✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@aramesh_allah📿🖤
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@aramesh_allah📿🖤
بزرگترین فرصتِ جبران.mp3
6.04M
#تلنگری
ویژهی #نیمه_شعبان
یکی از اعمال ماه شعبان، بقدری از نظر سازندگی روح، قدرتمند است؛
که توانایی حذف آثار گناهانِ تمام طول عمر ما را، دارد!
ـ کدام عمل؟
ـ چگونه؟
#ماه_شعبان
♻️ فضیلت شب #نیمه_شعبان
🌹حضرت #امام_صادق علیه السلام فرمودند :
از حضرت امام باقر علیه السلام در مورد #فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد.
آن حضرت فرمود:
🎀 خداوند به ازای #شب_قدر که برای پیامبر ما صلّی الله علیه وآله قرار داده ، شب نیمه شعبان را به ما #اهل_بیت اختصاص داده است.
📚 بحارالأنوار، ج ۹۸ ، ص۴۰۹ به نقل از اقبال الاعمال
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
♻️ شب #نیمه_شعبان شب #استجابت_دعا
🌹حضرت #امام_صادق علیه السلام فرمود:
از حضرت امام باقر علیه السلام در مورد #فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد.
آن حضرت فرمود:
خداوند به ذات مقدّسش #قسم خورده است كه هيچ #سائلی را در شب #نیمه_شعبان از درگاه خود دست #خالی برنگرداند مادامی كه خواسته ی او معصيت نباشد.
📚 بحارالأنوار ، ج ۹۸ ، ص ۴۰۹ به نقل از اقبال الاعمال
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
﷽
🔴🔵 اعمال شب نیمه شعبان
1⃣ #غسل ، كه باعث تخفیف گناهان مىشود.
2⃣ #احیاء این شب به نماز و دعا و استغفار. و در روایت است كه هر كس این شب را احیا دارد؛ نمیرد دل او در روزى كه دلها بمیرند.
3⃣ #زیارت_امام_حسین علیه السلام است كه افضل اعمال این شب و باعث آمرزش گناهان است و هر كس بخواهد با او مصافحه كند روح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زیارت كند آن حضرت را در این شب و اَقَلِّ زیارت آن حضرت آن است كه به بامى برآید و به جانب راست و چپ نظر كند پس سر به جانب آسمان بلند كند و زیارت كند آن حضرت را به این كلمات:
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ."
و هر كس در هر كجا باشد در هر وقت كه آن حضرت را به این كیفیت زیارت كند امید است كه ثواب حجّ و عُمره براى او نوشته شود .
4⃣ خواندن دعایی كه شیخ و سیّد نقل كردهاند و به منزله #زیارت_امام_زمان صلوات الله و سلامُه عَلَیْهِ است:
اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنا (هذِهِ) وَ مَوْلُودِها.....(مفاتیح)
5⃣ دعای تعلیم داده شده از حضرت صادق علیه السلام در شب نیمه شعبان:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ الْخالِقُ........ (مفاتیح )
6⃣ خوانده شود؛ دعایی که حضرت رسول صلى الله علیه و آله در این شب مى خواندند:
اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِكَ ما یَحُولُ بَیْنَنا......(مفاتیح )
7⃣ #صلوات هر روز را كه در وقت زوال وارد شده خوانده شود.
8⃣ #دعاى_كمیل را كه در این شب وارد شده است، خوانده شود.
9⃣ هر یك از #اذکار "سُبْحانَ اللّهِ" ، "الْحَمْدُلِلّهِ" ، "اللّهُ اَكْبَرُ" وَ "لا اِلهَ اِلا اللّهُ" #صد_مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بیامرزد و برآورد حاجتهاى دنیا و آخرت او را.
0⃣1⃣شیخ طوسى و كفعمى فرمودهاند كه در این شب این #دعا خوانده شود:
اِلهى تَعَرَّضَ لَكَ فى هذَا اللَّیْلِ الْمُتَعَرِّضُون.....(مفاتیح )
1⃣1⃣ #نماز جناب #جعفر_طیار را به جا آورده شود.
2⃣1⃣ بجا آورده شود #سجدهها و #دعاهایى را كه از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت شده كه در سجده میگفتند:
سَجَدَ لَكَ سَوادى وَ خَیالى وَ آمَنَ بِكَ فؤادى هذِهِ یَداىَ وَ ماجَنَیْتُهُ عَلى نَفْسى یا عَظیمُ [عَظیماً] تُرْجى لِكُلِّ عَظیمٍ اِغْفِرْ لِىَ الْعَظیمَ فَاِنَّهُ لایَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظیمَ اِلا الرَّبُّ الْعَظیمُ
پس، از سجده سر برمیداشتند و دوباره به سجده میرفتند و میگفتند:
اَعُوذُ بُنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضائَتْ لَهُ السَّمواتُ وَالاْرَضُونَ وَانْكَشَفَتْ لَهُ الظُّلُماتُ وَ صَلَحَ عَلْیْهِ اَمرُ الاْوَّلینَ وَالاْخِرینَ مِنْ فُجاءَةِ نَقِمَتِكَ وَ مِنْ تَحْویلِ عافِیَتِكَ وَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ اَللّهُمَّ ارْزُقْنى قَلْباً تَقِیّاً نَقِیّاً وَ مِنَ الشِّرْكِ بَریئاً لا كافِراً ولا شَقِیّاً
سپس بر خاك مینهاد دو طرف صورت خود را و میگفت:
عَفَّرْتُ وَجْهى فِى التُّرابِ وَ حُقَّ لى اَنْ اَسْجُدَ لَكَ.
3⃣1⃣ #نماز شب #نیمه_شعبان :
چهار ركعت نماز، بخوانید در هر ركعت حمد و قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ صد مرتبه
پس چون فارغ شدی از نماز بگو :
اَللّهُمَّ اِنّى اِلَیْكَ فَقیرٌ وَمِنْ عَذاِبكَ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ اَللّهُمَّ لا تُبَدِّلْ اِسْمى وَلا تُغَیِّرْ جِسْمى وَلاتَجْهَدْ بَلاَّئى وَلا تُشْمِتْ بى اَعْداَّئى اَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقابِكَ وَ اَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِكَ وَ اَعُوذُ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ اَعُوذُبِكَ مِنْكَ جَلَّ ثَناَّؤُكَ اَنْتَ كَما اَثْنَیْتَ عَلى نَفْسِكَ وَ فَوْقَ ما یَقُولُ الْقآئِلُونَ
📚 مفاتیح الجنان/اعمال شب نیمه شعبان
♻️ 🌙احیای شب نیمه شعبان🕯
🌷 حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند :
یک شب، جبرئیل نزدم آمد و گفت : « #امشب_را_نخواب »
پرسیدم : «مگر امشب چه شبی است؟»
جبرئیل پاسخ داد:
«امشب ، شب #نیمه_شعبان است.
شبی است که تمام درهای آسمان باز می شود.
امشب ، شبی است که هر دعایی مستجاب می شود.
کسی که این شب را با گفتن «الله اکبر»، «سبحان الله» و «لا اله الا الله» و خواندن «دعا» و «نماز» و «قرآن» و «استغفار»، زنده نگه دارد، گناهانش بخشیده می شوند.
کسی که از خیر این شب محروم شود، از خیر بزرگی محروم شده است.
📚 منابع ؛
بحارالانوار ، ج ۹۸ ، ص ۴۱۳
وسائل الشیعه ، ج ۸ ، ص ۱۰۴
اقبال الاعمال(ابن طاووس)ص ۲۱۲
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ #نیمه_شعبان ، شب و روزی بسیار عظیم
🎆 شبی که سرنوشت بشریت با آن رقم میخورد
🌸 مولود مبارک
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌿شما یک پیغام از طرف امام زمان عليه السلام دارید!
به انتخاب خودت بزن روی یکی از این دوازده تا لینک و قول بده به حرف آقا امام زمان ارواحنا فداه رو گوش بدی
اول:✨ https://digipostal.ir/cnsrsg0
دوم:🌱 https://digipostal.ir/c7uj6b7
سوم✨ https://digipostal.ir/c9dwo5u
چهارم🌱 https://digipostal.ir/cnhjy2j
پنجم✨ https://digipostal.ir/cq4r1gc
ششم🌱 https://digipostal.ir/c3t9sub
هفتم✨ https://digipostal.ir/cl8fi0v
هشتم🌱 https://digipostal.ir/cjmvyxy
نهم✨ https://digipostal.ir/c35uvd9
دهم 🌱 https://digipostal.ir/ctquouh
یازدهم✨ https://digipostal.ir/c0oioy5
دوازدهم🌱 https://digipostal.ir/ceizndn
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان
پرونده ام پر است از اعمال بد ولی
تو صفحه های نوکری ام را مرور کن...
#میلاد_امام_زمان
#نیمه_شعبان
🔴بانگ ”یا مهدی ادرکنی”،ساعت ۲۱ امشب در سراسر کشور
شـورای هماهـنگی تبلیـغات اسـلامی در آستانۀ میلاد حضرت مهدی (ع) اعلام کرد: بانگ “یا مهدی ادرکنی“ ساعت ۲۱ شب #نیمـه_شعبان (یکشنبه ۸ فروردین) در سراسر کشور طنین انداز خواهد شد.
🌸بر منتظران
🎊این خبر خوش برسانید
🌸کامشب
🎉شب قدر است همه قدر بدانید
🌸با نور نوشتند
🎊به پیشانی خورشیـد
🌸ماهی که جهان
🎉منتظـرش بود درخشیـد
مبارک باد
میلاد فرخنده گل نرگس💐
💐 #میلاد_امام_زمان عج 🌸
💐 #نیمه_شعبان 🌸
✨ الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج ✨
خبرآمد گل بی خار به دنیا آمد 🌹🎉
عاشقان حضرت دلدار به دنیا آمد 💐💎
#نیمه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 مدح بسیار زیبا
«دوباره بساط طرب شد مهیّا»
حاج محمود کریمی
#نیمه_شعبان
📌 لعنت بر قومی که...
🗓 ماهها یک به یک آمدند و ۳۰ روزی مهمان ما بودند
تا اینکه امروز قرعه به نام شعبان رسید...
حالا دوباره ما میمانیم و خیابانهای چراغانی
🎂 و جشن تولدی که سهمش کیکی است با شمعهایی که آنقدر گریه کردهاند تا آب شدند بیآنکه صاحب خود را ببینند...
🎆 امروز همه مسرورند که تو به دنیا آمدهای و اما چه غمانگیز است که کسی متوجه غربتت نشد...
💔 تو در اوج غربت متولد شدی و در اوج غربت زندگی میکنی
چرا که از یک طرف میخواهند جانت را بگیرند و از طرفی حتی شیعیانت هم قدر تو را نمیدانند...
تو هزار سال است منتظر ما هستی و برای ما دعا میکنی بیآنکه ما حتی شبی را به یاد تو باشیم و استغاثه کنیم
🔆 کاری که ۱۷۰ سال غیبت موسی را بر قومش بخشید...
همه ترسم از آن است که روزی بگویند «لعنت بر قومی که ظهورت را به تأخیر انداخت...
قومی که میتوانست با استغاثه آن را رقم بزند...»
🌸 #دلنوشته_مهدوی
💐 ویژه #نیمه_شعبان