسیبازیهای امروز، ما را از اصلِ #تقابل جبههی حق و باطل غافل نکند. از نقش خود و همسرمان در این کارزار عظیم غافل نشویم. #دشمن تمام توانش را برای مایوس کردن همسران و مربّیان سربازان جبههی حق گذاشته است. به مانند انبیاء و امامان خود سیاسی باشیم. حتماً از امور کشور و #نظام و دنیای اطرافمان بیخبر نباشیم که جنس این بیخبری از جنس بیخبری همسران کوفی و سوقدهنده به #باتلاق رفاهطلبی و امامستیزی است.
🔴 #جملهسازی_عاشقانه
💠 زمانی که شریک زندگیتان #اشتباهی مرتکب میشود، نباید آن را تبدیل به دعوا و #مشاجره کنید.
💠 گاه کلماتی که در این شرایط به زبان میآورید، تاثیری #همیشگی دارند.
💠 به عنوان مثال بگویید:
_تو در هر شرایطی برایم عزیزی
_اعصابتو خرد نکن
_ بهت حق میدم
_نبینم غصه بخوری
💠 معنای واقعی این جملات این است:
«با وجود #اشتباهاتی که مرتکب شدهای، من هنوز هم #دوستت دارم»
💠 تفکّر برای ساختن این جملات زیبا و بهکارگیری آنها به شما کمک میکند تا در مقابل منفیبافی و کینهورزی #مبارزه کنید . تا به آرامش برسید
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۳ )
شب سوم محرم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ
السلام علیک ِ یا سیدتی و مولاتی یا رقیه سلام الله علیها
شهادت غم انگيز حضرت فاطمه صغري و يا رقيه عليها سلام، دختر امام حسين(ع) چنين است:
عصر در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.
پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.
خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.
بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.
بعد از تو محنتها کشیدم
بیابانها و صحراها دویدم
مرا بعدازتو ای شـاه یگانه پرستاری نبود جـز تازیانه
دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
نفس المهموم456 - و مقاتل مختلف دیگر
مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب سوم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۱ شهریور ۹۸ . التماس دعا
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
دل سنگ آب شد ( ۳ )
شب سوم محرم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ
امشب برویم در خانه ناز دانه و سه ساله اباعبدالله علیه السلام که خیلی گره گشاست. افراد برجسته و درمانده می آیند از این دختر سه چهار ساله درمان می گیرند نذر می کنند
السلام علیک ِ یا سیدتی و مولاتی یا رقیه سلام الله علیها
یکی از دوستان نقل می کرد که در تهران آقایی روحانی بود منبری خوبی بود، منبر می رفت. ایشان را به خانه ای دعوت کرده بودند سید هم بود. این آقا بعد از روضه که بیرون آمد پیر زنی جلو آمد گفت: حاج آقا ما فردا بعد از ظهر نذر حضرت رقیه علیهاالسلام داریم می شود شما بیایید برای چند تا پیر زن روضه حضرت رقیه بخوانید؟ گفتم: باشد به او قول دادم. ساعت چهار بعد از ظهر فردا به این خانم وعده دادم. شب خانه آمدم یکی از دوستان بازاری من زنگ زد و گفت: فلانی بیا که نانت را پختم و آماده کردم. گفتم: چه خبره؟ گفت: تاجر ثروتمندی در بازار از دنیا رفته است من گفتم برای ختم، آقایش را من دعوت می کنم. پاکتش خیلی چرب است. فردا چهار بعد از ظهر ختمش است شما شرکت کن. گفتم: من به یک پیر زن قول دادم. گفت: سید عقلت قاطی کرده است خانه پیرزن چقدر به تو می دهند اینجا هزار برابر هم شاید بیشتر به تو بدهند. خلاصه این قدر به ما کوبید و ور رفت که گفتم: باشد می آیم به او قول دادم. گفت: شب خوابیدم خواب دیدم که آمدم همان کوچه ای که خانه آن پیرزن بود سر کوچه که آمدم دیدم آقا اباعبدالله(ع) سر کوچه آمدند. نگاهم که به آقا افتاد دیدم یک دختر ناز سه، چهار ساله دور آقا دارد می چرخد. گفتم: آقاجان این دختر کیست؟ فرمود: این دخترم رقیه است. گفتم: آقا اینجا چه کار می کنند؟ فرمود: این پیرزن برای دخترم روضه گرفته است می خواهم بروم در مجلسش شرکت کنم. آقا حرکت کردند و وارد خانه پیرزن شدند. این آقا گفت: از خواب بلند شدم ساعت دو نصف شب بود به آن بازاری زنگ زدم و گفتم: اگر همه عالم را طلا بکنی من فردا جلسه روضه شما نمی آیم. گفت :چرا؟ خواب را به او گفتم: او هم متغیر و منقلب شد. امام حسین علیه السلام در جلسه های باصفای بی سرو صدا شرکت می کند. خوشا به حال آن هایی که روضه امام حسین علیه السلام در خانه شان می گیرند.
نمی دانم داغ این دختر با بی بی زینب و امام سجاد علیه السلام چه کرد. دختر بچه سه چهار ساله نیمه های شب بهانه پدر گرفته بودند. می گفت: من پدرم را می خواهم الآن من را رو زانو نشانده بود الآن من را نوازش می کرد. به یزید ملعون خبر دادند. گفت: برید سر بریده پدرش را برایش ببرید، شاید آرام بگیرد. یک وقت صدا زد عمه جان من که غذا نخواستم من بابایم را می خواهم. وقتی روپوش را کنار زد دید سربریده پدر است. کدام دختر طاقت دارد. با این دست های کوچکش سر پدر را به سینه چسباند وگفت: «يا أبتاه، من ذا الذي أيتمني على صغر سنّي؟ بابا جان کدام ظالمی در بچگی یتیمم کرد پدر
بعد از تو محنت ها کشیدم بیابان ها و صحراها دویدم
مرابعد از تو ای شـاه یگانه پرستاری نبود جـز تازیانه
اما یک وقت دیدند سر یک طرف وبلبل حسین یک افتادند. اول فکر کردند خوابش برده است آرام شده است اما بعد دیدند ناز دانه ز فراق پدر جان داده است.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم».
استفاده شده از بیانات
حجةالاسلام و المسلمین فرحزاد
مالک رجبی دارابی سفر تبلیغی گرگان دهه اول محرم شب سوم محرم ۱۴۴۱ ه ق برابر با ۱۱ شهریور ۹۸ . التماس دعا
🔴 #هل_دادن_ماشین_زندگی
💠 وقتی ماشینی #استارت نمیخورد باید آن را هل دهید و البته در ابتدای هل دادن، انرژی زیادی صرف میشود تا ماشین ذرهای #تکان بخورد. اگر لحظهی تکان خوردن ماشین، تلاش خود را ادامه دهید میبینید که دیگر لازم نیست انرژی اولیه را صرف کنید و حرکت ماشین #تصاعدی میشود.
💠 گاهی زن یا مرد به دستور #مشاور یا به تشخیص درست خود، برای تغییر فضای سرد زندگی، انرژی زیادی صرف میکنند تا شیوه رفتاری و گفتاری و حتی اندیشیدن خود را #تغییر دهند. در ابتدا عکسالعملهای مثبت کوچک و موقّتی از همسر خود مشاهده میکنند. اما این تصور #غلط است که با تلاش جدید من، تحوّل و تحرّک عظیم از همسرم مشاهده کنم.
💠 دقت کنید مهم این است که تلاش و شیوه شما #درست بوده چرا که عامل تغییر و حرکت جزئی کنونی همسرتان شده است و درست مانند #هل دادن ماشین بعد از حرکت اولیه، از اینجا به بعد باید همین روش و تلاش جدید خود را مدتها ادامه دهید تا شاهد تغییر و حرکت تصاعدی همسرتان باشید.
💠 هرگز تغییر رفتار او را با رفتار و حرکت دیگران #مقایسه نکنید. مهم شروع حرکت اوست.
🔴 #گریه_کنید!
💠 زن و شوهری که در ایام #عزاداری بدون خجالت از یکدیگر برای اهل بیت علیهم السلام #اشک ریخته و گریه میکنند #محبوب یکدیگر میشوند.
💠 گریه علنی همسران برای اهل بیت علیهم السلام و ابراز عشق به آنها، بسیاری از #کینهها و دلخوریها را خود به خود شستشو میدهد و دلها را بین زن و شوهر نرم و #مهربان میسازد.
دستهایم
آنقدر بزرگ نیست
که چرخ دنیا را
به کامتون بچرخانم
اما یکی هست که
بر همه چیز تواناست
از او تمنای لحظههای
زیبا براتون دارم 🌸🍃
وقتتون بخیر
روزتون سرشاراز آرامش ☕️