✨✨✨✨
#تلنگر
لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم
تو کوچه پس کوچه های اينترنت...😊
چند تا کوچه رو که دور زدم، يهو ديدم
آژير آنتی ويروس به صدا دراومد ؛
فهميدم ويروس گرفته 😕
سريع ويروس رو از بين بردم تا به سيستمم، آسيبی نرسونه ...
کارم که تموم شد به حال خودم خنديدم.
"البته از اون خنده ها "خنده ی تلخ من
از گريه غم انگيز تر است"!😔
با خودم گفتم: کاش اينقدر که هوای
لپ تاپت رو داری، هوای خودتم داشتی😓
کاش وقتی گناه ميکردی، آژير دلت
داد ميزد : خطر.. خطر..!!😔
دلم به حال خودم سوخت...!!😓
تازه فهميدم خيلی وقته گناهها،
آنتی ويروس دلم رو هم خفه کردند😔
#نمیدونم_چی_بگم
اما خوش به حال اونايی که آنتی ويروس
دلشون اورجيناله و هر روز با وصل شدن
به #خدا آپديتش ميکنن ...🌹
خوش به حال اونايی که هر شب
رفتاراشون رو مرور می کنن واگر گناهی
ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ويروس
#استغفار نابودش ميکنن🚫
يه آنتی ويروس خريدم به نام " استغفار "
از ته دل گفتم:
"استغفرالله ربی و اتوب الیه...🤲
✨✨✨✨✨
@aramesh_allah
🌹[روزگار غریبیست]🌹
• پدران و مادران به خوراک و پوشاک فرزندانشان اهمیت میدهند ولی دین و اخلاق را فراموش میکنند😔
🌸[روزگار غریبیست]🌸
• کارمندان در کار خود سستی میکنند به این بهانه که حقوقشان کم است و فراموش کرده اند خداوند در روزی حلال برکت قرار میدهد و درآمد حرام را بی برکت میگرداند😔
💐[روزگار غریبیست]💐
• دخترها و پسرها با دل وجان به موسیقی و آواز گوش فرا میدهند ولی به محض شنیدن قرآن روی درهم میکشند انگار دچار تنگی نفس شده اند😔
💥نمیدانند دلی که در آن حرام جا گرفته است از شنیدن کلام خدا به تنگ می آید😔
🌺[روزگار غریبیست]🌺
• هرآنچه را دلمان میخواهد می خریم و مبلغش هر چقدر باشد عین خیالمان نیست ولی هنگام صدقه دادن جیبهامان را میگردیم تا سکه ای بیابیم تازه با ان مبلغ ناچیز کلی قیافه هم میگیریم😔
🌼[روزگار غریبیست]🌼
• ساعت را برای رفتن سر کار با دقت ضبط میکنیم ولی نماز صبح را فراموش میکنیم😔
🥀[روزگار غریبیست]🥀
• به همدیگر چه راحت دشنام و ناسزا میدهیم و غیبت میکنیم ، فراموش کرده ایم هر حرفی از دهانمان بیرون می آید بلافاصله ثبت خواهد شد😔
🌷[روزگار غریبیست]🌷
• از زیادی تصادفات مینالیم و فراموش کرده ایم هنگام سوار شدن دعای سفر بخوانیم😔
🌸 خدایا ما را از شر فتنه ها حفاظت بفرما و بر دین خود ثابت قدم نگه دار و مسلمان از دنیا ببر😔😔
@aramesh_allah
☘️☘️☘️
از دیدگاه علما چهل روز قبل از عید قربان بهترین زمان برای گرفتن حاجاته و بهش چله ی ذوالقعده گفته میشه که به اصطلاح علما بهار حاجت هاست! یعنی اگه کسی چله ذوالقعده داشته باشه و تو این چهل روز دعا کنه محاله دست خالی برگرده.
تو هم مثل من این روز را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
پیشنهادها یکی از اذکار و سوره های زیره(یکیش که به دلتون می افته):
❤ چهل روز روزی یکبار سوره های فجر
❤چهل روز ذکر لااله الاالله
❤صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه
❤چهل روز ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه
❤ چهل روز زیارت عاشورا
❤چهل روز سوره یاسین
❤چهل روز آیه رب ادخلنی مدخلأ صدق واخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لندک سلطانأ نصیرأ روزی۱۰۰ مرتبه
خیلی ها گرفتارن و خیلی ها مشکلات کوچیک و بزرگ دارن. لطفا به همه یادآوری کنید وفرستنده این متن را از دعای خیرتون محروم نکنید!
✨التماس دعا ✨از دوم تیر شروع میشه 🌹
@aramesh_allah
♥⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩♥
ێہ سۅݐࢪٵێز عٵݪێ ݕࢪٵٺۅن دٵࢪݦ ݜݦٵࢪہ ێ
1640 ࢪٵ ݕدۅن ہێڇ ݦࢪݕع ۅ سٺٵࢪہ ٵێ ݕڱێࢪێد ڢڨط ێہ ڨۅݪ، ۅڨٺێ صدٵ ࢪٵ ݜنێدێد ݦنݦ ێٵدڪنێد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اگر او را بلند بخوانی
صدایت را می شنود
و اگر با او آهسته نجوا کنی
راز و نیازت را می فهمد
گلایه ها و شکوه هایت را نزد او ببر
برطرف شدن غم هایت را از او طلب کن
در کارهایت از او مدد بگیر
و هر چه می خواهی از خزائن رحمت او بخواه
چیزهایی که هیچکس جز او توان بخشیدنش را ندارد
از افزایش طول عمر تا سلامتی
وسعت و گشایش در روزی
او کلیدهای گنجینه هایش را در دو دست تو نهاده وقتی که درخواست از خودش را به تو رخصت داده
پس هرگاه اراده کردی
درهای نعمتش را با دعا باز کن
و نزول باران رحمتش را از او بخواه
╭─┅──🍃🌸🍃──┅─╮
@aramesh_allah
╰─┅──🍃🌸🍃──┅─╯
#تلنگرانه|💛|
خودمان را خادم الشهدا نامیدیم
دریغ از اینکه ذره ای برا شهدا کاری کنیم...
خودمان را ادامه دهنده راه شهدا نامیدیم..
دریغ از اینکه حتی یک قدم در راه شهدا باشیم...
خودمان را پاسدار خون شهدا نامیدیم دریغ از اینکه ...
+کجای کاریم؟؟
فقط اسم داریم؟؟
یا ...
@aramesh_allah
شکر نعمت 🌾
نعمتت افزون کند
حتی وقتی گیاهی را🌾
ستایش کنی بهتر رشد میکند
تقدیر کنید ستایش
کنید تأیید کنید تا نعمت های
خدا به سوی شما سرازیر شود
╭─┅──🍃🌸🍃──┅─╮
@aramesh_allah
╰─┅──🍃🌸🍃──┅─╯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗داستانک💗
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟
بقال گفت : شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان ...
در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و اونیز در همان منطقه سکونت داشت .
زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد :
موز کیلویی دو هزار تومان و سیب سه هزار تومان ..
زن گفت : الحمدلله
و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد وخشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست ... که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود ..
بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ، هردو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد،مرد بقال روبه مرد مشتری کرد و گفت : به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، و هرگاه می گویم میوه یا هرچه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم ..من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمی دانم چگونه چنین می شود و این پولها چگونه به من می رسد ...
وقتی بقال چنین گفت ، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید ...
🍁هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری،نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه بخاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده دربرابر الله می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت ..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@aramesh_allah
👶🏻 • •
•
•
#نۍنۍ
پیامبر اکرم فرمودند:
هر خانه ای که در آن دختر باشد، هر روز
دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی اش میشود و
زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمیگردد 🙃
#روزدخترپیشاپیشمبارک🌸♥️
@aramesh_allah
🍃🌸
#تلنگــر 🖐🏻🍂
یهبندهخداییمیگفت:
همهمیگن:شهدارفتن،
تامابمونیـم...!
ولیمنمیگم:شهـدا؛
رفتنتامادنبالشونبریم.
آره...!
جـامـوندیــم...! :)💔
دلروبایدصافکرد!!!
#شهادٺانہ 🌱
•┈┈••✾•✨♥️✨•✾••┈┈•
@aramesh_allah
•┈┈••✾•✨♥️✨•✾••┈┈•
⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨⇨↯
از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد:❓❓❓❓❓❓❓
📌یاد گرفتم
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
✏️یاد گرفتم
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
📎یاد گرفتم
که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم.
🖌یاد گرفتم
که سخن شیرین، گشاده رویی و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
🖍یاد گرفتم
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.
🖊یاد گرفتم
کسی که جو را میکارد گندم را برداشت نخواهد کرد.
🔎یاد گرفتم
که عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود.
🖋یاد گرفتم
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
🖇یاد گرفتم
که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
📒یاد گرفتم
کسی که مرتب میگوید: من این میکنم و آن میکنم، تو خالی است و نمیتواند کاری انجام دهد.
📁یاد گرفتم
کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
📚یاد گرفتم
تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند.
📖یاد گرفتم
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم .
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
@aramesh_allah
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
#پیشنهاد_مطالعه
❤«شاید در بهشت بشناسمت!»❤
مجری یک برنامه تلوزیونی که مهمان او یک فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید:
#بیشترینچیزیکهشماراخوشبختکردچهبود؟
فرد ثروتمند چنین پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی #خوشبختی را چشیدم.
در «مرحله اول» گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروتوکالا است، اما این چنین نبود.
در «مرحله دوم» چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند میباشد، ولی تاثیرش موقت بود.
در «مرحله سوم» با خود فکر کردم که خوشبختی در بدستآوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره میباشد، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در «مرحله چهارم» اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد، پیشنهاد این بود که برای جمعی از #کودکانمعلول صندلیهای مخصوص خریده شود و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود.
اما آن چیزی که #طعمحقیقیخوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش بشدت به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبلاز رفتن درخواستی از من داری؟
ولی جوابی داد که میخکوبم کرد!!!
این جوابش همان چیزی بود که #معنایحقیقیخوشبختی را با آن فهمیدم...
او گفت:
﴿میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه #ملاقاتدربهشت شما را بشناسم و در آن هنگام جلوی #پروردگارجهانیان دوباره از شما تشکر کنم!﴾
❤️
@aramesh_allah