eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
265 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
قافيه قافيه در شعر فارسی نقش مهمی دارد و از عناصر اصلی شعر به شمار می رود. چه در شعر سنتّی و چه در شعر سپيد كه ويژگيهای خاص خود را دارد و با تشخّص بخشيدن به كلمات باعث تاثير موسيقايی می شود كه اگر چنين نباشد نمی تواند جبران كمبود وزن شعر سپيد را بنمايد. قافيه در شعر سنتّی جای خاص خود را دارد و بر اساس آن قالب های شعری به وجود آمده اند و اگر ضعيف باشد باعث ضعف سخن می شود. اين قافيه در شعر نيمايی نيز وجود دارد اما جای خاص ندارد. «شعر بی قافيه آدم بی استخوان است.» (نيما يوشيج) در گذشته قافيه را همسانی واج های اواخر مصراع ها يا ابيات كلام منظوم می دانستند؛اما در شعر معاصر،قافيه مفهومی گسترده تر از تعريف قديمی خود دارد و می توان آن را هم سانی واج های آخر واژه های شعر دانست كه با توجه به جايگاه آن در مصراع يا سطرهای شعر به انواع مختلف آغازی، درونی و پايانی تقسيم می شود. شاعر شعر سپيد وقتی به ضروری نبودن وزن در اين نوع شعر پی برد،بر ضرورت و كارآيی قافيه مطمئن شد. اما او قافيه اش را متفاوت با شعر سنتّی و نيمايی مي آورد. او نه جايگاه قافيه در پايان مصراع را پذيرفته است و نه ساختار تشابهی حروف قافيه را. او گاهی قافيه و حتّی رديف هايی بر خلاف شعر سنتّی كه در پايان مصراع هاست در آغاز يا ميان مصراع ها و گاهی بندها نيز می آورد و گاهی الزاماً حروف مشابه ای هم ممكن است نداشته باشند. وقتی قافيه بر زبان جاری می شود با برگشت صامت ها و مصوت های مشابه،لذّت موسيقايی را كه از كلمات در نظر داريم در خاطر ما تجديد می كند. تویی كه بر سر خوبان كشوری چون تاج سزد گر همه دلبران دهندت باج (حافظ) قافيه خود نوعی وزن است و هر چه حروف مشترك قافيه بيشتر باشد اين آمادگی را برای لذّت بردن از موسيقی قافيه های بعدی برای ما فراهم می كند. زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنياد مكن تا نكنی بنيادم (حافظ) اگر قافيه همراه رديف آورده شود تاثير بيشتری خواهد گذاشت و از موسيقی شعر بيشتر احساس لذّت خواهيم كرد. تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود (حافظ) @arayehha
قافيه در شعر سپيد در شعر سپيد، شاعر به قافيه به عنوان يك كلمه ی ساده برای پايان بندی مصراع ها و ابيات نگاه نمی كند؛بلكه همواره می كوشد قافيه را از كلماتی انتخاب كند كه در شعر تشخّص و امتيازی داشته باشد. «اگر شاعر بخواهد در شعر روی كلمه ی خاصی تكيه كند اگر آن كلمه را در قافيه قرار دهد اين تشخّص و برجستگی در حد اعلاي خود خواهد بود.» (شفيعی كدكنی) قافيه می تواند نقطه ی اوج و زيبايی شعر باشد. قافيه علاوه بر معنی از نظر صوتی نيز به ادای مفهوم كمك می كند و به جنبه های بصری آن نيز بايد توجه داشت. آندره مروا در اين خصوص می گويد: «قافيه، وزن را فزونی می بخشد و انتظار و اشتياقی در شخص به وجود می آورد. نثر از آن جهت بهتر است كه بيشتر ما را غافلگير می كند. شعر به عكس از آن چه به دنبال خواهد آمد خبر می دهد. ذهن انسان مترصد قافيه است و چون به آن برخورد احساس لذّت می كنيم.» هنگامی كه قافيه در شعر می آيد خواننده يا شنونده به ياد قرينه می افتد و از آن قرينه مطالبی را كه با آن پيوستگی دارد تداعی می كند و اين تداعی باعث می شود كه ذهن خواننده، متوجه ی زيبايی ذاتی كلمات شود. ديگر از خصوصيات قافيه، تاثيری است كه در پيوستن مصراع ها و گاهی پيوند دادن بندها به يكديگر دارد كه باعث حفظ وحدت ساختمان شعر می شود و در عين حال تمايز و دگرگونی استقلال مصراع ها را باعث می گردد. شاملو نيز در شعر سپيد خود با اين كه اوزان عروضی را در هر شكلی به كلّی مردود می شمارد و آن را چيز دهن پركنی مي داند؛ولی از نقش قافيه غافل نيست و حتّی آن را مايه گرفته از سيرت شعر مي داند. «در شعر سپید قافيه نيز به دلخواه يا به اجبار آورده نمی شود و جزء صورت شعر نيست بلكه از سيرت آن مايه مي گيرد... اسباب بزك نيست از روي حساب در كار می نشيند و لاجرم زيباست چرا كه مفيد است.» @arayehha
قافيه در توانمند سازی موسيقی شعر سپيد، نقش بسيار برجسته ای دارد و گاهی مانند شعر سنتّی كه از تكرار حرف يا حروف و حركات ماقبل آنها در آخرين واژه ی هر مصراع يا بيت تشكيل يافته است سود می برد. تكيده زبان در كام كشيده، از خود رميدگانی در خود خزيده به خود تپيده (شاملو) «تكيده، كشيده، خزيده و تپيده» واژه های قافيه هستند و در حروف «يده» با هم مشترك اند. گاهی قافيه فقط حرف يا حروف الحاقی دارد كه آن هم می تواند موسيقی شعر را بيشتر كند. در گردش چار هجای سال دريافته ای، شهادت داده ای كه راز خدا را در قالب آدمی به چشم ديده ای (شاملو) در اين شعر حروف «ه ای» الحاقی است و قافيه حرف يا حروف اصلی ندارد. البته درصد اين نوع قافيه در شعر سپيد،بسيار نيست. قافيه هميشه با اتّكا به حرف روی (آخرين حرف اصلی واژه ی قافيه) و همسانی كلمات به وجود نمی آيد. مثلاً شاملو با افزودن حرف«ی» به آخر بعضی كلمات كه تناسبی با هم ندارند در آنها نوعی تناسب و هماهنگی به وجود می آورد كه در واقع ناشی از تكرار مصوت «ی» است مانند: «لب، دست و...» در شعر: لبی دستی و چشمی قلبی كه زيبايی را در اين گورستان خدايان به سان مذهبی تعليم می كند (شاملو) @arayehha
يا در شعر زير كه «خندانی» و «نامی» طبق قواعد شعر سنتّی نمی توانند با هم قافيه شوند ولی به خاطر مصوت «ا» و يكسانی مصوت «ی» بين آنها هم صوتی ايجاد شده و كار قافيه را برای ايجاد موسيقی انجام می دهد. فغان كه در پس پاسخ و لبخند دل خندانی نيست بهاری ديگر آمده است آری اما برای آن زمستان ها كه گذشت نامی نيست نامی نیست (شاملو) تكرار قافيه نزد علمای بلاغت از معايب شعر محسوب می شود و تنها تكرار آن را در مصراع چهارم غزل و يا قصيده آن هم به شرط اين كه به حسن كلام بيفزايد جايز می دانند كه در اين صورت از صنايع بديعی نيز محسوب می شود و به آن «ردالقافيه» می گويند و عموماً شاعران از آن پرهيز داشته و به ندرت در شعر آن ها به چشم می خورد. دوش از مسجد سـوی ميخانه آمـد پير مـا چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما ما مريدان روی سوی قبله چون آريم چون روی سـوی خـانـه ی خمار دارد پير مـا (ديوان حافظ) در قافيه ی شعر سپيد هم مانند شعر سنتّی، خاصيت تكرار وجود دارد و چون تكرار از قوی ترين عوامل تاثير است و بهترين وسيله برای القای عقيده يا فكر. وقتی شاعر موضوعی را در شعر خود مطرح می كند با هر قافيه ای كه می آورد قسمت قبل را در ذهن ما زنده می كند و با قافيه ی بعدی،مجموعه ی دو قسمت قبل را و همين طور تا هر چه قافيه ها در يك صورت مشترك تكرار شوند اين تاثير وجود دارد زيرا در اين نوع تكرار ذهن خواننده يا شنونده هيچ گونه توجه ای به تكرار ندارد بلكه با آمدن كلمات مشابه، ذهن،خود،آن چه را كه قبلاً شنيده است تداعی می كند و اين تداعی ها در حقيقت نوعی تكرار است و در پذيرش مقصود شاعر سخت موثّر و از اين رو است كـه نيما می گـويـد: «قـافيه زنگ مطلب است هر جـا مطلب عـوض شد قـافيه نيز عـوض می شـود.» (نيما يوشيج) @arayehha
رديف رديف يك يا چند واژه است كه در مصراع های شعر عيناً بعد از واژه های قافيه تكرار می شود و اگر شعر رديف داشته باشد علاوه بر قافيه، رعايت رديف نيز الزامی است. در موسيقی كناری شعر، رديف همراه قافيه است و به آن غنا و زيبايی می بخشد. رديف در انواع شعر فارسی وجود دارد و به شعری كه رديف داشته باشد «مردف» می گويند. رديف از ويژگی های شعر فارسی و اختراع ايرانيان است و جزئی از ساختمان ظاهری و فرم شعر فارسی به شمار می رود. علّت توجه ايرانيان به رديف،از نظر موسيقايی و زبان شناختی بوده است. شاعر برای تكميل موسيقی قافيه از رديف كمك می گيرد تا حروف مشترك پايان قافيه را كه يكی دو حرف بيشتر نيست فزونی بخشد و موسيقی شعرش را كامل كند. اكثر غزليات خوب فارسی دارای رديف هستند و شعری كه رديف داشته باشد از نظر موسيقايی غنی تر است. در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشين کوی سربازان و رندانم چو شمع (حافظ) از طرف ديگر، رديف، شاعر را محدود می كند و آزادی احساس و تخيل را از او می گيرد اما مجال بيشتری به او می دهد تا قافيه را با آن رديف در نظر بگيرد و مفاهيم زيبايی به وجود آورد. در شعر سنتّی، اولين مصراع يا بيت شعر به واسطه ی داشتن رديف،آهنگی در ذهن خواننده ايجاد می كند كه خواننده پس از آن انتظار دارد همان آهنگ آغازين را بشنود و احساس كند و اگر چنين نشود لذّت نمی برد. يكی از نقش های رديف،تاثيری است كه در ايجاد تعبيرات خاص زبان شعر و توسعه ی مجازها و استعاره ها در شعر دارد. @arayehha