عزیزان اگه دوس داشتین ک تو امر خیر سهیم باشین بسم الله، هر چقد در توان دارید یاعلی:)

گیســو به هم بریز و جهانۍ ز هم بپاش! معشوقـه بودن است و «بریز و بپاش»ها..

انقدر زیبا و رعنا و غیور است ایشان ماه،میخواند برایش وان یکاد هی پشت هم

لذت وصل نداند مگر آن سوخته دلی ، که پس از دوری بسیار به یاری برسد . .

و عباس کفیلِ دل‌های رنج دیده در دنیاست...:)

عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل معروف به عباس و مسمی به ابالفضل

بیداریِ این ساعت شب هیچ دلیلی...، غیراز تو و اندیشه‌ی وصل تو ندارد!("❤️‍🩹

به زیر ِخاکستر ِفراق ، قلبی‌ست که می‌سوزد🚶🏻.

با من از قهر نگو. با من که وقتی کلافه ام از تو، باز به خودِ تو پناه میبرم.

-مگه‌آدم‌یادش‌میره بهش‌چی‌گذشت‌تاگذشت!

«گفتی‌نظر خطاست‌تو دِل میبری رواست؟»

می‌سپارم کشورِ دل را به دستانت ولی ، خواهشا مانند مسئولانِ ایرانی مباش .

-از‌جان‌بهتر‌چیست؟! تو‌" همانی" 🤍🔐

من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

-فکرو ذکرو همه‌یِ‌‌ هوش‌‌ و‌ حواسم‌‌ شده‌‌ تو کاش‌‌ بودی‌‌ كه‌ ببینی‌ چه‌‌ بساطی‌‌ شده‌ای❤️‍🩹. .

دل ز مهرت بر ندارم دلبرا تا زنده ام!

نه کسی منتظر است نه کسی چشم به راه نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟ وقتی از عشق نصیبی نبری.. غیر از؛ آه! : )

اگه باهاش حالت خوبه اگه مهربونه اگه ذوق تو چشمات میاره اگه خوب میتونه اوضاع رو کنترل کنه اگه میفهمتت میتونی کنارش خودت باشی اگه پا به پاش میتونی بی‌پَروا دیوونگی کنی اگه دلیل خنده های از ته دلته هیچ‌وقت ولش نکن،همونو سفت بچسب اون دقیقا کسیه که باید کنارت بمونه:)

♡♡:♡♡

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود - شیخ بهایی

نوشِ جانش بشود هر که حرم رفت حسین ، خودمانیم ولی گاه حسادت کردم! :)

گفتند در یك جمله او را توصیف کن؛ گفتم: « در آسمانِ تاریك؛ میان همه‌يِ ستارگان؛ او ماهِ مَن است.🌙 »

کأنما لاشيء بي، وبي ألف شعور لا يقال... «گویا چیزی نیست! ولی در من هزار احساسِ نگفتنی است.» - عربیات🌱

نازِ چشمانِ تو را قاب کنم در دلِ شب تا که مهتاب ننازد به جمالش هر شب!♥️

دوستدارم که خودم را زِ خودم دور کنم خودِ من با خودِ من درخودِمن میجنگد

در کنارت که هستم دنیا را بیخیال میشوم.. دنیا... خود تُ یی💕

_❤️‍🩹

یه"بالاخره‌مالِ‌خودم‌شده"ِعجیبی‌تو‌نگاشه!

خسته از خویشتنم ، تاب ندارم دیگر کاش می‌شد که خودم را بگذارم و بروم . .

_